کد سایت
fa74900
کد بایگانی
91514
نمایه
توضیح حدیث مربوط به تأثیر گناه در ضعف و شدت ایمان
طبقه بندی موضوعی
حدیث,گناه و رذائل اخلاقی
خلاصه پرسش
اگر قلب انسان را به دو نیم تقسیم کنیم؛ و گناه نیمی از آنرا سیاه کند؛ آیا میتوان گفت ایمان به خدا در نیمه دیگر آن، جا دارد؟
پرسش
اگر دل و قلب انسان را همچون صفحه سفیدی، در نظر بگیریم و گناه همچون قطرهای سیاه روی این صفحه سفید باشد؛ حال اگر نیمی از صفحه سیاه و نیم دیگر سفید باشد آیا میشود ایمان به خدا را در این نیمه سفید جا داد؟
پاسخ اجمالی
بله ممکن است، اما طبیعتاً چنین ایمانی در معرض خطر بیشتری قرار دارد؛ همانطور که در روایات درباره تأثیر گناه در قلب آدمی و ضعف ایمان و دور ماندن از رستگاری بر این موضوع تأکید شده است:
امام باقر(ع): «هنگامى که بنده گناه کند نقطه سیاهى در دل او پیدا میشود، اگر توبه کند و از گناه دست برداشته و استغفار نماید قلب او صیقل مییابد و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهى افزون میشود، تا تمام قلبش را فرا میگیرد، این همان زنگارى است که در آیه "کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ"[1] به آن اشاره شده است».[2]
امام صادق(ع): «هنگامى که انسان گناهى انجام دهد، نقطه سیاهى در صفحه دلش ظاهر میگردد. پس اگر توبه کرد، آن نقطه، پاک میشود و اگر بر گناه خود افزود، نقطه سیاه افزوده میشود، تا اینکه تمام دل را فرا بگیرد و پس از اینکه سیاهى تمام دل را فرا گرفت، دیگر هرگز انسان رستگار نخواهد شد».[3]
درباره پرسش مطرح شده که درباره این دسته از روایات است، باید به نکاتی توجه داشت:
1. ایمان، تنها علم و معرفت نیست، بلکه علمى است که به زیور تسلیم و اطاعت آراسته شده و التزام قلبى و تسلیم درونى نیز با آن معرفت توأم میباشد؛ از اینرو ایمان درجاتی دارد؛ به همان مقدار که دل پاک است، نور ایمان به همان مقدار بر قلب انسان میتابد، و اینگونه نیست که شخص با گناه، صفحهای از دل او سیاه شود، و در طرف دیگر، سفیدی نور ایمان به خدا به طور کامل وجود داشته باشد، بلکه ایمان حالتى قلبى و روانى است که به واسطه اعمال انسان، دارای شدت و ضعف بوده و کمال و نقص میپذیرد. پس در واقع از سویی؛ گناه نور ایمان را کم میکند و به تدریج، انسان را از طریق هدایت منحرف میسازد، و از سوی دیگر؛ هر سلوک عملى که به طهارت و تزکیه قلب منجر گردد، در توسعه و تعمیق ایمان مؤثر خواهد بود، به دیگر سخن؛ ایمان، عملزا و عمل، ایمان افزا است. البته زمانى عمل صالح پدید میآید که ایمان در حد قابل پذیرش وجود داشته باشد و هنگامى عمل صالح موجب افزایش ایمان میشود که با رفتار نیک و تهذیب نفس، همراه گردد.
2. قلب در صورتى براى پذیرش حقیقت و راه زندگى الهی آماده میشود که به زیباییهایى آراسته و از زشتیهایى دور گردد؛ ابان بن سوید میگوید: امام صادق(ع) را گفتم: آنچه ایمان را در دل بنده استوار میسازد چیست؟ فرمود: «آنچه ایمان را در او پا برجا میکند پرهیز از گناه است و آنچه آنرا از دل او بیرون میکند طمع است».[4]
همچنین امام باقر(ع) میفرماید: «دلها سه گونهاند: دل نگونسار که هیچ خیرى در آن نیست و آن دل کافر است. دلى که در آن نقطهاى سیاه وجود دارد؛ در این دل خوبى و بدى با یکدیگر میستیزند و هر کدام نیرومندتر بود بر دیگرى چیره میآید. و دلى گشاده که در آن چراغى میدرخشد و نورش تا روز قیامت خاموش نمیشود و آن دل مؤمن است».[5]
بنابراین، ایمان درجاتى دارد که برخى از آنها ممکن است با تزلزل همراه باشد. ولى مقام والاى ایمان همان طمأنینه است و راه رسیدن به این درجه والا هم گناه نکردن است.
