کد سایت
fa78814
کد بایگانی
96261
نمایه
مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه
طبقه بندی موضوعی
عرفان عملی و اخلاق
خلاصه پرسش
آیا مشارطه، مراقبه و محاسبهای که در اخلاق و عرفان از آنها یاد شده برگرفته از آیات و روایات هستند؟
پرسش
شرایط مشارطه، مراقبه و محاسبه در اسلام و عرفان اسلامی - با توجه به قرآن و سیره معصومان(ع) - چیست؟
پاسخ اجمالی
تمام موارد اشاره شده در پرسش را میتوان با عباراتی گوناگون در آیات و روایات یافت، اما همانگونه که در دانش فقه، استنباط و اجتهاد وجود دارد، در اخلاق و عرفان نیز همین گونه بوده و بر همین اساس ممکن است در برخی ترتیبها و جزئیاتی که در توصیههای اخلاقی، عرفانی وجود دارد، تفاوتهایی را نیز مشاهده کنیم.
به هرحال اندیشمندانی بیان کردهاند که «مشارطه» یعنی آنکه انسان با خود شرط کند که از گناه بپرهیزد و «مراقبه» یعنی بعد از چنین تعهدی، انسان با دقت به کنترل رفتارهای خود پرداخته و تلاش کند که شرط خود را نقض نکند. در مرحله بعد، انسان باید به «محاسبه» رفتارهای خود پرداخته و ببیند که آیا با تمام مراقبتهایی که انجام داده، موفق شده که به شرطش عمل کند یا خیر؟! اگر موفق شد که چه نیکو و اگر هم توفیق نیافت باید خود را سرزنش و مجازات کرده و از نو و بار دیگر این رفتارهای پیاپی را تکرار کند تا بتواند در نهایت با مجاهدت و تلاش از شر شیطان رهایی یابد.
به هرحال اندیشمندانی بیان کردهاند که «مشارطه» یعنی آنکه انسان با خود شرط کند که از گناه بپرهیزد و «مراقبه» یعنی بعد از چنین تعهدی، انسان با دقت به کنترل رفتارهای خود پرداخته و تلاش کند که شرط خود را نقض نکند. در مرحله بعد، انسان باید به «محاسبه» رفتارهای خود پرداخته و ببیند که آیا با تمام مراقبتهایی که انجام داده، موفق شده که به شرطش عمل کند یا خیر؟! اگر موفق شد که چه نیکو و اگر هم توفیق نیافت باید خود را سرزنش و مجازات کرده و از نو و بار دیگر این رفتارهای پیاپی را تکرار کند تا بتواند در نهایت با مجاهدت و تلاش از شر شیطان رهایی یابد.
پاسخ تفصیلی
عالمان اخلاق برای تزکیه نفس و سیر و سلوک، مراحلی را بیان کرده،[1] و معتقدند عقل باید در این مسیر از نفس مواظبت و نگهبانی کند. آنان از باب «تشبیه معقول به محسوس» میگویند:[2] عقل به منزله تاجر راه آخرت است، و سرمایه او عمر است، و نفس در این تجارت یاور و مددکار او است، پس نفس به جاى شریک یا کارمند او است که با سرمایه او تجارت میکند.[3] سود این بازرگانى تحصیل اخلاق فاضله و اعمال صالحه است که وسیله رسیدن به نعمتهاى ابدى و سعادت سرمدى است، و زیان او گناهان و بدیها است که به عذاب جاوید در طبقات جهنّم منجر میشود.
