کد سایت
fa71119
کد بایگانی
86729
نمایه
بررسی روایات شروسی
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,قیام های قبل از ظهور
برچسب
امام مهدی|بنی عباس|شروسی|مروزی|علی بن مهزیار
خلاصه پرسش
روایتی از علی بن مهزیار از امام عصر(عج) وجود دارد که در آخر الزمان، شخصی با نام «شروسی» از ارمنستان و آذربایجان به شهرری حمله کرده و جنگی طولانی را به راه میاندازد؟ آیا این روایت، معتبر است و آیا میشود آنرا به انقلاب مشروطه و یا وقایعی تاریخی از این دست مرتبط دانست؟
پرسش
در چند سال اخیر روایاتی تحت عنوان روایات شروسی و مروزی منتشر میشود که در آن شخصی به نام شروسی از ارمنیه و آذربایجان به ری که کنار کوهی سیاه است و تهران تعبیر میشود حمله میکند و این جنگ بسیار طولانی میشود احادیث مختلف با راویان مختلف کم و بیش آنرا ذکر کردهاند حتی روایتی از علی بن مهزیار به نقل از امام عصر(عج) وجود دارد که این مطلب را بیان میکند؛ نظر شما درباره سند این احادیث و امکان رخ دادن آن در گذشته چیست؟ گروهی آن را به مشروطه تفسیر میکنند. ارتباط این احادیث با ظهور چیست؟ آیا این اتفاق متصل به ظهور است یا فاصله دارد؟
پاسخ اجمالی
این روایت از جهت سند - به جهت مجهول بودن همه راویان آن - بسیار ضعیف است. به علاوه؛ این روایت دارای اشکالات دیگری مانند اضطراب سندی میباشد. بر فرض پذیرش محتوایی؛ میتوان گفت این روایات، راجع به بنى عباس و انقراض ایشان است.
کلمه «شروسى» ممکن است اسم خاص کسى باشد و ممکن است عنوانى براى یک سلسله از حکومتهای فاسد و شرور و یا کلمه رمزى براى فرد خاصى باشد.
کلمه «شروسى» ممکن است اسم خاص کسى باشد و ممکن است عنوانى براى یک سلسله از حکومتهای فاسد و شرور و یا کلمه رمزى براى فرد خاصى باشد.
پاسخ تفصیلی
یکی از روایات مربوط به سروسی (یا شروسی)؛ روایتی است که شیخ صدوق با این سلسله سند نقل میکند: «حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ وَجَدْتُ فِی کِتَابِ أَبِی رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الطُّوَالُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الطَّبَرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ جَدِّی عَلِیَّ بْنَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَار...»؛[1] ابو جعفر محمّد بن حسن بن علیّ بن ابراهیم بن مهزیار میگوید: از پدرم شنیدم که میگفت: از جدّم علیّ بن ابراهیم مهزیار شنیدم که میگفت... .
بررسی سندی
این روایت از جهت سندی به جهت مجهول بودن همه راویان آن، بسیار ضعیف است. به علاوه این روایت چند اشکال دیگر نیز دارد:
1. دارای اضطراب سندی[2] نیز هست؛ زیرا در بعضی از نسخهها سند آن چنین است: «محمّد بن على قال سمعت أبى یقول: سمعت جدى علیّ بن مهزیار»[3] در حالیکه «علی بن ابراهیم» پدر «محمد بن علی» بود، نه جدّ وی. لذا در کتاب «کمال الدین» شیخ صدوق اینگونه سند را تصحیح کردهاند: «محمّد بن الحسن بن على بن إبراهیم بن مهزیار قال: سمعت أبى یقول: سمعت جدى علیّ بن ابراهیم» و «ابراهیم» را بهجای «مهزیار» قرار دادهاند.[4]
2. در کتابهای رجالی؛ نامی از علی بن ابراهیم بن مهزیار برده نشده و مجهول است، بلکه کسانی که از آنها با نام مهزیار نام برده شده، عبارتند از: 1- «حسن بن علیّ بن مهزیار»[5] و پسرش «محمّد بن على» از اصحاب امام هادی(ع)،[6] 2- «أبو إسحاق إبراهیم بن مهزیار اهوازی».[7] در این میان این افراد، از سید بن طاوس در ربیع الشیعه نقل شده است که أبو إسحاق إبراهیم بن مهزیار از وکلاء امام زمان(عج) بود.[8]
3. ملاقات علی بن مهزیار با امام زمان(عج) بعید و به دور از ذهن و واقعیت است؛ زیرا روایاتی وجود دارد که دلالت دارند بر اینکه علی بن مهزیار در ایام امامت امام حسن عسکری(ع) از دنیا رفت[9] و عصر غیبت حضرت امام مهدی(عج) را درک نکرده است.
