در این باب دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاهی که نقش عوامل غیر دینی را در پدید آمدن دین پررنگ می سازد و دیدگاهی دیگر که نقش این عوامل را در شکل گیری دین بکلی انکار می کند .
از نظر ما هر دو دیدگاه دچار افراط و تفریط هستند و از مسیر حق و عدالت منحرف شده اند.دیدگاه درست، دیدگاه میانه ای است که از جاده معرفت دینی می گذرد. مطمئنا شرایط زمانی و مکانی و معرفتی مردم هرعصری در نحوه بیان و تبلیغ و ارشاد پیام الهی از جانب پیامبر آن قوم اثرگذار است، اما این اثر گذاری هیچگاه در حد تغییر محتوای پیام نیست.
در این باب در تمامی ادیان دو دیدگاه وجود دارد: 1. دیدگاهی که نقش عوامل غیر دینی اعم از آبجکتیو و عینی(عوامل غیر معرفتی مثل عوامل محیطی) یا سوبژکتیو و ذهنی (عوامل معرفتی مثل معتقدات فلسفی) را در پدید آمدن دین پررنگ می سازد. یعنی دین گوهری دارد و با حفظ آن گوهر بقیه عناصر که از محیط و ... متأثر شده است و دایره آن نیز گسترده است، در محدوده دین نمی گنجند لذا اگر این دین در جای دیگر یا شرایط دیگری نازل می شد تمام این عناصر تغییر می کرد.
2. دیدگاهی دیگر که نقش این عوامل را در شکل گیری دین بکلی انکار می کند یا کم اهمیت می داند؛ یعنی تمام یا اکثر آنچه را در دین یافت می شود گوهر دین به حساب می آورد به گونه ای که اگر این دین در جای دیگر و با یک فرهنگ دیگری نیز فرستاده می شد، باز هم همینگونه بود که الان است.
طرفداران دیدگاه نخست غالباً از میان روشنفکران سکولار هستند.
جالب است که دیدگاه نخست، حداکثر به نفی حقانیت ادیان و حداقل به طرد دین از جامعه و محصور داشتن آن در حوزه شخصی افراد منجر می شود و دیدگاه افراطی دوم نیز حداکثر به تعطیل فکر و تکفیر هر گونه اندیشه دینی و حداقل به قشری گرایی و نژادپرستی می انجامد.
درباره دین اسلام نیز این دو دیدگاه وجود دارد. طبق دیدگاه نخست، اسلام یک دین عربی است که بسیاری از احکام آن برگرفته از کتاب تورات (عهد عتیق) می باشد و قرآن کتاب محمد(ص) است نه کتاب خدا، بنابراین قرآن را قرآن محمدی می نامند و معتقدند قرآن حاشیه ای بر متن جامعه عربستان قرن هفتم میلادی است.
طبق دیدگاه دوم نیز که جنبه افراطی دارد ما تنها به ظواهر مکلفیم و نبایستی در دین به نحوی فردی بیاندیشیم و راه نجات فقط در تقلید ظواهر است و اقتضائات محیطی و زمانی هیچ تاثیری در دین ندارد و همگی اموری جزمی هستند که باید مورد تقلید قرار گیرند. در این دیدگاه حتی تقلید از عربیت و سنت های قومی که ارتباطی به دین ندارد هم جزو محسنات و گاه ضروریات محسوب می شوند.[1]
از نظر ما هر دو دیدگاه دچار افراط و تفریط هستند و از مسیر حق و عدالت منحرف شده اند. دیدگاه درست، دیدگاه میانه ای است که از جاده معرفت دینی می گذرد. مطمئناً شرایط زمانی و مکانی و معرفتی مردم هرعصری در نحوه بیان و تبلیغ و ارشاد پیام الهی از جانب پیامبر آن قوم اثرگذار است، اما این اثر گذاری در حد تغییر محتوای پیام نیست. مسلماً هر پیامبری به زبان قوم خویش و در حد فهم آنان سخن گفته است و این واقعیت نباید منجر شود تا ما نتیجه بگیریم که فهم پیامبر برای خودش یا حداکثر قوم و قبیله اش حجت است یا اینکه برعکس گرفتار یک نژادپرستی عربی و تقلیدی و ناآگانه از پیامبر شویم.
بر این اساس اگر پیغمبری در بین مردمی که به زبان عبری صحبت میکنند، به پیامبری مبعوث شود باید با آنها عبری سخن بگوید تا سخن او را بفهمند. از سوی دیگر، باید برای تمثیل و توضیح پیام خود از مفاهیمی بهره بگیرد که آنها میتوانند درک کنند. پس حقیقت تاریخی زمانهای که در آن به پیامبری برگزیده شده است، در زبان قالب و محتوای پیام او تأثیر میگذارد و به این ترتیب عناصر موقعیتی در کنار عناصر ثابت در دین ظهور پیدا میکنند. با این وصف، اگر پیامبر اکرم(ص) در یک سرزمین انگلیسی زبان به پیغمبری مبعوث میشد، بیشک قرآن به زبان انگلیسی نازل میگشت و اگر در آن سرزمین به جای شتر، مردم با پنگوئن سر و کار داشتند، به جای اشاره به شگفتیهای خلقت شتر، به عجایب آفرینش پنگوئن اشاره میشد.
اما این امر باعث نمیشود که مطالب قرآن قداست و ارزش خود را از کف بدهد؛ زیرا اولاً این تفاوتها اگر پیدا میشد، فقط به حوزه ی عناصر موقعیتی که با پوسته زندگی انسانی ارتباط دارند، مربوط میشد و به ساحت عناصر ثابت که ناظر به هویت آدمی هستند، سرایت پیدا نمیکرد. به دیگر سخن، پیام جاودان دین خاتم در هر زمان و مکان یکسان است، هر چند ممکن است اگر در زمان و مکان دیگری ظهور پیدا میکرد، زبان و قالب و محتوای آن در بخش موقعیتی دستخوش تغییر میشد.[2]
در مورد توصیف بهشت و جهنم نیز باید گفت، عناصری که در تصاویر ارائه شده از بهشت و جهنم ارائه شده در تطابق با فطرت انسانی بوده و تمثل معانی و حقایق و تجسم اعمال محسوب می شوند؛ یعنی از نظر زیبایی شناختی، زیبایی های وصف شده در بهشت با روح و فطرت انسان گره خورده است و همگان خواهان اویند و اساسا در بهشت هر آنچه را انسان طلب کند برایش فراهم است.[3] بله ممکن است بیان برخی خصوصیات و تأکید بر آن ها، متاثر از محیط مخاطبین باشد که این هم امری طبیعی محسوب می شود. لذا باید بین این دو نکته ظریف تمایز قائل شد.
از طرفی می دانیم که محل نزول قرآن طبق نص قرآن و روایاتِ حضرات معصومین، ذهن یا عقل پیامبر نبوده، تا عوامل سوبژکتیوی و معرفتی (ذهنیت پیامبر) در خلق آن تاثیر ذاتی داشته باشد، بلکه «قلب» ایشان محل نزول کلام حق بوده است که محل دریافت حقایق امور است.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به نمایه های زیر هم مراجعه کنید:
2660 (سایت: 3067)، 426 (سایت: 446)، 7312 (سایت: 8229)، 2946 (سایت: 3175).
[1] علمای اخباری و آثاری که نگاشته اند، در راستای این دیدگاه فهمیده می شوند.
[2] اقتباس از جواب 2946 (سایت: 3175).
[3] قرآن می فرماید: «یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ» زخرف : 71