حضرت موسی(ع) سومین پیامبر اولوالعزم، ملقب به «کلیم الله»، دارای شریعت و کتاب مستقل بود. موسای کلیم، بنیاسرائیل را از مصر و از اسارت فرعون و فرعونیان نجات داد.
ایشان دارای معجزات فراوانی از جمله نه معجزه آشکار و بسیار واضح بود که در قرآن کریم و نیز روایات به آنها پرداخته شده است(حمله ملخها، شپشها و قورباغهها، تبدیل آبها به خون، طوفان، شکافته شدن دریا، سنگ، تبدیل عصا به اژدها، نورانی شدن دست حضرتشان و ...).
آنحضرت در راستای دفاع از مظلومان، بعد از درگیری با یاران فرعون، از مصر گریخت و در شهر مدین به شعیب نبی(ع) پناهنده شده و با دخترش ازدواج کرد. سپس بعد از سالها اقامت و هنگام بازگشت از مدین، با شنیدن ندایی ربانی به پیامبری قوم بنیاسرائیل مبعوث شد:
ای موسی! تو را برای پیامبری برگزیدم پس به آنچه به تو وحی میشود گوش فرا ده.
دین و شریعت او «یهودیت» و نام کتاب آسمانی وی «تورات» است. موسای کلیم(ع) پس از سالها تلاش و مجاهدت در راستای رسالت الهی، سرانجام در سن 126 سالگی، در بیابان «تیه» به دیدار معبود شتافت.
ولادت
در مورد تاریخ دقیق ولادت موسی(ع) گزارشی در منابع معتبر یافت نشد. اما برخی سن ایشان را هنگام خروج از مصر هشتاد سال و 3840 سال بعد از هبوط حضرت آدم(ع) ذکر کردهاند.[1] در نتیجه میتوان گفت که ایشان 3760 سال بعد از هبوط آدم(ع) به دنیا آمد. برخی دیگر از منابع میگویند ایشان 500 [2] و یا 505 سال[3] بعد از ابراهیم(ع) به دنیا آمد.
در باره محل تولد موسی(ع)، همه مورّخان معتقدند که آنحضرت در کشور مصر به دنیا آمد، و با توجه به اینکه کاخ فرعون در شهر «منف» در کنار رود نیل بود،[4] و موسی(ع) در کودکی در آن منطقه توسط اطرافیان فرعون از آب گرفته شد، میتوان گفت که محل تولد او در این شهر و یا اطراف آن بود.
به هر حال، ایشان در زمانی به دنیا آمدند که پسران بنیاسرائیل به وسیله فرعونیان کشته میشدند و به همین دلیل، موسی(ع) با الهامی از جانب پروردگار توسط مادرش به آب انداخته شد و به این روش از مرگ نجات یافت.