همانگونه که بازرگان با شریک خود در آغاز عهد و پیمان میبندد، و در مرحله دوم مراقبش بوده، و در مرحله سوم از او حسابرسى میکند، و اگر در تجارت کوتاهى کند؛ به اینکه خطا و خیانتى مرتکب شده، سرمایهای را تلف کند و یا دچار زیان شود، او را مورد سرزنش و عتاب و عقاب قرار میدهد و از او تاوان میگیرد، همینطور عقل در مشارکت با نفس باید این اعمال را به جا آورد، و مجموع این کارها را «محاسبه و مراقبه» نامند، که نام بعضى از آن اعمال را بر کل آن نهادهاند، و گاهى آنرا «مرابطه» (مواظبت و نگاهبانى) نیز گویند، که مرکّب از چهار عمل است:
1. مشارطه
مشارطه (شرط کردن)، عبارت است از اینکه در هر شبانه روز یکبار با نفس شرط کند که مرتکب گناهان نگردد، و چیزى که موجب خشم و ناخشنودى خداوند است از او صادر نشود، و در طاعات واجب کوتاهى نکند، و هر کار خیر و مستحبّى که براى او میسّر شود ترک نکند. و بهتر است که این عمل بعد از فراغ از نماز بامداد و تعقیبات آن باشد، بدین شیوه که نفس خود را مخاطب قرار دهد و بگوید: اى نفس! بضاعتى جز این چند روز عمر ندارم، و اگر این از دست من برود سرمایهام بر باد رفته و از این تجارت و سودجویى ناامیدى پدید آید، و امروز روز تازهاى است که خدا مرا در آن با لطف عظیم خود مهلت داده، و اگر امروز مرده بودم آرزو میکردم که کاش یک روز دیگر خدا مرا به دنیا برگرداند تا عمل شایستهاى انجام دهم. پس اى نفس! چنین پندار که مرده بودى و سپس برگردانده شدى، زنهار اینروز را ضایع نکنى، که هر نفسى از انفاس، عمر گوهرى گرانمایه است که عوض ندارد، و میتوان با آن گنجى خرید که نعمت و راحت آن تا ابد بماند. و نیز این خبر را به یاد آورد که: «براى هر بندهاى در برابر هر شبانه روز از عمر که 24 ساعت است، 24 خزانه در عقب یکدیگر خلق شده است، و چون آدمى از دنیا برود خزانهها بر او گشوده خواهد شد، هر یک را مینگرد و داخل آن میشود، پس چون به خزانهاى رسد که در برابر ساعتى است که در آن خدا را اطاعت کرده، آنرا از حسناتى که در آن ساعت کرده، پر نور بیند، و از آن چندان شادى و نشاطى به دل وى رسد که اگر آن شادى را بر همه اهل دوزخ قسمت کنند، از احساس درد آتش دوزخ بیخبر شوند. و چون به خزانهاى رسد که به ازای ساعتى است که در آن خدا را نافرمانى کرده، آنرا سیاه و تاریک بیند و بوى گند آن پراکنده شود و سیاهى آن همه جا را فرا گیرد، و چندان هول و ترس به وى رسد که اگر آنرا بر اهل بهشت تقسیم کنند، نعمتهاى بهشت برایشان ناگوار گردد. و چون خزانهاى دیگر باز کنند که به ازای ساعتى است که از طاعت و معصیت خالى باشد و مشغول امر مباحى بوده یا عمر خود به غفلت گذرانده، نه شادى بیند و نه اندوه، و همه ساعات عمر وى همچنین بر وى عرضه کنند. و در این هنگام به سبب اهمال و تقصیرى که کرده و عمر ضایع ساخته چندان حسرت و غبن به وى دست دهد که وصف آن ممکن نیست».[4]
و بعد از این تذکّر، نفس خویش را مخاطب سازد و بگوید: اى نفس! بکوش تا خزانههاى ساعات امروز را آباد سازى، و آنرا از گنجهاى بیپایانى که میتوانى مالک آنها شوی خالى نگذار، و به کسالت و بطالت به سر نبرى تا از درجات عالى که دیگران به آنها میرسند باز مانى، و در قیامت گرفتار حسرت و غبن گردى اگر چه داخل بهشت شوى؛ زیرا درد غبن و حسرت و درجه پایین با وجود درجات عالى نامتناهى که أبناء نوع تو به آن دست مییابند طاقت فرسا است.
2. مراقبه
مراقبت، آن است که شخص سالک در هر کارى که میخواهد انجام دهد مراقب نفس خود باشد، و آنرا با چشم پاسبان و نگهبان بنگرد، که اگر آنرا به خود واگذارد سرکشى و فساد میکند، سپس در هر حرکت و سکونى خدا را در نظر آورد به اینکه بداند که خداى تعالى از درونها آگاه است و پنهانیها را میداند، و بر اعمال بندگان مراقب است، و نهانخانه دلها بر او مکشوف است، چنانکه ظاهر رخساره براى خلق مکشوف است، بلکه از این هم آشکارتر است، خداى سبحان میفرماید: «خدا دیدهبان و مراقب شما است».[5] و میفرماید: «مگر نمیداند که خدا میبیند».[6]
روایت است که: «مردى نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: یا رسول اللّه! مرا وصیّتى کن، فرمود: اگر تو را سفارشى کنم به جا خواهى آورد؟ و اینرا سه بار فرمود و هر دفعه آن شخص گفت: بلى یا رسول اللّه! آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: هر گاه اراده کارى میکنى در آن تأمّل و تدبّر کن، اگر نیک و مایه هدایت باشد، انجام ده و اگر بد و مایه گمراهى است دست بدار».[7] از این خبر پیدا است که: تأمّل در عاقبت هر امرى بزرگترین چیزى است که نجات و رستگارى از آن حاصل میشود، پس باید از نفس مراقب نمود و او را از اهمال بر حذر داشت.
