در متون روایی اهلسنت از رسول خدا(ص) نقل شده است که در یکی از بالهای مگس بیماری و درد، و در بال دیگر شفا قرار دارد؛ مانند:
- ابوهریره از رسول خدا(ص) نقل کرد: «اگر مگسی با یک بال خود در ظرفتان افتاد، مگس را در ظرف غوطهور کرده و سپس آنرا از غذا دور کنید؛ چراکه در یکی از بالهای آن شفا و در بال دیگر آن درد و مرض قرار دارد».[1]
- همچنین ابوهریره از حضرتشان نقل میکند: «هرگاه مگسی در نوشیدنی یکی از شما افتاد، آنرا در آب فروبرید و سپس از آن نوشیدنی استفاده کنید؛ زیرا در یکی از بالهای مگس درد و در دیگری درمان است».[2]
- ابوسعید خدری از رسول خدا(ص) نقل میکند: «هرگاه مگسی در غذای شما افتاد، آنرا در غذا فرو برید؛ زیرا در یکی از بالهای آن سم و در بال دیگر داروی آن قرار دارد. مگسها (بالی که در آن) دارو وجود دارد را دور نگهداشته و بالی که در آن سم است را جلو میاندازند (و از اینرو، معمولا بال سمی درون غذا میافتد)».[3]
این موضوع با عبارات مختلفی در کتابهای اهلسنت وارد شده است[4] که بر اساس مبانی رجالی آنان به عنوان روایاتی صحیح[5] و یا حسن[6] ارزیابی میشود. البته برخی از عالمان رجال بعضی از این روایات را به دلیل انقطاع سند ضعیف میدانند؛ زیرا که ثمامة بن عبدالله بن انس، ابوهریره را درک نکرده بود.[7]
اما در منابع معتبر شیعی - مانند کتب اربعه - این روایت از معصومان(ع) نقل نشده است و بیشتر آنچه در کتابهای دیگر نیز وجود دارد، یا برگرفته از کتب اهلسنت است که شاید به همین دلیل از ذکر سند برای آنها خودداری شده است.[8] و یا آنکه دارای راویان ضعیفی میباشد، مانند سهل بن احمد[9] که ضعیف بوده و یا مانند محمد بن اورمه[10] که از غالیان میباشد.[11]
از اینرو از دیدگاه شیعیان نمیتوان این روایت را از لحاظ سندی به عنوان روایتی صحیح و یا موثق ارزیابی کرد.
اما در ارتباط با اثبات محتوای آن و اینکه آیا در واقع چنین است که دو بال مگس، اثرات متفاوتی داشته باشند، باید دانشمندان زیستشناسی و شیمی بررسی نموده و اظهار نظر کنند و ممکن است تفاوتهایی را کشف کنند، اما به هر حال، اینگونه نیست که نپذیرفتن آن منافاتی با دینداری داشته باشد.
[1]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، ناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 7، ص 140، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[2]. همان، ج 4، ص 130.
[3]. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، محقق، عطا، محمد عبد القادر، ج 1، ص 382، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق.
[4]. موصلی، أبویعلی أحمد بن علی بن المثُنی بن یحیی، مسند أبی یعلی، محقق، حسین سلیم أسد، ج 2، ص 273، دمشق، دار المأمون للتراث، چاپ اول، 1404ق؛ سجستانی، أبو داود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبد الحمید، محمد محیی الدین، ج 3، ص 365، صیدا، المکتبة العصریة، بیروت، بیتا؛ ابن حبان تمیمی دارمی، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، تحقیق، شعیب الارنؤوط، ج 4، ص 53، بیروت، دار الرساله، چاپ دوم، 1414ق.
[5]. صحیح ابن حبان، ج 4، ص 53 و 55.
[6]. همان، ج 12، ص 55.
[7]. أبومحمد عبدالله بن عبدالرحمن بن فضل، مسند الدارمی المعروف بـ (سنن الدارمی)، محقق، حسین سلیم أسد الدارانی، ج 2، ص 1297، عربستان سعودی، دار المغنی للنشر والتوزیع، چاپ اول، 1412ق.
[8]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 152، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق؛ ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق، مصحح، عراقی، مجتبی،ج 1، ص 58، قم، دار سید الشهداء(ع) للنشر، چاپ اول، 1405ق.
[9].غضائری، احمد بن حسین، کتاب الضعفاء، ص 67، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1364ق.
[10]. علامه حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، ص 253، نجف اشرف، دار الذخائر، چاپ دوم، 1411ق.
[11]. ابنا بسطام، عبد الله، حسین، طبّ الأئمة(ع)، محقق، مصحح، خرسان، محمد مهدی،ص 106، قم، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1411ق.