پدر و مادر
در منابع تاریخی، روایی و تفسیری نام پدر بزرگوار موسی(ع)، «عمران» نقل شده است که در آن تردیدی وجود ندارد. اما در مورد نام مادر گرامی آنحضرت اختلاف وجود دارد: محمد بن اسحاق، نام او را «نخیب»،[5] «نحیب»،[6] «افاحیه»،[7] «یوخابد»،[8] «باخته»[9] گفتهاند، امّا نام «یوخابید» از همه مشهورتر است.[10]
اسامی و القاب
«موسی» در لغت قبطیان از دو جزء تشکیل شده است، یکی «مو»؛ به معنای آب و دیگری «سی»، به معنای درخت؛ چون صندوق وی در کنار درختی در داخل آب به دست آمد، او را موسی نامیدند.[11]، [12]
اما در باره لقب موسی(ع) باید گفت: آنحضرت مشهور به «کلیم الله» است؛ از آنجا که ایشان به صراحت قرآن کریم، مستقیماً با خدا سخن میگفتند:
«... خداوند با موسى سخن گفت».[13]
«بعضى از آن رسولان را بر بعضى دیگر برترى دادیم؛ برخى از آنها، خدا با او سخن مىگفت ...».[14]
این لقب در بسیاری از روایات برای حضرتشان بیان شده است.[15]
همسر و فرزندان
بر اساس گزارشهای تاریخی، موسی(ع) دختر پاک و عفیف پیامبری بزرگوار به نام شعیب(ع) را به همسری برگزید.[16] موسی(ع) پس از آنکه از ترس کشتهشدن توسط فرعونیان از مصر خارج شد و از خدایش درخواست نجات از شرّ ستمگران را کرد،[17] به مدین رفت و در پی کمکش به دختران شعیب نبی(ع) برای آبکشیدن از چاه، با شعیب(ع) آشنا شد و در پناه ایشان قرار گرفت، و در برابر چوپانی گوسفندان او طی سالیان متمادی، و به پیشنهاد خود شعیب(ع) یکی از دخترانش به نام «صفورا» را به عقد خود درآورد.[18]
در تورات نام دو پسر برای موسی(ع)؛ با نام «گرشوم» و «الیصر»[19] ذکر شده است که از صفورا به دنیا آمده بودند. در منابع تاریخ اسلامی نیز به فرزندانی با نامهای «جرشون» و «ایلیعازر» اشاره شده است[20] که ممکن است گویشی دیگر از همان دو نام موجود در تورات باشند.
شغل
موسی(ع) ده سال برای شعیب نبی(ع) شبانی میکرد، سپس هنگامی که همراه با همسرش، گوسفندان خود را به سوی مصر هدایت میکرد، به پیامبری مبعوث شد.[21] پیامبر اسلام(ص) در این مورد فرمود: موسی(ع) در حالی برانگیخته شد که گوسفندان خانواده خود را میچراند و من نیز در حالی برانگیخته شدم که گوسفندان خانوادهام را در منطقه جیاد میچراندم.[22]
نبوت
هنگامی که موسی(ع) از مدین به مصر بازمیگشت، در منطقهی «وادی طوی» در شبی تاریک راه را گم کرد. او سرگردان مانده بود که چه کند. در همین حال بود که ناگهان از فاصله دور(از جانب کوه طور) آتشی را دید. به خانوادهاش گفت: شما اینجا بمانید، من آتشی از دور میبینم، بدان سو میروم و مقداری از آنرا برای روشنایی یا گرما برایتان خواهم آورد، یا هنگامی که به آتش رسیدم، مسیر درست را مییابم، اما وقتی به آتش نزدیک شد، ندایی ربانی در گوشش طنینانداز شد:
«ای موسی! من پروردگار تو هستم! پس (به جهت ادب و تواضع) کفشهایت را بیرون آر! تو در سرزمین پاک و مقدس «طوی» گام نهادهای؛ ای موسی! تو را برای پیامبری برگزیدم پس به آنچه به تو وحی میشود گوش فرا ده؛ به راستی که تنها من خدایم و خدایی جز من نیست، مرا پرستش نما و نماز را به یاد من به پای دار».[23]
سپس خداوند فرمود: «ای موسی! در دست راستت چه داری؟ موسی گفت: عصای من است که بر آن تکیه میزنم و با کمک آن برای گوسفندانم برگ درختان را میریزم و فایدههای دیگری نیز برایم دارد؛ (خداوند) فرمود: ای موسی! آنرا بینداز؛ و موسی آنرا افکند! عصایش ناگهان به صورت اژدهایی درآمد و به هر سو شتافت؛ (موسی ترسید و به عقب برگشت و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد! به او گفته شد)، ای موسی! برگرد و بدون هیچ هراسی اژدها را بگیر، ما آنرا به صورت نخستش درخواهیم آورد؛ و دستت را در گریبانت فرو ببر، هنگامی که خارج میشود، بدون آنکه دچار آسیب و بیماری شده باشد، سفید و درخشنده نمایان خواهد شد».[24]
به این ترتیب، در آن شب تاریک و در آن سرزمین مقدس، موسی(ع) به پیامبری رسید و نخستین ندای وحی را به همراه دو معجزه (اژدها شدن عصا و ید بیضا) از خداوند دریافت نمود و مأمور شد برای دعوت فرعون به خداپرستی به سوی مصر حرکت کند.
