نماز میت از واجبات کفایی است که البته در صورت امکان، باید با داشتن اجازه از ولیّ میت باشد و در صورتی که بدون اجازه ولیّ و یا با مخالفت او، نمازی بر میت خوانده شود، کافی نبوده و باید تکرار شود.[1]
البته در بیشتر موارد، حضور ولیّ میت در نماز و عدم مخالفت او، نشانهای بر رضایت وی شمرده شده و برای صحت نماز میت کافی است.[2]
با آنکه بسیاری از فقها کسب اجازه را واجب میدانند؛ اما برخی کسب این اجازه را احتیاط واجب دانسته و برخی با پذیرش وجوب آن، در عین حال معتقدند اگر نمازی بدون اجازه ولی هم خوانده شود، صحیح خواهد بود، اگرچه واجبی در آن ترک شده است.[3]
گفتنی است؛ با توجه به امکان خواندن نماز بر میت در مکانهای گوناگون، تنها آن نمازی که برطرفکننده وجوب کفایی است، باید با اجازه ولی باشد و تکرار آن -به ویژه اگر تزاحمی با فرایند کفن و دفن نداشته و مزاحمت دیگری را نیز ایجاد نکند- نیازمند به کسب اجازه نخواهد بود.
اما در مورد افرادی که باید از آنان اجازه گرفت:
ابتدا طبقه اول ارث، یعنی والدین و فرزندان میت صاحب حق اجازهاند.
در مرحله بعد، طبقه دوم ارث، یعنی برادران و اجداد(پدربزرگ و مادربزرگها).
در مرحله سوم، طبقه سوم ارث که شامل عموها و داییها میشود.
در مرحله چهارم باید از حاکم شرع اجازه گرفت.
و در نهایت نوبت مؤمنان عادل خواهد بود که باید از آنان کسب اجازه کرد.[4]
با توجه به آنچه گفته شد، به نکات ذیل نیز توجه فرمایید:
- اگر میت، زن متأهلی باشد، همسرش از تمام طبقات فوق بالاتر بوده و باید از او کسب اجازه کرد.
- در هر کدام از طبقات ارث، مردها بر زنها مقدم هستند.(برادرها مقدم بر خواهرها، عمو و داییها مقدم بر عمه و خالهها).
- افراد بالغ بر افراد غیربالغ مقدماند.
- منسوبان تنی بر منسوبان ناتنی مقدم خواهند بود.
- در طبقه اول، پدر میت از مادر و فرزندان او اولی است، و فرزندان میت بر نوههای میت مقدماند و مادر میت اگرچه بر فرزندان ذکور او مقدم است، ولی بهتر است از آنان اجازه بگیرد.
- در طبقه دوم، پدربزرگ میت بر برادران او اولویت دارد.
- در طبقه سوم، عمو بر دایی مقدم است.
- اگر در یک طبقه ارث، تنها یک شخص نابالغ یا دیوانه وجود داشته باشد و یا فردی باشد که دسترسی به وی ممکن نیست، بهتر است علاوه بر اجازه گرفتن از طبقه بعد، از حاکم نیز اجازه گرفته شود.
- اگر میت به شخصی که جزو اولیای او نیست، وصیت کند که کار تجهیز و تکفین او را برعهده گیرد، برخی از فقها اجازه آن وصی را برای نماز میت لازم دانسته، و برخی دیگر چنین نیازی را نمیبینند.
طبق آنچه گفته شد، درمورد اجازه برای نماز میت، شوهر بر همه بازماندگان اولویت دارد. سپس به ترتیب ذیل بستگان دیگر میت مقدماند:
پدر، مادر، پسران، دختران، نوهها، پدربزرگ، مادربزرگ، برادر، خواهر، برادرزاده و خواهرزادهها، عموها و داییها و عمهها و خالهها، سپس فرزندان عموها و عمهها و داییها و خالهها و در نهایت حاکم شرع و مؤمنان عادل.[5]
[1]. ر. ک: طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی، (با حواشی جمعی از فقهای بزرگ)، تحقیق، محسنی سبزواری، احمد، ج 2، ص 89، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
[2]. امام خمینى، سید روح اللّٰه، استفتائات، ج 1، ص 86، سؤال 216، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1422ق.
[3]. طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی، (با حواشی جمعی از فقهای بزرگ)، تحقیق، محسنی سبزواری، احمد، ج 2، ص 89، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
[4]. برخی فقها مثل امام خمینی ولایت مؤمنان و آیت الله خوئی ولایت حاکم شرع و مؤمنان را نپذیرفته و اجازه آنان را معتبر ندانستهاند.
[5]. یزدی، محمد کاظم، العروه الوثقی (عده من فقهاء)، ج 2، ص 24- 30، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، 1421ق.