بر اساس گزارش برخی منابع هنگامی که حضرت فاطمه(س) به شهادت رسید، «ام ایمن» سوگند خورد که در مدینه نماند؛ چون طاقت نداشت که جای خالی حضرتشان را مشاهده کند؛ از اینرو عازم مکه شد، در میان راه هنگامی که به تشنگی شدیدی دچار شد، دستهایش را به سوی آسمان بالا برد و گفت: پروردگارا! من خدمتگزار فاطمه(س) بودم، آیا مرا از تشنگی، میمیرانی!؟
به دنبال آن بود که از آسمان، سطل آبی برایش آمد و ام ایمن از آن نوشید و بعد از آن هفت سال نیاز به غذا و آب نداشت تا آنجا که مردم در روزهای بسیار داغ، او را به دنبال کاری میفرستادند؛ اما او احساس تشنگی نمیکرد.[1]
این روایت مانند بسیاری از روایات مشابه، روایتی مرسل و بدون سند است و اعتبارش وابسته به آن است که اعتبار کتاب الخرائج و الجرائح را چگونه ارزیابی کنیم؛ اما از لحاظ محتوا، گرسنه و تشنه نماندن انسان از راه اعجاز، موضوعی نیست که از محالات باشد تا نتوان آنرا پذیرفت و حتی شاید با پیشرفت دانش، حتی از راهی غیر از معجزه نیز بدان دست یافت و به عنوان نمونه، دستگاهی را در بدن انسان جاسازی کرد که با استفاده از آن بتوان تمام رطوبت موجود در هوا را جذب نموده و تبدیل به آب کرد و نیاز بدن را به نوشیدن آب از بین برد.
از اینرو، وقوع این رخداد به گونهای نیست که به عنوان کرامتی منسوب به ام ایمن قابل پذیرش نباشد.
[1]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 530، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.