درباره آخرین آیاتی که بر پیامبر (ص) نازل شده است، روایات متعدد و مختلفی وجود دارد. در جمع بندی روایات می توان گفت: آخرین سوره کامل که بر پیامبر (ص) نازل شده، سوره «نصر» بوده است که قبل از فتح مکه یا در همان سال فتح، نازل شده است؛ و آخرین سوره نازل شده از لحاظ آیات آغازین، سوره «برائت» بوده است؛ که در سال نهم هجرت بعد از فتح مکه در هنگام مراجعه از جنگ تبوک نازل شده است. اما از نظر آیات؛ درباره آخرین آیه ی نازل شده بر پیامبر (ص)، به نظر می رسد ترجیح با این نظریه است که آیه اکمال دین (مائده، 3 ) آخرین آیه است. چون این آیه اعلام به کامل شدن دین و هشدار به پایان رسیدن وحی است؛ و این آیه در 18 ذی حجه سال دهم هجرت در برگشت از حجة الوداع نازل شده است. البته شاید بتوان گفت که آیه اکمال دین آخرین آیه از آیات احکام است؛ و آیه 281 سوره بقره آخرین آیه ای است که بر پیامبر (ص) وحی شده است؛ که این آیه 21، 9 یا 7 روز قبل از رحلت پیامبر (ص) نازل شده است.
اما در پاسخ به قسمت دوم پرسش، باید متذکر شویم با وجود دلایل قطعی ختم نبوت، و این که پیامبر اکرم(ص) آخرین فرستاده ی خداوند است، امکان اضافه شدن آیات قرآن در صورت طولانی تر بودن عمر پیامبر (ص) معنا ندارد؛ چون لازمه اش این است که خداوند پیام کامل و آخرین خود را ناقص رها کرده است و به پایان نبرده است و این تناقض آشکار است.
در باره آخرین آیاتی که بر پیامبر (ص) نازل شده است، روایات متعدد و مختلفی وجود دارد؛ و به همین جهت مفسران نیز اختلاف نظر دارند:
1. در بسیاری از روایات شیعه و اهل سنت آمده است که: آخرین چیزی که بر پیامبر (ص) نازل شده است سوره مبارکه «نصر» می باشد.[1]
2. روایات دیگری آخرین آیه نازل شده را، آیات اول سوره برائت بیان می کنند که در سال نهم هجرت بعد از فتح مکه در هنگام مراجعه از جنگ تبوک، بر پیامبر (ص) نازل شده است.[2]
3. روایات زیادی نقل شده که آخرین آیه ای که نازل شده است، آیه «وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ »[3] است که جبرئیل بعد از نزول دستور داد، در اول آیه 280 سوره بقره قرار گیرد و این حادثه 21 یا 7 روز قبل از رحلت پیامبر (ص) بوده است.[4]
4. ابن واضح یعقوبی معتقد است طبق روایات صحیح و صریح آخرین آیه ای که بر پیامبر (ص) نازل شده است، آیه ی اکمال دین "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً"[5] است که نزول آن در غدیر خم روز نصب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) بوده است.[6]
مرحوم آیت الله معرفت می گویند: شکی نیست که سوره ی «نصر» قبل از (آیات اول) سوره ی برائت نازل شده است، چون سوره ی نصر بشارت به فتح مکه است (پس قبل از فتح مکه نازل شده است) یا در همان سال فتح، در مکه نازل شده[7] در حالی که سوره ی برائت یک سال بعد از فتح مکه نازل شده است. پس جمع بندی روایات به این صورت است:
الف.از نظر آخرین سوره؛ آخرین سوره ی کامل که بر پیامبر (ص) نازل شده، سوره ی «نصر» بوده، و آخرین سوره ی نازل شده از لحاظ آیات آغازین سوره «برائت» بوده است.
ب. از نظر آیات؛ درباره آخرین آیه نازل شده بر پیامبر (ص)، به نظر می رسد ترجیح با نظریه یعقوبی است که آیه اکمال دین آخرین آیه است. چون این آیه اعلام به کامل شدن دین و هشدار به پایان رسیدن وحی است.
اما در باره آیه 281 سوره بقره، دو نظریه است:
1. این آیه در حجة الوداع در منی روز عید قربان بر پیامبر(ص) نازل شده است.[8] اگر این روایت درست باشد، آخرین آیه، اکمال دین است. چون آیه ی اکمال دین در 18 ذی حجه در برگشت از حجة الوداع نازل شده است.