بررسی محتوایی
خلاصه متن روایت چنین است: على بن ابراهیم بن مهزیار که به خدمت حضرت مهدى(عج) رسید، آنحضرت از وى احوال شیعیان را در عراق پرسید، و او گفت: همه در تنگى زندگى میکنند و شمشیرهاى بنى شَیصُبان همواره بر سر ایشان است. فرمود: «خدا بکشد ایشان را».
سپس فرمود: «گویا میبینم این جماعت را که در دیار خود کشته شوند و امر خدا ایشان را در شب یا روز بگیرد».
گفت: یابن رسول الله چه وقت خواهد بود این امر؟
فرمود: «وقتى که بین شما و بین کعبه حائل شود به جمعى که هیچ بهرهاى ایشان را نیست، خدا و رسول از ایشان برى است و سرخى در آسمان پیدا شود که در میان سرخى عمودهایى باشد مانند عمودهایى از نقره که متلألأ، و با نور باشد و سه شب پیدا شود و شروسى(یا سروسی) از ارمنیه و آذربایجان خارج شود و قصد رى کند، آن کوهى را که مجاور با کوه سرخى است که متصل به کوههاى طالقان است پس بین او و بین مروزى جنگ عظیمى رخ دهد که صغیر و پیر و کبیر ساقط گردد و کشتار در میان ایشان زیاد شود، پس در آن وقت متوقع باشید خروج او را به بغداد، پس درنگ نکند تا اینکه به ماهان رسد پس حرکت کند، تا به واسط عراق برود، پس یک سال یا کمتر زیست کند، پس به سمت کوفه حرکت کند، پس بین ایشان از نجف تا حیره جنگ سختى باشد که عقول را مدهوش کند، در آن هنگام هلاکت و نابودى هر دو گروه است».[10]
روایاتی ضعیف شبیه به این روایت نیز در برخی منابع حدیثی دیگر؛ مثل الغیبة نعمانی نیز نقل شده است. همچنین در «الزام الناصب»[11] از کتاب «مجمع النورین و ملتقى البحرین» شیخ أبی الحسن مرندی(م 1349ق)[12] از عبدالله بن بشّار، برادر رضاعی امام حسین(ع)، از حضرتشان چنین نقل شده است: «خروج شروسى از بلاد ارومیّه به سمت آذربایجان که او را تبریز مینامند و از آنجا اراده کند وراى رى. پس منتظر باشید خروج او را به زوراء و آن بغداد است و آن سرزمین شوم و ملعون است، لشکرى بالغ بر صد و سى هزار براى تسخیر بغداد بفرستد و تا سه روز بر جسر بغداد بجنگد چنانکه هفتاد هزار از طرفین بر روى جسر کشته شود به طورى که آب دجله از خون رنگین و از اجسام متعفن گردد و دوازده هزار باکره را بکارت بردارند!».[13]
نکاتی در باره محتوای روایت بر فرض پذیرش:
1. ظاهراً مقصود از «بنى شَیصُبان»، بنی عباس باشد؛ چون در خبر کعب الاحبار چنین آمده: «و جنگ اولاد عباس با جوانان ارمنیه و آذربایجان».[14]
همچنین امام علی(ع) نیز به سرخى که در روایت مورد بحث بود، اشاره فرموده است؛ در آن حدیثى که عمر بن سعد را مخاطب قرار داده، فرمود: «قائم قیام نخواهد کرد تا اینکه چشم دنیا کور شود و سرخى در آسمان نمایان شود و این علامت گریه حاملین عرش است بر اهل دنیا». سپس بنى العباس و انقراض ایشان را ذکر فرمود.[15]
از اینرو؛ میتوان گفت این روایات، راجع به بنى عباس و انقراض ایشان است.
2. کلمه «شروسى» ممکن است اسم خاص کسى باشد و ممکن است عنوانى براى یک سلسله از حکومتهای فاسد و شرور و یا کلمه رمزى براى فرد خاصى باشد؛ لذا نمیتوان به افراد امروزی تطبیق نمود؛ زیرا اینگونه تطبیقها که در گذشته نیز گاهی رخ داده است، هیچگونه اعتبار و حجیت شرعی ندارد؛ مانند آنچه را که در فضای مجازی از سوی برخی نقل شده که در هیچیک از منابع حدیثی متقدم و متأخر معتبر و یا قابل استناد نیامده و جَعلی است که حتی قابلیت بحث و بررسی را هم ندارد.