رسول خدا (ص) فرمود: «نیکى آن است که خدا را چنان پرستش کنى که گویى او را میبینى و اگر نتوانى او را ببینى، او تو را میبیند».[8]
و در حدیث قدسى آمده است: «همانا کسانى در بهشت عدن ساکن میشوند که چون قصد گناهى کردند عظمت مرا یاد آورند و متوجه من باشند و از گناه باز ایستند، و کسانى که پشتهاى ایشان از خوف من خم شده باشد، به عزّت و جلالم سوگند! چون خواهم که اهل زمین را عذاب کنم وقتى به کسانى که از خوف من گرسنگى و تشنگى را تحمّل میکنند مینگرم عذاب را از آنان میگردانم».[9] البته در نظر اهل بصیرت و اخلاق، مراقبت دارای مراتبی است.[10]
3. محاسبه
سومین مقام مرابطه و اعمال آن، محاسبه بعد از عمل است.[11] بنده همچنانکه در اول هر روز وقتى را معیّن میسازد تا با نفس بر سبیل سفارش به حق شرط و عهد کند، باید در آخر هر روز وقتى را براى محاسبه نفس درباره وصیتهاى اول روز معیّن کند، و حساب همه حرکات و سکنات را از آن باز خواهد، همچنانکه تاجران در آخر هر سالى با شرکاى خود چنین میکنند. و این امرى است که بر هر که سالک راه آخرت و معتقد به حساب روز قیامت باشد لازم است، و در اخبار وارد شده است که: عاقل باید در شبانه روز چهار وقت داشته باشد: وقتى که با پروردگار خود خلوت و مناجات کند، و وقتى که در آن به حساب نفس خود برسد، و وقتى که در صنع خدا تفکر کند، و وقتى که مشغول خوردن و آشامیدن باشد.[12]
4. معاتبه
آخرین مقامات و اعمال مرابطه، معاتبه نفس است؛ یعنى عتاب، سرزنش و عقاب کردن آن، و کوشش در وادار ساختن آن به طاعات دشوار و ریاضتهاى سخت است. پس وقتى به محاسبه نفس پرداخت و آنرا در اعمال خیانتکار و مرتکب معاصى و مقصّر در حقوق خداوند یافت و در فضائل سست و بیکاره دید، سزاوار نیست که سهلانگارى کند و آنرا مهمل گذارد؛ زیرا این باعث آلوده شدن نفس به گناهان میشود، و چنان با معاصى انس خواهد گرفت که باز گرفتنش از آنها سخت دشوار خواهد بود.
پس عاقل باید ابتدا در مقام عتاب نفس برآید و بگوید: اف بر تو اى نفس! مرا هلاک ساختى و بزودى در جهنّم با شیاطین و اشرار معذّب خواهى بود، اى نفس امّاره خبیث! آیا شرم نمیکنى و از عیب خود باز نمیایستى؟! چقدر جاهلی! آیا نمیدانى که پیش روى تو بهشت و دوزخ آماده است و بزودى در یکى از این دو منزل خواهى بود؟
نمیدانى که ناگاه مرگ بیخبر میرسد، و از هر چیز به تو نزدیکتر است؟ تو را چه افتاده است که آماده آن نمیشوى؟ آیا از جبّار آسمانها و زمین نمیترسى، و از او شرم ندارى؟ در حضور او معصیت میکنى و میدانى که مطّلع و آگاه است؟! واى بر تو اى نفس! جرأتى که بر معصیت خدا دارى، اگر براى این است که معتقدى او تو را نمیبیند کافرى، و اگر میدانى که او مطّلع است چقدر بیشرم و منافقى و ادعاى باطل دارى! که با زبان خود مدّعى ایمانى و حال آنکه آثار نفاق بر تو آشکار است! از خواب خود بیدار شو و احتیاط از دست مده! اگر کودکى تو را خبر دهد که عقرب در جامه تو است آنرا از خود دور میکنى! پس سخن خدا و گفتار پیامبران صاحب معجزات و قول اولیا و حکما و علما تأثیرش در نزد تو از قول طفلى کمتر است؟![13]
البته برخی از علمای اخلاق و عارفان، مقام چهارم را «معاتبه» میدانند و مقام پنجم را «مجاهده و معاقبه» مىنامند.[14]
همانگونه که ملاحظه شد اصل محاسبه و مراقبت برگرفته از آیات و روایات است؛ اما داشتن مراتب، مراحل و تعداد را، دقیقاً نمیتوان به آیات و روایات استناد داد. البته مانعی ندارد که عالمان اخلاق با دقت در آیات و روایات برخی از مراحل را به عنوان مقدمه و برخی دیگر را به عنوان نتیجه برای آنچه در آیات و روایات آمده است استنباط و بیان کنند.
