گریه نوزاد وسیلهای ارتباطی میان نوزاد با اطرافیان، به خصوص مادرش میباشد. نوزادان از طریق گریهکردن نیازهایشان را اعلام میکنند و چه بسا فوائد دیگری غیر از اعلام نیاز هم وجود داشته باشد؛ از اینرو گریه برایشان سودمند است، و نباید به دنبال آن باشیم تا با دعا و یا دارو این وسیلهی ارتباطی را از آنان بگیریم. امام صادق(ع) در این مورد میفرماید:
«در گریهکردن کودکان منفعت وجود دارد. آنرا درست بشناسید؛ چراکه در مغز اطفال رطوبتی است و اگر باقی بماند، دردهای بزرگی برای آنها، مانند کوری و ... ایجاد میکند. گریه این رطوبت را از سرشان خارج میکند و باعث صحّت بدن و سلامتی چشمان آنها میگردد؛ از اینرو زمانی که کودک گریه میکند، پدر و مادرش چون از منفعت آن آگاه نیستند، تلاش میکنند تا او را ساکت و خاموش کنند؛ اما نمیدانند که گریه برای سلامت او بهتر است».[1]
البته این واقعیت در مورد گریههایی است که از حد عادی خارج نشود، و گرنه باید با روشهای گوناگون به دنبال آرامکردن او بود و در روایات نیز راهکارهایی در این مورد ارائه شده است که صرف نظر از سند،[2] به برخی از آنها اشاره میشود:
- رسول خدا(ص) فرمود: کسی که سورهی بلد را بنویسد و به نوزاد ببندد، وی از بیماریها به دور میماند و گریه نمیکند و خدا او را ام صبیان[3] نجات میدهد».[4]
- امام علی(ع) برای کودکی که زیاد گریه میکند، کسی که شب میترسد، و زنی که از درد، شبها نمیخوابد خواندن این آیه را سفارش فرمود: «فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکهْفِ سِنِینَ عَدَداً* ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَی الْحِزْبَینِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً.[5]».[6]
- امام صادق(ع) فرمود: «کسی که سورهی ابراهیم را بر روی پارچهی سفیدی بنویسد و آنرا بر روی بازوی نوزاد قرار دهد، آن نوزاد از گریه و ترس و پیامدهای آن در امان خواهد بود و خداوند، گرفتن شیر از آن نوزاد را آسان میکند».[7]
- در برخی از منابع روایی بدون انتساب روایت به معصوم(ع) خواندن برخی از آیات برای گریهی کودکان سفارش شده است:
1-4. خواندن سورهی زلزال،[8]
2-4. خواندن آیهی «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم»؛[9]
3-4. خواندن آیهی «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِک وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَینَ ذلِک سَبیلاً»* وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یکنْ لَهُ شَریک فِی الْمُلْک وَ لَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَ کبِّرْهُ تَکبیراً اللَّهَ»؛[10]
4-4. خواندن آیهی «وَ لَقَدْ جاءَکمْ مُوسی بِالْبَیناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ»؛[11]
5-4. خواندن آیهی «...وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَیءٍ قَدْراً».[12][13]
البته روایات دیگری هم وجود دارد که مواردی را توصیه میکند که به صورت غیر مستقیم، گریه را کاهش میدهد:
رسول خدا(ص) فرمود: «کسی که سوره احقاف را بنویسد و به طفل ببندد و ... و یا آنرا در آب بگذارد(تا در آب حل شود) و آن آب را به طفل بدهد، بدن نوزاد قوی میشود و از حوادثی که به نوزادان میرسد در امان است(در نتیجه گریه او کم میشود)...».[14]
[1]. مفضل بن عمر، توحید المفضل، محقق، مصحح، مظفر، کاظم، داوری، ص 53، قم، چاپ سوم، بیتا.
[2]. بیشتر روایاتی که در این مورد وجود دارد، از سندی چندان قوی برخوردار نیست .
[3]. «أمّ صبیان» در طب قدیم، نام نوعی بیماری مخصوص کودکان (صرع؛ یعنی غش) بود؛ ر. ک: طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج 1، ص 260، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش؛ ر. ک: «ام الصبیان و اعمال و دعاهای مربوط به آن»، 96850.
[4]. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 659، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416ق. «من قرأ هذه السورة أعطاه الله تعالی الأمان من غضبه یوم القیامة، و نجاه من صعود العقبة الکؤود، و من کتبها و علقها علی الطفل، أو ما یولد، أمن علیه من کل ما یعرض للأطفال».
[5]. کهف، 11، 12.
[6]. ابنا بسطام، عبد الله، حسین، طبّ الأئمة(ع)، محقق، مصحح، خرسان، محمد مهدی، ص 36، قم، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1411ق.
[7]. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 283. قال الصادق(ع): «من کتبها علی خرقة بیضاء و جعلها علی عضد طفل صغیر، امن من البکاء و الفزع و التوابع، و سهل الله فطامه علیه بإذن الله تعالی».
[8]. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها* وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها* وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها...».
[9]. آلعمران، 18.
[10]. اسراء، 110 – 111.
[11]. بقره، 92.
[12]. طلاق، 3.
[13]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 386، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[14]. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 35.