آیین
بیشتر پیروان موسی(ع) از نژاد «بنیاسرائیل» بوده و پیروان این آیین با نام «یهود» شناخته میشدند. این هر دو اصطلاح در قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفته است؛ با این تفاوت که واژه «یهود» تنها در مواردی است که این آیین، مورد نظر بوده است، اما از واژه «بنیاسرائیل» هم برای نژاد و هم برای آیین استفاده شده است.
کتاب آسمانی
در ادبیاتِ معارف اسلامی، تورات نام کتاب آسمانی موسی(ع) است.[25] در ارتباط با کلمه «تورات» که واژهای اعجمی(غیر عربی) است،[26]در کتابهای لغت و تفسیر چند معنا ذکر شده است، نظیر:
- «شریعت و تعلیم».[27]
- «ضیاء و نور» که آیه «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِیاءً»،[28] تأییدکننده چنین معنایی است.[29]
محدوده رسالت
خدای متعال در ارتباط با گستره رسالت موسی(ع) میفرماید: «وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنی إِسْرائیلَ»؛[30] ما به موسى کتاب آسمانى دادیم و آنرا وسیله هدایت بنیاسرائیل ساختیم.
ظاهر آیه نشانگر آن است که موسی(ع) تنها پیامبر قوم بنیاسرائیل بود، اما از آنجا که حضرتشان، صاحب شریعت و از پیامبران اولوا العزم بود، و با توجه به آیات دیگر فهمیده میشود که محدوده رسالتشان فراتر از قوم بنیاسرائیل بود، هر چند بنیاسرائیل در صف اول مأموریت هدایت او قرار داشت؛ یعنی اینکه ایشان در درجهی اول براى بنیاسرائیل مبعوث شده بود، مانند پیامبر اسلام(ص) که در درجه اول براى خاندان خویش، در درجه دوم براى مردم مکه و اطراف آن، و درجه بعدى براى جهانیان مبعوث شده بود.[31]
مواردی در قرآن وجود دارد که خداوند به موسی(ع) ابلاغ میفرماید که به سمت فرعون رفته و او را اندرز ده شاید به راه هدایت بازگردد.[32] و یا آنکه به ایشان مأموریت میدهد تا بنیاسرائیل را آماده کند تا به نبرد با گروهی سرکش بپردازند![33]
همین آیات به تنهایی کافی است تا محدوده رسالتشان را فراتر از بنیاسرائیل بدانیم.
معجزات نهگانه حضرت موسی(ع)
حضرت موسی(ع) معجزات فراوانی داشت و در همین راستا در قرآن میخوانیم که ایشان نه معجزه برجسته داشتند. در اینکه مراد از این نه معجزه، دقیقاً چه معجزاتی بوده، میان مفسران اختلاف نظر است. البته روایاتی وجود دارد که به بیان مصادیق آنها میپردازد:
در دو روایات جداگانه از امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، موارد ذیل به عنوان مصادیق این نُه معجزه اعلام شدهاند:
حمله ملخها، شپشها و قورباغهها، تبدیل آبها به خون، وقوع طوفان، شکافته شدن دریا، بالا رفتن سنگ(کوه)، تبدیل عصا به اژدها و در نهایت نورانی شدن دست حضرتشان.[34]
البته روایات دیگری وجود دارند که این نُه مورد اشاره شده در قرآن را ناظر به نُه فرمان و دستور دینی میدانند.