همانگونه که بازرگان با شریک خود در آغاز عهد و پیمان میبندد، و در مرحله دوم مراقبش بوده، و در مرحله سوم از او حسابرسى میکند، و اگر در تجارت کوتاهى کند؛ به اینکه خطا و خیانتى مرتکب شده، سرمایهای را تلف کند و یا دچار زیان شود، او را مورد سرزنش و عتاب و عقاب قرار میدهد و از او تاوان میگیرد، همینطور عقل در مشارکت با نفس باید این اعمال را به جا آورد، و مجموع این کارها را «محاسبه و مراقبه» نامند، که نام بعضى از آن اعمال را بر کل آن نهادهاند، و گاهى آنرا «مرابطه» (مواظبت و نگاهبانى) نیز گویند، که مرکّب از چهار عمل است:
1. مشارطه
مشارطه (شرط کردن)، عبارت است از اینکه در هر شبانه روز یکبار با نفس شرط کند که مرتکب گناهان نگردد، و چیزى که موجب خشم و ناخشنودى خداوند است از او صادر نشود، و در طاعات واجب کوتاهى نکند، و هر کار خیر و مستحبّى که براى او میسّر شود ترک نکند. و بهتر است که این عمل بعد از فراغ از نماز بامداد و تعقیبات آن باشد، بدین شیوه که نفس خود را مخاطب قرار دهد و بگوید: اى نفس! بضاعتى جز این چند روز عمر ندارم، و اگر این از دست من برود سرمایهام بر باد رفته و از این تجارت و سودجویى ناامیدى پدید آید، و امروز روز تازهاى است که خدا مرا در آن با لطف عظیم خود مهلت داده، و اگر امروز مرده بودم آرزو میکردم که کاش یک روز دیگر خدا مرا به دنیا برگرداند تا عمل شایستهاى انجام دهم. پس اى نفس! چنین پندار که مرده بودى و سپس برگردانده شدى، زنهار اینروز را ضایع نکنى، که هر نفسى از انفاس، عمر گوهرى گرانمایه است که عوض ندارد، و میتوان با آن گنجى خرید که نعمت و راحت آن تا ابد بماند. و نیز این خبر را به یاد آورد که: «براى هر بندهاى در برابر هر شبانه روز از عمر که 24 ساعت است، 24 خزانه در عقب یکدیگر خلق شده است، و چون آدمى از دنیا برود خزانهها بر او گشوده خواهد شد، هر یک را مینگرد و داخل آن میشود، پس چون به خزانهاى رسد که در برابر ساعتى است که در آن خدا را اطاعت کرده، آنرا از حسناتى که در آن ساعت کرده، پر نور بیند، و از آن چندان شادى و نشاطى به دل وى رسد که اگر آن شادى را بر همه اهل دوزخ قسمت کنند، از احساس درد آتش دوزخ بیخبر شوند. و چون به خزانهاى رسد که به ازای ساعتى است که در آن خدا را نافرمانى کرده، آنرا سیاه و تاریک بیند و بوى گند آن پراکنده شود و سیاهى آن همه جا را فرا گیرد، و چندان هول و ترس به وى رسد که اگر آنرا بر اهل بهشت تقسیم کنند، نعمتهاى بهشت برایشان ناگوار گردد. و چون خزانهاى دیگر باز کنند که به ازای ساعتى است که از طاعت و معصیت خالى باشد و مشغول امر مباحى بوده یا عمر خود به غفلت گذرانده، نه شادى بیند و نه اندوه، و همه ساعات عمر وى همچنین بر وى عرضه کنند. و در این هنگام به سبب اهمال و تقصیرى که کرده و عمر ضایع ساخته چندان حسرت و غبن به وى دست دهد که وصف آن ممکن نیست».[4]
و بعد از این تذکّر، نفس خویش را مخاطب سازد و بگوید: اى نفس! بکوش تا خزانههاى ساعات امروز را آباد سازى، و آنرا از گنجهاى بیپایانى که میتوانى مالک آنها شوی خالى نگذار، و به کسالت و بطالت به سر نبرى تا از درجات عالى که دیگران به آنها میرسند باز مانى، و در قیامت گرفتار حسرت و غبن گردى اگر چه داخل بهشت شوى؛ زیرا درد غبن و حسرت و درجه پایین با وجود درجات عالى نامتناهى که أبناء نوع تو به آن دست مییابند طاقت فرسا است.