امام باقر(ع): «هنگامى که بنده گناه کند نقطه سیاهى در دل او پیدا میشود، اگر توبه کند و از گناه دست برداشته و استغفار نماید قلب او صیقل مییابد و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهى افزون میشود، تا تمام قلبش را فرا میگیرد، این همان زنگارى است که در آیه "کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ"[1] به آن اشاره شده است».[2]
امام صادق(ع): «هنگامى که انسان گناهى انجام دهد، نقطه سیاهى در صفحه دلش ظاهر میگردد. پس اگر توبه کرد، آن نقطه، پاک میشود و اگر بر گناه خود افزود، نقطه سیاه افزوده میشود، تا اینکه تمام دل را فرا بگیرد و پس از اینکه سیاهى تمام دل را فرا گرفت، دیگر هرگز انسان رستگار نخواهد شد».[3]
درباره پرسش مطرح شده که درباره این دسته از روایات است، باید به نکاتی توجه داشت:
1. ایمان، تنها علم و معرفت نیست، بلکه علمى است که به زیور تسلیم و اطاعت آراسته شده و التزام قلبى و تسلیم درونى نیز با آن معرفت توأم میباشد؛ از اینرو ایمان درجاتی دارد؛ به همان مقدار که دل پاک است، نور ایمان به همان مقدار بر قلب انسان میتابد، و اینگونه نیست که شخص با گناه، صفحهای از دل او سیاه شود، و در طرف دیگر، سفیدی نور ایمان به خدا به طور کامل وجود داشته باشد، بلکه ایمان حالتى قلبى و روانى است که به واسطه اعمال انسان، دارای شدت و ضعف بوده و کمال و نقص میپذیرد. پس در واقع از سویی؛ گناه نور ایمان را کم میکند و به تدریج، انسان را از طریق هدایت منحرف میسازد، و از سوی دیگر؛ هر سلوک عملى که به طهارت و تزکیه قلب منجر گردد، در توسعه و تعمیق ایمان مؤثر خواهد بود، به دیگر سخن؛ ایمان، عملزا و عمل، ایمان افزا است. البته زمانى عمل صالح پدید میآید که ایمان در حد قابل پذیرش وجود داشته باشد و هنگامى عمل صالح موجب افزایش ایمان میشود که با رفتار نیک و تهذیب نفس، همراه گردد.
2. قلب در صورتى براى پذیرش حقیقت و راه زندگى الهی آماده میشود که به زیباییهایى آراسته و از زشتیهایى دور گردد؛ ابان بن سوید میگوید: امام صادق(ع) را گفتم: آنچه ایمان را در دل بنده استوار میسازد چیست؟ فرمود: «آنچه ایمان را در او پا برجا میکند پرهیز از گناه است و آنچه آنرا از دل او بیرون میکند طمع است».[4]
همچنین امام باقر(ع) میفرماید: «دلها سه گونهاند: دل نگونسار که هیچ خیرى در آن نیست و آن دل کافر است. دلى که در آن نقطهاى سیاه وجود دارد؛ در این دل خوبى و بدى با یکدیگر میستیزند و هر کدام نیرومندتر بود بر دیگرى چیره میآید. و دلى گشاده که در آن چراغى میدرخشد و نورش تا روز قیامت خاموش نمیشود و آن دل مؤمن است».[5]
بنابراین، ایمان درجاتى دارد که برخى از آنها ممکن است با تزلزل همراه باشد. ولى مقام والاى ایمان همان طمأنینه است و راه رسیدن به این درجه والا هم گناه نکردن است.
[1]. «نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب میشدند زنگار بر دلهایشان بسته است»؛ مطففین، 14.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 273، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. همان، ص 271.
[4]. صدوق، محمد بن على، خصال، محقق، غفارى، على اکبر، ج 1، ص 9، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[5]. صدوق، محمد بن على، معانی الاخبار، ص 395، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.