3. شاید بتوان گفت: مراد از: «مروزى» همان سیّد هاشمى خراسانى[16] و مقصود از «شروسى» شخص جنایتکارى است که در آفریدن شرّ و فتنه نظیر ندارد و براى اینکه نهضت سیّد خراسانى را به شکست بکشاند و از اهداف عالیه او که زمینهسازى براى ظهور حضرت مهدى(ع) است، جلوگیرى نماید، براى تسخیر ایران به این کشور حمله میکند.
درباره علایم ظهور امام مهدی(عج) و برخی از اتفاقات پیش از ظهور، نمایههای زیر را مطالعه کنید:
«علایم ظهور حضرت مهدى(عج)»، سؤال 49
«علایم ظهور امام زمان(عج)»، سؤال 219
«مقصود از "زوراء" در روایات»، سؤال 53208
«اتفاقات آذربایجان هنگام ظهور امام مهدی(عج)»، سؤال 34983
بررسی سندی
این روایت از جهت سندی به جهت مجهول بودن همه راویان آن، بسیار ضعیف است. به علاوه این روایت چند اشکال دیگر نیز دارد:
1. دارای اضطراب سندی[2] نیز هست؛ زیرا در بعضی از نسخهها سند آن چنین است: «محمّد بن على قال سمعت أبى یقول: سمعت جدى علیّ بن مهزیار»[3] در حالیکه «علی بن ابراهیم» پدر «محمد بن علی» بود، نه جدّ وی. لذا در کتاب «کمال الدین» شیخ صدوق اینگونه سند را تصحیح کردهاند: «محمّد بن الحسن بن على بن إبراهیم بن مهزیار قال: سمعت أبى یقول: سمعت جدى علیّ بن ابراهیم» و «ابراهیم» را بهجای «مهزیار» قرار دادهاند.[4]
2. در کتابهای رجالی؛ نامی از علی بن ابراهیم بن مهزیار برده نشده و مجهول است، بلکه کسانی که از آنها با نام مهزیار نام برده شده، عبارتند از: 1- «حسن بن علیّ بن مهزیار»[5] و پسرش «محمّد بن على» از اصحاب امام هادی(ع)،[6] 2- «أبو إسحاق إبراهیم بن مهزیار اهوازی».[7] در این میان این افراد، از سید بن طاوس در ربیع الشیعه نقل شده است که أبو إسحاق إبراهیم بن مهزیار از وکلاء امام زمان(عج) بود.[8]
3. ملاقات علی بن مهزیار با امام زمان(عج) بعید و به دور از ذهن و واقعیت است؛ زیرا روایاتی وجود دارد که دلالت دارند بر اینکه علی بن مهزیار در ایام امامت امام حسن عسکری(ع) از دنیا رفت[9] و عصر غیبت حضرت امام مهدی(عج) را درک نکرده است.
بررسی محتوایی
خلاصه متن روایت چنین است: على بن ابراهیم بن مهزیار که به خدمت حضرت مهدى(عج) رسید، آنحضرت از وى احوال شیعیان را در عراق پرسید، و او گفت: همه در تنگى زندگى میکنند و شمشیرهاى بنى شَیصُبان همواره بر سر ایشان است. فرمود: «خدا بکشد ایشان را».
سپس فرمود: «گویا میبینم این جماعت را که در دیار خود کشته شوند و امر خدا ایشان را در شب یا روز بگیرد».
گفت: یابن رسول الله چه وقت خواهد بود این امر؟
فرمود: «وقتى که بین شما و بین کعبه حائل شود به جمعى که هیچ بهرهاى ایشان را نیست، خدا و رسول از ایشان برى است و سرخى در آسمان پیدا شود که در میان سرخى عمودهایى باشد مانند عمودهایى از نقره که متلألأ، و با نور باشد و سه شب پیدا شود و شروسى(یا سروسی) از ارمنیه و آذربایجان خارج شود و قصد رى کند، آن کوهى را که مجاور با کوه سرخى است که متصل به کوههاى طالقان است پس بین او و بین مروزى جنگ عظیمى رخ دهد که صغیر و پیر و کبیر ساقط گردد و کشتار در میان ایشان زیاد شود، پس در آن وقت متوقع باشید خروج او را به بغداد، پس درنگ نکند تا اینکه به ماهان رسد پس حرکت کند، تا به واسط عراق برود، پس یک سال یا کمتر زیست کند، پس به سمت کوفه حرکت کند، پس بین ایشان از نجف تا حیره جنگ سختى باشد که عقول را مدهوش کند، در آن هنگام هلاکت و نابودى هر دو گروه است».[10]
روایاتی ضعیف شبیه به این روایت نیز در برخی منابع حدیثی دیگر؛ مثل الغیبة نعمانی نیز نقل شده است. همچنین در «الزام الناصب»[11] از کتاب «مجمع النورین و ملتقى البحرین» شیخ أبی الحسن مرندی(م 1349ق)[12] از عبدالله بن بشّار، برادر رضاعی امام حسین(ع)، از حضرتشان چنین نقل شده است: «خروج شروسى از بلاد ارومیّه به سمت آذربایجان که او را تبریز مینامند و از آنجا اراده کند وراى رى. پس منتظر باشید خروج او را به زوراء و آن بغداد است و آن سرزمین شوم و ملعون است، لشکرى بالغ بر صد و سى هزار براى تسخیر بغداد بفرستد و تا سه روز بر جسر بغداد بجنگد چنانکه هفتاد هزار از طرفین بر روى جسر کشته شود به طورى که آب دجله از خون رنگین و از اجسام متعفن گردد و دوازده هزار باکره را بکارت بردارند!».[13]
