اینکه پیامبران و ائمه اطهار(ع) به دلیل قلب دلسوزی که داشتند، برای گمراهی و نابود شدن کافران و مفسدان اندوهناک شوند، موضوعی نیست که بر حقانیت طرف مقابل دلالت کند و خداوند در قرآن خطاب به رسول خدا(ص) میفرماید که تو آن قدر غصه کافران را میخوری که نزدیک است خودت را از پا بیندازی:
«لَعَلَّک باخِعٌ نَفْسَک أَلاَّ یکونُوا مُؤْمِنینَ»؛[1] شاید تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمیآورند، جان خود را تباه سازی.
اما روایتی که در پرسش بدان اشاره شده، از روایات جعلی است که فردی آنرا به همراه روایات دیگری از این دست خدمت امام صادق(ع) عرضه داشت و هدفش نیز انتقاد از گسترش روایات جعلی بود:
میمون بن عبداللَّه نقل میکند: من نزد امام صادق(ع) بودم که گروهی که از اهالی شهرهای مختلف بودند، برای شنیدن حدیث خدمتشان آمدند. حضرتشان به من فرمود: آیا هیچکدام از آنها را میشناسی؟! گفتم: خیر! امام(ع) فرمود: پس چگونه اینها وارد خانه من شدند؟! گفتم: اینها گروهی هستند که به گردآوری حدیث پرداخته و اهمیتی نمیدهند که گوینده حدیث چه کسی است! به دنبال آن بود که امام(ع) از یکی از آنان خواست تا برخی احادیثی که از دیگران شنیده است را برای ایشان نقل کند ..... بعد از شنیدن چند حدیث جعلی که آن مرد نقل کرده بود، خندهام گرفت، اما امام(ع) با اشاره چشمش به من فهماند تا ساکت باشم! سپس آن مرد به نقل روایات جعلی دیگر ادامه داد تا به این گزارش رسید که امام علی(ع) پس از آنکه دشمنان را در جنگ صفین کشت، برای آنها گریست و فرمود: خداوند من و آنها را در بهشت کنار یکدیگر قرار دهد!
با شنیدن این آخرین گزارش جعلی، خانه بر من تنگ شد و عرقم سرازیر شد، و نزدیک بود قلبم از کار بیفتد و تصمیم گرفتم که به سمت آن راوی رفته و لگدمالش کنم! اما به یاد اشارهای که امام(ع) با چشمانش کرده بود افتاده و خودم را نگهداشتم.
در ادامه امام صادق(ع) پرسشهایی از آن راوی مطرح کرد که به او بفهماند که روایات نقلشده توسط او صحیح نیست. به عنوان نمونه از او پرسید: آیا جعفر بن محمد(ع) که چند حدیث خود را از او نقل کردهای، میشناسی؟! گفت: نه! امام(ع) پرسید: اگر او را ببینی و به تو بگوید که حدیثهایی که از من نقل کردهای، دروغ است و من از آنها خبری ندارم و به کسی چنین نگفتهام، آیا سخنش را میپذیری؟! راوی گفت: خیر! امام(ع) دلیلش را پرسید. او گفت: زیرا اشخاصی که این حدیثها را برایم نقل کردهاند، اگر به آزادی مردی از بردگى گواهی دهند، گواهی آنها پذیرفته میشود (یعنی عادلاند)!.....
بعد از پایان جلسه، امام(ع) که ناراحتی تمام از چهرهاش آشکار بود فرمود: «آیا شنیدی چه حدیثهایی نقل میکنند؟! ... و حتی از خودم هم نقل میکنند و اگر بگویم که من چنین چیزهایی نگفتهام، نمیپذیرند! سپس امام(ع) آنها را (به دلیل نشر اینگونه روایات جعلی) مورد نفرین خود قرار داد».[2]
بر این اساس، آنچه در برخی منابع در ارتباط با گریه امام علی(ع) بر کشتگان صفین و آرزوی بهشت برای آنان نقل شده، گزارشی نیست که کاملا قابل پذیرش باشد؛ زیرا:
الف) این گزارش کلام امام معصوم(ع) نیست؛ بلکه گزارش افرادی ناشناس است که مورد تأیید امام(ع) نیز قرار نگرفته بلکه به نوعی آنرا جعلی دانسته بود.
ب) حتی اگر امام علی(ع) به دلیل قلب مهربانی که داشت بر کشتگان صفین اندوهناک شده باشد، هیچگاه آرزوی همنشینی در بهشت با آنان را نخواهد کرد، مگر آنکه برخی کشتهشدگان را از افراد مستضعف و فریبخوردهای بدانیم که واقعا نتوانسته بودند حق را از باطل بشناسند و گرنه شکی در دوزخی بودن سران سپاه معاویه وجود ندارد.
[1]. شعراء، 3.
[2]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن، ص 393 – 397، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.