«کل حادث مسبوق بالماده»؛( هر موجودی که پا به عرصهی هستی میگذارد، باید پیش از آن، مادهای که حامل امکانش است موجود باشد).
این قاعده که براهین متقنی آنرا تأیید میکند، عکس نقضیش آن است که اگر مادهای که حامل قوه و امکان اشیاء است، پیش از اشیاء موجود نباشد، هیچ چیزی در جهان پا به عرصهی ظهور نخواهد گذاشت، و جهان هستی همچنان در کتم عدم یا مرحلهی کمون باقی خواهد ماند.
گفتنی است که منظور از کلمهی «حادث» در این قاعده، حادث زمانی است، نه حادث ذاتی که سبق امکان ذاتی آنرا کفایت میکند. بنابر این، موضوع بحث در این قاعده، موجودات مادی و حوادث زمانی خواهند بود، و مجردات محض که شئون ربوبی هستند از دایره این بحث خارجاند.
مسائل گوناگونی بر این قاعده مترتب میشود که یکی از آنها تقسیم صحیح موجود به دو قسم «بالفعل» و «بالقوه» است، و دیگری مسئلهی مهم و اساسی اتحادی بودن ترکیب ماده و صورت است که در مقابل آن، قول به انضمامی بودن ماده و صورت مطرح شده و گروهی بر این عقیدهاند.
این قاعده اولین بار از سوی ابن سینا مطرح شد. وی با استفاده از این قاعده، وجود ماده و قوه(امکان استعدادی) را اثبات کرده است. خلاصهی برهان وی برای اثبات این قاعده این است که هر موجودی که در این جهان حادث میشود، جای این سؤال دارد که آیا پیش از اینکه موجود شود فی نفسه ممکن است که موجود شود، یا اینکه محال است وجود پیدا کند. اگر محال است که وجود پیدا کند، هرگز نمیتواند موجود شود و همچنان در کتم عدم باقی خواهد ماند؛ اما اگر وجود پیدا کردن آن فی نفسه ممکن باشد، باز هم جای طرح این سؤال باقی است که آیا این امکان وجود، خود موجود است یا معدوم؟ اگر امکان وجود حادث، پیش از آن معدوم باشد، پذیرفتنی نیست؛ زیرا در آن صورت امکان موجود شدن از آن سلب میگردد و هرگز حادث نخواهد شد. بنابر این، صحت شق اول قطعی و متعین میگردد که امکان موجود شدن هر موجود، حادث پیش از آن موجود است.
در اینجا باز هم این سؤال مطرح میشود که آیا این امکان موجود در خارج، قائم به موضوع است، یا قائم به موضوع نیست. شق دوم را که قائم به موضوع نیست، نمیتوان پذیرفت؛ زیرا موجودی که در خارج، قائم به موضوع نباشد، جوهری است دارای وجود خاص که هیچگونه اضافه و نسبت در ذات آن نهفته نیست، در حالی که امکان وجود حادث، در ذاتش حالت اضافه به موجود حادث نهفته است؛ لذا امکان وجود حادث پیش از حادث، از مقوله جوهر نیست که در موضوع نباشد، بلکه موجودی است در موضوع که آنرا قوه وجود مینامند. اکنون این قوهی وجود که حیثیت ذاتش اضافه و نسبت است، به یک موضوع که آنرا حامل قوه گویند نیازمند است، و آن موضوع حامل قوه همان ماده یا هیولا است که هر موجود حادث، مسبوق به آن خواهد بود. بنابر این، صحیح است که گفته شود: «کل حادث مسبوق بالماده».[1]
[1]. ر. ک: ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ص 214- 227، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1365.