پیامبر(ص) فرمودند: «این فرمانها عبارت بودند از: شرک نورزیدن به خدا، اسراف نکردن، خودداری از زنا، نکشتن دیگران، استفاده نکردن از جادو، ربا نخوردن، تهمت نزدن به زنان محصنه، فرار نکردن از جنگ و فعالیت نداشتن در روز شنبه که این آخری مخصوص یهودیان بود».[35]
این روایت میتواند تفسیری باطنی از آیات باشد.[36]
دانشآموزی موسى(ع) از خضر(ع)
اگرچه موسى(ع) از پیامبران اولوالعزم و پیشگامان رسالت بود، ولى تعلیم برخى نکات توسط خضر(ع) به ایشان، نقصانِ مقام علمى آن پیامبر بزرگ محسوب نمیشود، از مجموع آیات و روایات مربوط به داستان این دو پیامبر استفاده میشود که دانشهایی نزد خضر وجود داشت(معارف و حقایق مربوط به تکوین و زندگى انسانها و...) که بر اساس ولایت و رحمت خاص و مطلقه الهى نصیب او گردیده بود و این علوم، دخالتى در مسئله رسالت و نبوت موسى(ع) نداشتهاند و اعتراض موسى(ع) به خضر(ع) نیز بر اساس علوم مربوط به ظاهر و شریعت و فروعات دینى بود؛ از اینرو خداوند متعال بدین وسیله، پیامبر خویش را با برخى علوم غیبى و حقایق پشت پرده آشنا ساخت و آنها را به زبان بندهاى از بندگان خود(خضر) بیان فرمود.[37]
فرعون
«فرعون» واژهای اعجمی(غیر عربی) است که به اعتبار گستاخی و گردنکشی شاهان مصر، آنان بدین لقب توصیف شدهاند.[38]
لفظ «فرعون» اسم پادشاهی از پادشاهان مصر نبود، بلکه لقبى مانند «خدیو» بود که مصریها بهطور کلى پادشاهان خود را با آن لقب میخواندند، چنانکه رومیان پادشاهان خود را «قیصر» و ایرانیان «کسرى» و چینیها «فغفور» لقب میدادند.[39]
مشهورترین فراعنه مصر که در آثار اسلامی از آنها یاد شده است عبارتاند از:
ریان بن ولید، فرعون معاصر یوسف(ع).[40] البته از این فرعون در قرآن با لفظ «مَلِک»[41] یاد شده است.
قابوس بن مصعب، و ولید بن مصعب؛ دو فرعون معاصر با موسی(ع).[42]
البته نامهای یاد شده، نامهایی عربی به نظر میرسند؛ از اینرو شاید معادل معنایی نام فراعنه باشند.
برخی نیز گفتهاند: فرعونی که بنىاسرائیل را اذیت میکرد و پسرانشان را میکشت رعمسیس(رامسس) دوم،[43] و فرعونی که موسى و هارون(ع) براى هدایت او مبعوث شدند، پسر او «منفتاح» بود که با لشگریانش در بحر احمر(دریای سرخ) غرق گردید.[44]
با اینکه واژه «فرعون» در قرآن و در داستانهای مرتبط با موسی(ع) و هارون(ع) بارها تکرار شده است، اما در این کتاب مقدس، به نام فرعونی که با آنان معاصر بود تصریح نشده،[45] بلکه تنها با ویژگیهایی؛ مانند «مسرف»،[46] «طاغی»،[47] و «ذوالاوتاد»[48] توصیف شده است. فرعون دشمن سرسخت بنیاسرائیل بود و پسران آنها را میکشت و دختران را برای خدمتکاری زنده میگذاشت،[49] به عقیده او و قومش، بنیاسرائیل بردگان و خدمتگزاران آنها بودند.[50]
وفات و آرامگاه
درباره طول عمر و کیفیت وفات موسی(ع) گزارشهای متفاوتی وجود دارد. بنابر این گزارشها، حضرتشان در شب 21 رمضان،[51] و در سن 120،[52] 126[53] و یا 240 سالگی،[54] در بیابان تیه درگذشت.