2. مراقبه
مراقبت، آن است که شخص سالک در هر کارى که میخواهد انجام دهد مراقب نفس خود باشد، و آنرا با چشم پاسبان و نگهبان بنگرد، که اگر آنرا به خود واگذارد سرکشى و فساد میکند، سپس در هر حرکت و سکونى خدا را در نظر آورد به اینکه بداند که خداى تعالى از درونها آگاه است و پنهانیها را میداند، و بر اعمال بندگان مراقب است، و نهانخانه دلها بر او مکشوف است، چنانکه ظاهر رخساره براى خلق مکشوف است، بلکه از این هم آشکارتر است، خداى سبحان میفرماید: «خدا دیدهبان و مراقب شما است».[5] و میفرماید: «مگر نمیداند که خدا میبیند».[6]
روایت است که: «مردى نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: یا رسول اللّه! مرا وصیّتى کن، فرمود: اگر تو را سفارشى کنم به جا خواهى آورد؟ و اینرا سه بار فرمود و هر دفعه آن شخص گفت: بلى یا رسول اللّه! آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: هر گاه اراده کارى میکنى در آن تأمّل و تدبّر کن، اگر نیک و مایه هدایت باشد، انجام ده و اگر بد و مایه گمراهى است دست بدار».[7] از این خبر پیدا است که: تأمّل در عاقبت هر امرى بزرگترین چیزى است که نجات و رستگارى از آن حاصل میشود، پس باید از نفس مراقب نمود و او را از اهمال بر حذر داشت.
رسول خدا (ص) فرمود: «نیکى آن است که خدا را چنان پرستش کنى که گویى او را میبینى و اگر نتوانى او را ببینى، او تو را میبیند».[8]
و در حدیث قدسى آمده است: «همانا کسانى در بهشت عدن ساکن میشوند که چون قصد گناهى کردند عظمت مرا یاد آورند و متوجه من باشند و از گناه باز ایستند، و کسانى که پشتهاى ایشان از خوف من خم شده باشد، به عزّت و جلالم سوگند! چون خواهم که اهل زمین را عذاب کنم وقتى به کسانى که از خوف من گرسنگى و تشنگى را تحمّل میکنند مینگرم عذاب را از آنان میگردانم».[9] البته در نظر اهل بصیرت و اخلاق، مراقبت دارای مراتبی است.[10]
3. محاسبه
سومین مقام مرابطه و اعمال آن، محاسبه بعد از عمل است.[11] بنده همچنانکه در اول هر روز وقتى را معیّن میسازد تا با نفس بر سبیل سفارش به حق شرط و عهد کند، باید در آخر هر روز وقتى را براى محاسبه نفس درباره وصیتهاى اول روز معیّن کند، و حساب همه حرکات و سکنات را از آن باز خواهد، همچنانکه تاجران در آخر هر سالى با شرکاى خود چنین میکنند. و این امرى است که بر هر که سالک راه آخرت و معتقد به حساب روز قیامت باشد لازم است، و در اخبار وارد شده است که: عاقل باید در شبانه روز چهار وقت داشته باشد: وقتى که با پروردگار خود خلوت و مناجات کند، و وقتى که در آن به حساب نفس خود برسد، و وقتى که در صنع خدا تفکر کند، و وقتى که مشغول خوردن و آشامیدن باشد.[12]
4. معاتبه
آخرین مقامات و اعمال مرابطه، معاتبه نفس است؛ یعنى عتاب، سرزنش و عقاب کردن آن، و کوشش در وادار ساختن آن به طاعات دشوار و ریاضتهاى سخت است. پس وقتى به محاسبه نفس پرداخت و آنرا در اعمال خیانتکار و مرتکب معاصى و مقصّر در حقوق خداوند یافت و در فضائل سست و بیکاره دید، سزاوار نیست که سهلانگارى کند و آنرا مهمل گذارد؛ زیرا این باعث آلوده شدن نفس به گناهان میشود، و چنان با معاصى انس خواهد گرفت که باز گرفتنش از آنها سخت دشوار خواهد بود.