2. اگر این روایت درست باشد، باید آخرین آیه، همین آیه باشد؛ و در این صورت می توان گفت که آیه اکمال دین آخرین آیه از آیات احکام است؛ و آیه 281 سوره ی بقره آخرین آیه ای است که بر پیامبر (ص) وحی شده است.[9]
اما در پاسخ قسمت دوم پرسش شما که آیا در صورت طولانی تر بودن عمر پیامبر (ص) امکان اضافه شدن آیات قرآن نیز وجود داشته است یا نه، باید متذکر شویم که بر اساس دلایل مسلم و قطعی پیامبر اکرم (ص) خاتم الانبیاء می باشند و قرآن، آخرین پیام خداوند است. بر این اساس باید بگوییم خداوند پیام کامل و آخر خود را توسط پیامبر (ص) به مردم رسانده است، حال اگر عمر پیامبر (ص) کوتاهتر می بود تمام این پیام در همان مدت کوتاه عمر پیامبر (ص) نازل می شد و اگر عمر پیامبر (ص) طولانی تر می شد، تمام این پیام را در زمان طولانی تری بر پیامبر (ص) نازل می کرده است.
بنابراین با وجود دلایل قطعی ختم نبوت، امکان اضافه شدن آیات قرآن در صورت طولانی بودن عمر پیامبر (ص) معنا ندارد؛ چون لازمه اش این است که خداوند پیام کامل و آخرین خود را ناقص رها کرده و به پایان نبرده است؛ و این تناقض آشکار است.
در اینجا برای اطلاع بیشتر گفتار استاد هادوی تهرانی را در این جا نقل می کنیم
قرآن و تاریخ
آیا قرآن به حقایق و معارف روزگار خود بستگی دارد؟ آیا اگر پیامبر(ص) درزمان و مکان دیگری به پیامبری مبعوث میشد، باز همین آیات به همین زبان براو نازل میگردید؟ و بالاخره آیا قرآن یک جنبه تاریخی دارد؟
برخی در مقام پاسخ به این پرسشها نگاهی مطلقگرایانه را پی گرفته وگفتهاند: آیات قرآن اموری وحیانی هستند و فراتر از زمان و مکان میباشندو هیچگونه ارتباطی با تاریخ و امور تاریخی ندارند. به گمان آنها پیامبر(ص)اگر در هر زمان و مکان به پیغمبری مبعوث میشد، همین آیات نازل میگشت وهیچ تغییری در زبان یا مطالب قرآن پیش نمیآمد.
در برابر این نگرش، گروهی کاملاً نسبیگرایانه به مسأله پاسخ داده وگفتهاند: مطالب قرآنی همگی وابسته به شرایط خاصی است که قرآن در آن نازلشده است و اگر زمان و مکان تغییر میکرد، نه تنها زبان عوض میشد، بلکهمطالب قرآن نیز متفاوت میبود. آنها معتقدند اگر عمر پیامبر اکرم(ص)افزونتر میبود یا آن حضرت زودتر به پیغمبری مبعوث میشد و دورانرسالت آن حضرت(ع) بیشتر بود، بر آیات قرآن افزوده میشد و شاید حجم قرآنچندین برابر حجم فعلی آن میگردید.
برای ارزیابی صحیح این مسأله و پاسخ درست به آن توجه به چند نکته لازم است:
1. همان گونه که قبلاً اشاره کردیم، آنچه در حیات آدمی تغییر میکند، مربوطبه پوسته زندگی اوست و هرگز هویت اصلی و جوهری آدمی با این تحولات دگرگوننمیشود. با این وصف، تفاوت موقعیتهای تاریخی، گوهر آدمیان موجود در اینموقعیتهای مختلف را متفاوت نمیسازد.
2. دین به جانب ذاتی و جوهری هویت آدمی نظر دارد که امری ثابت و غیر متحولاست.
البته ادیان در سیر تاریخی خود، به تناسب افزایش استعداد مخاطبانبرای دریافت حقایق دینی، به سوی کمال حرکت کردهاند و این سیر تکاملی دردین خاتم به منتهای خود میرسد و کاملترین دین ظهور مییابد، دینی کهدربردارنده تمام آنچه باید از طریق وحی بیان گردد، میباشد و از تحریفمصون است. از این رو، مجالی برای ظهور دین دیگر باقی نمیگذارد.