پیرامون چگونگی مرگ ایشان نیز دو نقل وجود دارد.[55] و مقبره او بر کسی معلوم نشد؛ اما از رسول خدا(ص) درباره مدفن موسی(ع) سؤال شد؛ آنحضرت تنها به پاسخی کلّی بسنده فرمود: «عِندَ الطَّریقِ الاَعظَم، عِندَ الْکَثیبِ الاَحمر»؛[56] بر سر راه بزرگ، نزدیک تپه سرخ.[57]
[1]. ابن جوزى، عبد الرحمن بن على، المنتظم، تحقیق، محمد و عبد القادر عطا، مصطفى، ج 1، ص 348، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 270، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367ش.
[3]. المنتظم، ج 1، ص 348.
[4]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1، ص 390، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[5]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 13، ص 5، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[6]. علامه مجلسی، حیاة القلوب، ج 1، ص 579، قم، سرور، چاپ ششم، 1384ش.
[7]. بحار الأنوار، ج 13، ص 5.
[8]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1، ص 385.
[9]. همان.
[10]. جزائری، نعمت الله، قصص الأنبیاء، ترجمه، مشایخ، فاطمه، ص 330، تهران، فرحان، چاپ اول، 1381ش؛ حیاة القلوب، ج 1، ص 579.
[11]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه «موسی».
[12]. ر. ک: انتخاب نام حضرت موسی(ع)، 33653.
[13]. نساء، 164.
[14]. بقره، 253.
[15]. شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 2، ص 604، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[16]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 13، ص 21 و 58 و 59، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[17]. قصص، 21.« فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»
[18]. قصص، 23- 28؛ برای آگاهی بیشتر ر. ک. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 53 – 69، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[19]. گلن، ویلیام و مرتن، هنری، کتاب مقدس، عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه، همدانی، فاضل خان، سفر خروج، 4/18.
[20]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1، ص 385 – 386.
[21]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 177، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[22]. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 7، ص411، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
[23]. طه، 10 - 14.
[24]. همان، 17 – 22.
[25]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 1، 697، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[26]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 335، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[27]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 9، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[28]. انبیاء، 48.
[29]. ر. ک: «معانی تورات در لغت و قرآن»، 59058.
[30]. اسراء، 2.
[31]. ر. ک: «محدوده رسالت حضرت موسی و عیسی(ع)»، 82504.
[32]. طه، 43-44 و ...
[33]. مائده، 21-25.
[34]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 423-424، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[35]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 21، ص 414، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[36]. ر. ک: «معجزات نهگانه حضرت موسی(ع)»، 87170.
[37]. ر. ک: «تعلّم موسى(ع) از خضر(ع)»، 151.
[38]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 632، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[39]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 211.
[40]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 5، ص 442، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[41]. یوسف، 43.
[42]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1، ص 386؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 169،بیروت، دار صادر، 1385ق.
[43]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 20، ص 10، مؤسسة التاریخ، بیتا.
[44]. التحریر و التنویر، ج 1، ص 479؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 3، ص 372، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق؛ قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 163 – 164، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[45]. ر. ک: نام فرعون روزگار حضرت موسی(ع)، 95386.
[46]. یونس، 83.
[47]. طه، 24.
[48]. سوره ص، 12.
[49]. اعراف، 141.
[50]. شعراء، 16.
[51]. خصال، ج 2، ص 508؛ طوسى، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، خرسان موسوی، حسن، ج 1، ص 114، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[52]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 1، ص 386.
[53]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 524، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[54]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 270، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[55]. ر. ک: مرگ حضرت موسی(ع)، 4559.
[56]. کمال الدین، ج 1، ص 154.
[57]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سایت اسلام پدیا، مدخل «موسی کلیم الله»؛ جوادی آملی، عبد الله، سیره پیامبران در قرآن، ج 7، ص 109- 213، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 2376ش.