پس عاقل باید ابتدا در مقام عتاب نفس برآید و بگوید: اف بر تو اى نفس! مرا هلاک ساختى و بزودى در جهنّم با شیاطین و اشرار معذّب خواهى بود، اى نفس امّاره خبیث! آیا شرم نمیکنى و از عیب خود باز نمیایستى؟! چقدر جاهلی! آیا نمیدانى که پیش روى تو بهشت و دوزخ آماده است و بزودى در یکى از این دو منزل خواهى بود؟
نمیدانى که ناگاه مرگ بیخبر میرسد، و از هر چیز به تو نزدیکتر است؟ تو را چه افتاده است که آماده آن نمیشوى؟ آیا از جبّار آسمانها و زمین نمیترسى، و از او شرم ندارى؟ در حضور او معصیت میکنى و میدانى که مطّلع و آگاه است؟! واى بر تو اى نفس! جرأتى که بر معصیت خدا دارى، اگر براى این است که معتقدى او تو را نمیبیند کافرى، و اگر میدانى که او مطّلع است چقدر بیشرم و منافقى و ادعاى باطل دارى! که با زبان خود مدّعى ایمانى و حال آنکه آثار نفاق بر تو آشکار است! از خواب خود بیدار شو و احتیاط از دست مده! اگر کودکى تو را خبر دهد که عقرب در جامه تو است آنرا از خود دور میکنى! پس سخن خدا و گفتار پیامبران صاحب معجزات و قول اولیا و حکما و علما تأثیرش در نزد تو از قول طفلى کمتر است؟![13]
البته برخی از علمای اخلاق و عارفان، مقام چهارم را «معاتبه» میدانند و مقام پنجم را «مجاهده و معاقبه» مىنامند.[14]
همانگونه که ملاحظه شد اصل محاسبه و مراقبت برگرفته از آیات و روایات است؛ اما داشتن مراتب، مراحل و تعداد را، دقیقاً نمیتوان به آیات و روایات استناد داد. البته مانعی ندارد که عالمان اخلاق با دقت در آیات و روایات برخی از مراحل را به عنوان مقدمه و برخی دیگر را به عنوان نتیجه برای آنچه در آیات و روایات آمده است استنباط و بیان کنند.
[2]. این مطالب در کتابهای متعدد اخلاقی و عرفانی بیان شده است؛ اما به جهت روانی و جامعیت کتاب جامع السعادات مطالب آنرا محور قرار دادیم. ر. ک: نراقی، ملا محمد مهدى، جامع السعادات، ج 3، ص 93 - 101، بیروت، اعلمى، چاپ چهارم؛ علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج 3، ص 123- 133.
[3]. استفاده از تمثیل شریک برگرفته از روایاتی است که میفرماید: با نفست جنگ کن و از او حساب رسی کن آنگونه که با شریکت محاسبه میکنی: «جاهد نفسک و حاسبها محاسبة الشّریک شریکه». تمیمى آمدى، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم (مجموعة من کلمات و حکم الإمام علی علیه السلام)، ص 339، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[4]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج1، ص 233، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، 1410ق.
[5]. «انَّ اللّهَ کانَ عَلَیکُم رَقیباً». نساء، 1.
[6]. «أَ لَم یَعلَم بِانَّ اللّهَ یَرى». علق، 14.
[7]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 1، ص 16، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[8]. «الإحسان أن تعبد اللّه کأنّک تراه فإن لم- تکن تراه فانّه یراک». مجموعة ورّام، ج1، ص 235.
[9]. غزالی، محمد بن محمد، إحیاء علوم الدین، ج 15، ص 11، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول.
[10]. ر. ک: جامع السعادات، ج 3، ص 96 و 97؛ علم اخلاق اسلامى، ج 3، ص 133.
[12]. ابن بابویه، محمد بن على، خصال، ج 2، ص 525، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362ش.
[13]. ر. ک: علم اخلاق اسلامى، ج 3، ص 133.
[14]. ر. ک: بحرانى، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ترجمه، محمدى مقدم، قربانعلی، نوایى یحیی زاده، علی اصغر، ج 2، ص 673، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول، 1417ق.