لطفا صبرکنید
بازدید
20469
20469
آخرین بروزرسانی:
1397/07/11
کد سایت
fa67285
کد بایگانی
82504
نمایه
محدوده رسالت حضرت موسی و عیسی(ع)
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|پیامبران و کتابهای آسمانی|ضرورت بعثت پیامبران|موسی|عیسی
اصطلاحات
حضرت عیسی (ع)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا دایره نبوت حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) منحصر به قوم بنی اسرائیل بود؟!
پرسش
در آیه 2 سوره اسراء میفرماید: «وَجَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرائِیلَ». آیا فقط بنی اسرائیل هدف هدایت حضرت موسی(ع) این پیامبر اولوالعزم بودند؟ آیا فرعون و فرعونیان یا اقوام دیگر نباید به آیین موسی(ع) دعوت میشدند؟
پاسخ اجمالی
خدای متعال در ارتباط با گستره رسالت حضرت موسی(ع) میفرماید: «وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنی إِسْرائیلَ»؛[1] ما به موسى کتاب آسمانى دادیم و آن را وسیله هدایت بنى اسرائیل ساختیم.
همانگونه که در مورد حضرت عیسی(ع) میفرماید: «وَ رَسُولاً إِلى بَنی إِسْرائیل ...»؛[2] و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید:) من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام من از گِل، چیزى به شکل پرنده میسازم سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهاى میگردد ...
ظاهر چنین آیاتی نشانگر آن است که آنها تنها رسول بر قوم بنى اسرائیل بودند. اما از آنجا که این دو پیامبر، صاحب شریعت و از پیامبران اولوا العزم بودند، و با توجه به آیات دیگر در مورد زندگی آن دو رسول برگزیده، فهمیده میشود که بعثت آنها فراتر از قوم بنی اسرائیل بود، هر چند بنى اسرائیل در صف اول مأموریت هدایت آنها قرار داشتند؛ یعنی اینکه آنان در درجه اول براى بنی اسرائیل مبعوث شده بودند؛ مانند پیامبر اسلام (ص) که در درجه اول براى خاندان خویش، در درجه دوم براى مردم مکه و اطراف آن، و درجه بعدى براى جهانیان مبعوث شده بود. این مراحل به ترتیب در آیات زیر آمده است:
«وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»؛[3] و خویشان نزدیک خود را انذار کن.
«وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها»؛[4] و تا مکه و کسانى را که در اطراف آن است انذار کنى.[5]
«وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»؛[6] این قرآن بر من نازل شده، تا شما و هر کسى را که پیام من به او برسد، انذار کنم.
نکتهای که در این موضوع قابل دقت است؛ این است که فرق است میان «رسول» و «نبى»؛ نبوت منصب بعثت و تبلیغ است، اما رسالت مقام ویژهاى است که همراه با ضمانت اجرایى است. و آن عبارت است از قضاى الهى و داورى خدایى بین مردم، یا به بقا و نعمت، و یا به هلاکت و زوال نعمت. چنانکه آیه زیر آنرا بیان نموده است:
«وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»؛[7] براى هر امّتى، رسولى است هنگامى که رسولشان به سوى آنان بیاید، به عدالت در میان آنها داورى میشود.
به بیان روشنتر، نبى انسانى است که از طرف خداى تعالى به سوی مردم مبعوث میشود براى بیان احکام دین. اما رسول کسی است که مبعوث میشود براى رسالتی خاص که دنبالش یا هلاکت است، اگر مردم دعوتش را رد کنند، و یا بقا و سعادت است، اگر آنرا پذیرا باشند.
این موضوع از گفتوگویى قرآن کریم در مورد پیامبرانی؛ مانند نوح، هود، صالح، شعیب و... با قوم خود حکایت نمود، کاملاً به دست میآید: «وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آیَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ عَذاباً أَلیماً»؛[8] و قوم نوح را هنگامى که رسولان (ما) را تکذیب کردند غرق نمودیم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار دادیم و براى ستمگران عذاب دردناکى فراهم ساختهایم.
بنابر این، لازم نیست که رسالت یک رسول به سوى قومى معین، بعثت به سوى همان قوم باشد، بلکه ممکن است رسالتش به سوى قومى خاص باشد، ولى بعثت و نبوتش به سوى تمامى بشر باشد. و داستان رسالت موسی و عیسی(ع) به سوی بنی اسرائیل نیز از این قرار است.
شواهد فراوانی از آیات قرآن کریم بر این مطلب وجود دارد؛ از جمله آنها در مورد رسالت موسى به سوى فرعون است: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»؛[9] اینک به سوى فرعون روانه شو که او طغیان کرده است.
