- "عبد" در زبان عرب چند معنا دارد: اوّل کسی که پرستش، خضوع و طاعت میکند، دوم مملوک و غلام.
- جایگاه عظیم و شأن رفیع ائمهی اطهار(ع) باعث شد، تا ارادتمندانشان گاهی برای اظهار علاقه از نامهایی؛ مانند "عبدالحسین، عبدالعلی و ..." یا معادل فارسی آن "غلامحسین، غلامعلی و ..." استفاده کنند.
- خدمت و نوکری صرفاً کمک در امور دنیوی و کارهای روزمره نیست، بلکه آنچه مهمتر و گرامیتر است، احیای راه و روش و پیروی از مولا است؛ زیرا اگرچه جسم او در میان ما نیست، روح او زنده و ناظر بر اعمال ما است.
- هدف از به کارگیری لفظ "عبد" در نامگذاریهای مذکور(از قبیل عبدالحسین) فقط در معنای اظهار ارادت و آمادگی خدمات مناسب جایز است؛ زیرا نامگذاری از قبیل عبدالحسین که به معنای پرستش و بندگی باشد، سر از شرک بیرون میآورد و مورد غضب پروردگار است.
- این اسامی در کتب تاریخی مطرح نیست و سفارش ائمه(ع) بیشتر بر اسمهایی؛ مثل علی، محمد، عبدالرحمن بوده است.
«عبد» در لغت به چند معنا آمده است: اوّل به معنای پرستشکننده و عبادتکننده، آنکس که در مقابل معبود خود اظهار عبودیت، ذلت و طاعت میکند. دوم به معنای غلام و مملوک.[1] (در جای دیگر عابد به معنای خادم آمده است). در ادبیات عرب هر دوی این معانی رایج و مصطلح است، از جمله در قرآن - که یک نمونهی مثال زدنی از ادبیات عرب است - هر دوی این معانی به کار رفته است.
الف) معنای اول: «یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم...».[2] «قال انی عبد الله آتانی الکتاب...».[3]
در این نوع آیات خداوند پرستش را فقط شایستهی خود دانسته است.
ب) معنای دوم: «ضرب الله مثلاً عبداً مملوکاً لایقدر علی شیء...».[4]
در این آیه ضعف بتها در مقابل قدرت کبرایی پروردگار به غلامی ناتوان و بیاختیار در مقابل مردی آزاد که مال زیاد دارد و همواره از آن انفاق میکند تشبیه شده است.
عظمت و بزرگی شأن ائمه(ع) باعث میشود تا مسلمانان به ویژه (شیعیان) همواره از آنان تجلیل کرده و از راههای مختلف به اظهار ارادت و علاقه نسبت به آنان بپردازند. نامگذاریهایی از قبیل "عبدالعلی، عبدالحسن و ..." و یا غالب فارسی آن مثل "غلامعلی، غلامرضا و ..." برای اظهار همین شوق و دوستی نسبت به خاندان عصمت و طهارت است.
اما در جواب اینکه بعد از شهادت ائمه(ع) چه هدفی از این نامگذاریها وجود دارد، میگوییم:
اوّل اینکه خدمتگزاری و غلامی امامان معصوم مستلزم حیات دنیوی آنان نیست، بلکه پاسداشت یاد آنان، گرامیداشت راهشان و تمسک و پیروی از مسلک و روش آن عزیزان است، و چه بسا این خدمت بسیار ارزشمندتر و گرانقیمتتر است از آنچه یک غلام در زمان حیات آنان در امور دنیوی برایشان انجام میداد.
دوم اینکه با شهادت امامان معصوم تنها جسمشان از میان ما میرود، اما روح بلند آنان همچنان پابرجا و حاضر است. چنانکه در زیارات ائمهی اطهار میخوانیم: «و اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی»؛[5] (شما سخن مرا میشنوید و سلام مرا پاسخ میگویید). پس اربابان این غلامان نیست و نابود نشدهاند که اینها دست از نوکری بردارند، بلکه زندهاند و بر اعمال همهی ما ناظر و آگاهاند.
