هر انسانی معرفت و شناخت اجمالی از خدای متعال دارد، و هر مقدار این معرفت و شناخت بیشتر شود، خضوع و خشوع او نسبت به خدا در همهی حالات، به ویژه در نماز ظهور بیشتری پیدا میکند. رسول خدا(ص) و ائمه(ع) در اوج این معرفت و شناخت قرار داشتند، در نتیجه هنگام مناجات و عبادت تمام توجهشان به خدا بود، تا جایی که رنگ صورتشان برمیگشت و مانند بندهاى ذلیل که در پیش روی فرمانروایی بزرگوار و قدرتمند ایستاده باشد، به نماز میایستادند. بدنشان از ترس خداوند میلرزید، چنانکه گویی در نمازشان با دنیا خداحافظی میکنند و فرصت ندارند نماز دیگری را بخوانند؛[1] از اینرو دور از انتظار نبود که آنحضرات(ع)، هنگام عبادتهایشان محو جمال و جلال الهی شده و بیهوش شوند.
در اینجا به نمونههایی از بیهوششدن پیامبر(ص) و ائمه(ع) هنگام نماز و مناجات اشاره میکنیم:
رسول خدا(ص)
امام علی(ع) به دانشمندی یهودی فرمود: رسول خدا(ص) مدّت ده سال در هنگام بندگی خداوند بر پاهای خود میایستاد و عبادت مینمود تا آنکه پاهای ایشان متورم و سطبر شده و رنگ صورتشان به زردی میگرایید. آنحضرت(ص) دائما نماز شب میخواند، تا آنکه مورد عنایت خداوند قرار گرفت: «طه؛ ما أَنْزَلْنا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقی»؛[2] (ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی! بلکه هدف ما آن بود که به واسطه آن سعادتمند شوید)؛ اما ایشان چنان گریه میکرد که در برخی اوقات بیهوش میشد. روزی یکی از اصحاب به آنحضرت(ص) گفت: مگر خداوند گناهان گذشته و آیندهای را که به تو نسبت میدادند نیامرزید؟! (پس چرا این مقدار بیتابی میکنید؟) رسول خدا(ص) پاسخ داد: آری! اما مگر نباید بنده سپاسگزار خدا باشم».[3]
امام علی(ع)
گزارشهای متعددی وجود دارد که امام علی(ع) نیز گاه هنگام عبادت بیهوش میشد:
ابو درداء گفت: امام علی(ع) در منطقه بنی نجار، گوشهای خلوت را برگزید تا به تفکر در آیات الهی و راز و نیاز با پروردگار بپردازد. امام(ع) در نیمههای یک شب، نخست چند رکعت نماز گزارد و به دعا و تضرع و گریه روی آورد و راز و نیاز با خدا را آغاز نمود؛ اما بعد از مدتی بیهوش شد. ابو درداء میگوید: خود را به فاطمه(س) رسانده و داستان را بیان کردم. ایشان فرمود: «ای ابو درداء! به خدا سوگند این حالت غشی است که از بیم خداوند وی را فرا میگیرد».[4]
بر اساس گزارشی دیگر، بسیار رخ میداد که امام علی(ع) هنگام سجدهی شکر از خوف خدا غش نماید.[5]
امام حسن(ع)
امام صادق(ع) فرمود: «امام حسن(ع) عابدترین، زاهدترین، برترین اهل زمان خود بود و پیاده و گاه با پای برهنه به حج میرفت و هرگاه به یاد مرگ، قبر، قیامت و برانگیخته شدن، عبور از صراط و ملاقات با خدا میافتاد، گریه میکرد و ناله میزد که از آن بیهوش میشد و وقتی به نماز میایستاد، لرزه بر اندامش میافتاد و با یاد بهشت و دوزخ مانند افراد مارگزیده، پریشان میشد».[6]
امام سجاد(ع)
گزارشی وجود دارد که بر اساس آن، امام سجاد(ع) هنگام گفتن لبّیک در مناسک حج، بیهوش شد.[7]
امام صادق(ع)
امام صادق(ع) در حال قرائت قرآن در نماز بود که دچار بیهوشی شد. وقتی به هوش آمد، از حضرتشان پرسیدند که دلیل بیهوشی شما چه بود؟! ایشان فرمود: «پیوسته آیات قرآن را تکرار مینمودم، تا اینکه به حالتی رسیدم که گویی قرآن را از کسی که نازل فرموده به مکاشفه و به عیان میشنوم؛ و مشاهده این مکاشفه از طاقتم بیرون بود و بیهوش شدم».[8]
[1]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 517، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[2]. طه، 1 -2.
[3]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 219 – 220، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[4]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 111- 112، قم، رضی، چاپ اول، 1375ش؛ «مناجات خلوت شبانه امام علی(ع)»، 45935.
[5]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 105، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.
[6]. شیخ صدوق، امالی، ص 178 – 179، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[7]. ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 132، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1406ق.
[8]. همان، ص 107 – 108.