همانگونه که قرآن در ایمان آوردن ساحران به موسی میگوید: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى».[10] با اینکه ساحران از بنى اسرائیل نبودند.
در باره دعوت قوم فرعون با اینکه از بنى اسرائیل نبودند، قرآن میفرماید: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ، وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ»؛[11] ما پیش از اینها قوم فرعون را آزمودیم و رسول بزرگوارى(موسی) به سراغشان آمد.
نظیر این آیات در دلالت بر عمومیت بعثت حضرت عیسی و موسی(ع) و ایمان آوردن امتهاى بسیارى از غیر بنى اسرائیل، وجود دارد. بویژه در مورد حضرت عیسی(ع) قبل از بعثت رسول خدا(ص)؛ مانند مردم روم و امتهاى بزرگى از غربیها، نظیر فرانسویان، اتریشیها، انگلسیها، ملتهای شرقی مانند مردم نجران که به وى گرویده بودند، با اینکه از بنى اسرائیل نبودند. ضمن اینکه قرآن کریم در هیچ آیهاى که سخن از نصارا دارد، دیده نمیشود که روى سخن را متوجه خصوص نصاراى بنى اسرائیل کرده باشد، بلکه اگر مدح میکند عموم نصارا را مدح میکند و اگر مذمت هم میکند عموم را مذمت میکند.[12]
بنابر این مراد از این خطابها، مخاطبان اولیه و مستقیم هستند، نه آنکه گروههای دیگر مخاطب نبودند؛ لذا بعثت حضرت موسی و عیسى (ع) عمومیت داشته، هر چند رسالت آنها به سوى بنى اسرائیل بوده است. البته روایاتی نبوت حضرت عیسی(ع) را مخصوص بنی اسرائیل میداند؛ مانند: «عن أبى حمزة الثمالی عن ابى جعفر محمد بن على الباقر علیهما السلام حدیث طویل یقول فیه: ثم ان الله عز و جل أرسل عیسى علیه السلام الى بنى إسرائیل خاصة، فکانت نبوته ببیت المقدس»؛[13] امام باقر(ع) میفرماید: خدای متعال حضرت عیسی را فرستاد فقط به سوی بنی اسرائیل، پس نبوتش برای بیت المقدس بود.
اما این روایات نیز ناظر به آن است که آنحضرت در ایام رسالت و تبلیغ خود نتوانست بیش از بنی اسرائیل مخاطبان بیشتری را جذب کند، اما قبیلههای بسیاری غیر از قریش، در زمان حیات پیامبر اسلام(ص) مسلمان شدند.
همانگونه که در مورد حضرت عیسی(ع) میفرماید: «وَ رَسُولاً إِلى بَنی إِسْرائیل ...»؛[2] و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید:) من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام من از گِل، چیزى به شکل پرنده میسازم سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهاى میگردد ...
ظاهر چنین آیاتی نشانگر آن است که آنها تنها رسول بر قوم بنى اسرائیل بودند. اما از آنجا که این دو پیامبر، صاحب شریعت و از پیامبران اولوا العزم بودند، و با توجه به آیات دیگر در مورد زندگی آن دو رسول برگزیده، فهمیده میشود که بعثت آنها فراتر از قوم بنی اسرائیل بود، هر چند بنى اسرائیل در صف اول مأموریت هدایت آنها قرار داشتند؛ یعنی اینکه آنان در درجه اول براى بنی اسرائیل مبعوث شده بودند؛ مانند پیامبر اسلام (ص) که در درجه اول براى خاندان خویش، در درجه دوم براى مردم مکه و اطراف آن، و درجه بعدى براى جهانیان مبعوث شده بود. این مراحل به ترتیب در آیات زیر آمده است:
«وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»؛[3] و خویشان نزدیک خود را انذار کن.
«وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها»؛[4] و تا مکه و کسانى را که در اطراف آن است انذار کنى.[5]
«وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»؛[6] این قرآن بر من نازل شده، تا شما و هر کسى را که پیام من به او برسد، انذار کنم.
نکتهای که در این موضوع قابل دقت است؛ این است که فرق است میان «رسول» و «نبى»؛ نبوت منصب بعثت و تبلیغ است، اما رسالت مقام ویژهاى است که همراه با ضمانت اجرایى است. و آن عبارت است از قضاى الهى و داورى خدایى بین مردم، یا به بقا و نعمت، و یا به هلاکت و زوال نعمت. چنانکه آیه زیر آنرا بیان نموده است:
«وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»؛[7] براى هر امّتى، رسولى است هنگامى که رسولشان به سوى آنان بیاید، به عدالت در میان آنها داورى میشود.