نکاتی در باره محتوای روایت بر فرض پذیرش:
1. ظاهراً مقصود از «بنى شَیصُبان»، بنی عباس باشد؛ چون در خبر کعب الاحبار چنین آمده: «و جنگ اولاد عباس با جوانان ارمنیه و آذربایجان».[14]
همچنین امام علی(ع) نیز به سرخى که در روایت مورد بحث بود، اشاره فرموده است؛ در آن حدیثى که عمر بن سعد را مخاطب قرار داده، فرمود: «قائم قیام نخواهد کرد تا اینکه چشم دنیا کور شود و سرخى در آسمان نمایان شود و این علامت گریه حاملین عرش است بر اهل دنیا». سپس بنى العباس و انقراض ایشان را ذکر فرمود.[15]
از اینرو؛ میتوان گفت این روایات، راجع به بنى عباس و انقراض ایشان است.
2. کلمه «شروسى» ممکن است اسم خاص کسى باشد و ممکن است عنوانى براى یک سلسله از حکومتهای فاسد و شرور و یا کلمه رمزى براى فرد خاصى باشد؛ لذا نمیتوان به افراد امروزی تطبیق نمود؛ زیرا اینگونه تطبیقها که در گذشته نیز گاهی رخ داده است، هیچگونه اعتبار و حجیت شرعی ندارد؛ مانند آنچه را که در فضای مجازی از سوی برخی نقل شده که در هیچیک از منابع حدیثی متقدم و متأخر معتبر و یا قابل استناد نیامده و جَعلی است که حتی قابلیت بحث و بررسی را هم ندارد.
3. شاید بتوان گفت: مراد از: «مروزى» همان سیّد هاشمى خراسانى[16] و مقصود از «شروسى» شخص جنایتکارى است که در آفریدن شرّ و فتنه نظیر ندارد و براى اینکه نهضت سیّد خراسانى را به شکست بکشاند و از اهداف عالیه او که زمینهسازى براى ظهور حضرت مهدى(ع) است، جلوگیرى نماید، براى تسخیر ایران به این کشور حمله میکند.
درباره علایم ظهور امام مهدی(عج) و برخی از اتفاقات پیش از ظهور، نمایههای زیر را مطالعه کنید:
«علایم ظهور حضرت مهدى(عج)»، سؤال 49
«علایم ظهور امام زمان(عج)»، سؤال 219
«مقصود از "زوراء" در روایات»، سؤال 53208
«اتفاقات آذربایجان هنگام ظهور امام مهدی(عج)»، سؤال 34983
[1]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 465، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[2]. ر. ک: «حدیث مضطرب»، سؤال 25160.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 42، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 465، تعلیقه محقق در پاورقی.
[5]. خویى، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 6، ص 60 – 61، بیجا، بینا، چاپ پنجم، 1413ق؛ نمازى شاهرودى، على، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 3، ص 13، تهران، چاپ اول، 1414ق.
[6]. حلى، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال، ص 141، قم، الشریف الرضی، چاپ دوم، 1402ق.
[7]. نجاشى، احمد بن على، رجال النجاشی، ص 16، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
[8]. تفرشى، مصطفى بن حسین، نقد الرجال، ج 1، ص 91، قم، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، 1377ش؛ اردبیلى، محمد بن على، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الأسناد، ج 1، ص 35، بیروت، دار الأضواء، چاپ اول، 1403ق.
[9]. «إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ أَنَّ مَوْلَاکَ عَلِیَّ بْنَ مَهْزِیَارَ أَوْصَى أَنْ یُحَجَّ عَنْه...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 310، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[10]. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 469.
[12]. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 20، ص 46، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
[13]. یزدى حایرى، على، الزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عج)، ج 1، ص 67، بیروت، مؤسسة الأعلمى، چاپ اول، 1422ق.
[14]. ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 147، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق.
[15]. الغیبة، ص 147 – 148.