سوم اینکه خدمتگزاری یک فرد خدمت به میهمانان، مجاوران و زائران او را به تبع خود دارد، چه او در قید حیات باشد یا نه. پس افرادی که به هر نحو خدمتی به زائران و میهمانان ائمه بنمایند، عبد و غلام حضرت خواهند بود.
گفتنی است که عبودیت به معنای پرستش، خضوع و طاعت تنها در مقابل صاحب ملک و ملکوت، خالق آسمانها و زمین(خدای متعال) پسندیده و روا است. و با توجه به اوّلین آیهی ذکر شده(یا ایها الناس...) فلسفهی پرستش و شایستگی عبادت مخصوص کسی است که اوّلاً: ما را خلق کرده، و ثانیاً: پرورش و تربیت کرده است. پس اگر هدف فردی از نامگذاریهای یاد شده، معنای اوّل عبد(پرستش) باشد از دایرهی اسلام و ایمان خارج شده و شرک ورزیده است. بنابراین، در محیطی که احتمال تهمت و سوءظن میرود گذاشتن اسامی و القاب بهتر و سفارش شدهی ائمه لازم به نظر میرسد. مثلاً در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «(خطاب به راوی) برای فرزندانت نامی بگذار که بندگی خداوند را بفهماند... مثل عبدالرحمن».[6] همچنین در روایات به نام "محمد" سفارش شده است.[7] معروف است که امام حسین(ع) سه فرزند خود را "علی" نامگذاری کرد.[8]
آنچه از مراجعه به کتابهای تاریخ و رجال استفاده میشود، این است که اسمهایی؛ مانند عبدالاعلی، عبدالمجید، عبدالسلام و ... به وفور ذکر شده،[9] اما اسمهایی مثل عبدالحسین و امثال آن در زمانهای قدیم مرسوم نبود، و در کتابهای رجال نیامده، ولی پس از روشن شدن عظمت جایگاه رفیع ائمهی اطهار و بعد از دستیابی به آزادی بیان و آماده شدن زمینهی اظهار ارادت به آن بزرگواران این اسامی مطرح شده است.
به هر حال، آنچه در پایان میتوان نتیجه گرفت این است که نامهایی؛ مانند عبدالعلی، عبدالرضا و ... برای اظهار آمادگی خدمت، پا در رکابی و اظهار ارادت به معصومین(ع) است که پس از فوت آنها نیز مطرح است و چنین نامگذاریهایی در جایی که ترس از اتهام شرک نیست اشکالی ندارد، هرچند میتوان از اسامی بهتری که مورد سفارش خود ائمه است استفاده کرد و برای بهانه ندادن به دست بهانهجویان از این نوع نامگذاریها خودداری نمود.
[1]. معنای اول: «ان العامة اجتمعوا علی تفرقه مابین عبادالله والعبید المملوکین»، ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ج 4، ص 205، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق. «وحده وخدمه و خضع و ذل و طاع له»، معلوف، لویس، المنجد، ص 483، چاپ دوم، انتشارات اسلام، 1380ش.
معنای دوم: «العبد و هو المملوک»، مقاییس اللغة، ج 4، ص 205؛ «المملوک» المنجد، ص 483؛ العابد، الخادم. مقاییس اللغة، ج 4، ص 205.
[2]. بقره، 21. «ای مردم پرستش کنید خدایی را که آفرینندهی شما است...».
[3]. مریم، 30. «گفت همانا من بندهی خدایم...».
[4]. نحل، 75. «خداوند مثل میزند بندهی مملوکی را که قادر به هیچ نیست».
[5]. زیارت امام رضا(ع)، مفاتیح الجنان.
[6]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 21، ص 391، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[7] همان، ص 392.
[8]. علی اکبر، علی اوسط و علی اصغر.
[9]. ر. ک: معجم الثقاة، ج 9، ص 356-254؛ ج 10 و 11.