به بیان روشنتر، نبى انسانى است که از طرف خداى تعالى به سوی مردم مبعوث میشود براى بیان احکام دین. اما رسول کسی است که مبعوث میشود براى رسالتی خاص که دنبالش یا هلاکت است، اگر مردم دعوتش را رد کنند، و یا بقا و سعادت است، اگر آنرا پذیرا باشند.
این موضوع از گفتوگویى قرآن کریم در مورد پیامبرانی؛ مانند نوح، هود، صالح، شعیب و... با قوم خود حکایت نمود، کاملاً به دست میآید: «وَ قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْناهُمْ وَ جَعَلْناهُمْ لِلنَّاسِ آیَةً وَ أَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ عَذاباً أَلیماً»؛[8] و قوم نوح را هنگامى که رسولان (ما) را تکذیب کردند غرق نمودیم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار دادیم و براى ستمگران عذاب دردناکى فراهم ساختهایم.
بنابر این، لازم نیست که رسالت یک رسول به سوى قومى معین، بعثت به سوى همان قوم باشد، بلکه ممکن است رسالتش به سوى قومى خاص باشد، ولى بعثت و نبوتش به سوى تمامى بشر باشد. و داستان رسالت موسی و عیسی(ع) به سوی بنی اسرائیل نیز از این قرار است.
شواهد فراوانی از آیات قرآن کریم بر این مطلب وجود دارد؛ از جمله آنها در مورد رسالت موسى به سوى فرعون است: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»؛[9] اینک به سوى فرعون روانه شو که او طغیان کرده است.
همانگونه که قرآن در ایمان آوردن ساحران به موسی میگوید: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى».[10] با اینکه ساحران از بنى اسرائیل نبودند.
در باره دعوت قوم فرعون با اینکه از بنى اسرائیل نبودند، قرآن میفرماید: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ، وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ»؛[11] ما پیش از اینها قوم فرعون را آزمودیم و رسول بزرگوارى(موسی) به سراغشان آمد.
نظیر این آیات در دلالت بر عمومیت بعثت حضرت عیسی و موسی(ع) و ایمان آوردن امتهاى بسیارى از غیر بنى اسرائیل، وجود دارد. بویژه در مورد حضرت عیسی(ع) قبل از بعثت رسول خدا(ص)؛ مانند مردم روم و امتهاى بزرگى از غربیها، نظیر فرانسویان، اتریشیها، انگلسیها، ملتهای شرقی مانند مردم نجران که به وى گرویده بودند، با اینکه از بنى اسرائیل نبودند. ضمن اینکه قرآن کریم در هیچ آیهاى که سخن از نصارا دارد، دیده نمیشود که روى سخن را متوجه خصوص نصاراى بنى اسرائیل کرده باشد، بلکه اگر مدح میکند عموم نصارا را مدح میکند و اگر مذمت هم میکند عموم را مذمت میکند.[12]
بنابر این مراد از این خطابها، مخاطبان اولیه و مستقیم هستند، نه آنکه گروههای دیگر مخاطب نبودند؛ لذا بعثت حضرت موسی و عیسى (ع) عمومیت داشته، هر چند رسالت آنها به سوى بنى اسرائیل بوده است. البته روایاتی نبوت حضرت عیسی(ع) را مخصوص بنی اسرائیل میداند؛ مانند: «عن أبى حمزة الثمالی عن ابى جعفر محمد بن على الباقر علیهما السلام حدیث طویل یقول فیه: ثم ان الله عز و جل أرسل عیسى علیه السلام الى بنى إسرائیل خاصة، فکانت نبوته ببیت المقدس»؛[13] امام باقر(ع) میفرماید: خدای متعال حضرت عیسی را فرستاد فقط به سوی بنی اسرائیل، پس نبوتش برای بیت المقدس بود.
اما این روایات نیز ناظر به آن است که آنحضرت در ایام رسالت و تبلیغ خود نتوانست بیش از بنی اسرائیل مخاطبان بیشتری را جذب کند، اما قبیلههای بسیاری غیر از قریش، در زمان حیات پیامبر اسلام(ص) مسلمان شدند.
[1]. اسراء، 2.
[2]. آل عمران، 49.
[3]. شعراء، 214.
[4]. انعام، 92.
[5]. ر. ک: جعفری، یعقوب، کوثر، ج 2، ص 13، قم، هجرت، چاپ اول، 1376ش.
[6]. انعام، 19.
[7]. یونس، 47.
[8]. فرقان، 37.
[9]. طه، 24.
[10]. همان، 70.
[11]. دخان، 17.
[12]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 198- 199، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 3، ص 310- 312، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[13]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، ص 343، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
نظرات