3. پیامبری که دینی را برای مردم به ارمغان میآورد، باید با حقایق معارفو زبان مردم روزگار خود با آنها گفتگو کند تا امکان مفاهمه فراهم شود وآنها بتوانند پیام او را بفهمند. از این رو، اگر پیغمبری در بین مردمی کهبه زبان عبری صحبت میکنند، به پیامبری مبعوث شود باید با آنها عبری سخنبگوید تا سخن او را بفهمند. از سوی دیگر، باید برای تمثیل و توضیح پیامخود از مفاهیمی بهره بگیرد که آنها میتوانند درک کنند. پس حقیقت تاریخیزمانهای که در آن به پیامبری برگزیده شده است، در زبان قالب و محتوایپیام او تأثیر میگذارد و به این ترتیب عناصر موقعیتی در کنار عناصر ثابتدر دین ظهور پیدا میکنند.
با این وصف، اگر پیامبر اکرم(ص) در یک سرزمین انگلیسی زبان به پیغمبریمبعوث میشد، بیشک قرآن به زبان انگلیسی نازل میگشت و اگر در آن سرزمینبه جای شتر، مردم با پنگوئن سر و کار داشتند، به جای اشاره به شگفتیهایخلقت شتر، به عجایب آفرینش پنگوئن اشاره میشد.
اما این امر باعث نمیشود که مطالب قرآن قداست و ارزش خود را از کف بدهد. زیرا اولاً این تفاوتها اگر پیدا میشد، فقط به حوزه ی عناصر موقعیتی که باپوسته زندگی انسانی ارتباط دارند، مربوط میشد و به ساحت عناصر ثابت کهناظر به هویت آدمی هستند، سرایت پیدا نمیکرد. به دیگر سخن، پیام جاوداندین خاتم در هر زمان و مکان یکسان است، هر چند ممکن است اگر در زمان ومکان دیگری ظهور پیدا میکرد، زبان و قالب و محتوای آن در بخش موقعیتیدستخوش تغییر میشد.
ثانیاً انتخاب زمان و مکان پیامبری یک پیامبر با علم و حکمت الهی صورتمیگیرد و امری اتفاقی نیست. اینکه پیامبر اکرم(ص) در جزیره العرب در آنبرهه خاص تاریخی به پیامبری مبعوث میشود، یک حادثه بیدلیل و حکمت نیست. این که چنین فضایی اقتضا میکرده است، قرآن به زبان عربی باشد، نشان میدهدکه در حکمت الهی این زبان مناسبترین زبان برای عرضه مفاهیم دین خاتم بودهاست و اینکه اسلام در فضای فرهنگی عرب جاهلی ظهور میکند بیانگر این حقیقتاست، که برای تبیین مفاهیم ماندگار اسلام بهترین شرایط در همین فضا وجودداشته است. پس اگر در قرآن به شتر مثال زده میشود، این به دلیل آشناییمخاطبان با این حیوان است. اما برگزیدن این مخاطبان با این نوع معرفت برایبیان یک حقیقت قرآنی، نشان میدهد بهترین مثال برای آن مطلب همان «شتر» بوده است.
بنابراین در حکمت الهی همین تعداد آیات به همین زبان عربی و با همینمثالها و ویژگیها بهترین شیوه برای رساندن پیام دین خاتم بوده است. ازاین رو، میتوان گفت: اگر دوران نبوت پیامبر(ص) افزایش مییافت، تغییری درتعداد آیات و محتوای آنها رخ نمیداد.
برای اطلاع از دلایل خاتمیت نبوت پیامبر (ص) به پاسخ سؤال شماره 386 (سایت: 399) با نمایه «سرّ خاتمیت دین اسلام» مراجعه فرمایید.
[1] طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 554؛ بحرانی، تفسیر برهان، ج 1، ص 29؛ سیوطی، الاتقان، ج ، ص 27.
[2] فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 1، ص 680.
[3] بقره، 281.
[4] تفسیر شبر، ص 83.
[5] مائده، 3.
[6] تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.
[7] اسباب النزول، بهامش الجلالیین، ج 2، ص 145.
[8] زرکشی، برهان، ج 1، ص 187.
[9] آیت الله محمد هادی معرفت، تلخیص التهمید، ج 1، ص 80 و 81.