ظاهرا مقصود از اینکه انسان با انتقال از دنیا به برزخ و با انتقال از برزخ به قیامت از کثرت به سمت وحدت حرکت میکند، این است که خداوند در این دنیا به موجودات میدان فعالیت بخشیده، به گونهای که تصور میشود مستقل هستند و هر کاری بخواهند انجام میدهند و کارها و فعالیتهای آنها مستند به خودشان است؛ و دنیا محل بروز کثرات و ظهور وجودات به صورت مستقل و متغایر است؛ اما آخرت که محل بروز واقعیت و آشکار شدن باطن دنیا است، معلوم میشود اصل وجود و تمام توانایی همه موجودات از خودشان نبوده، بلکه همه هر چه داشتند از جانب خداوند متعال بوده است و حکومت مطلقه خداوند در آخرت آشکار میشود. پس در آخرت معلوم میشود که وجود و هستی فقط مخصوص خداوند است و بقیه آیه و نشانه خداوند و تجلی و مظهر خداوند هستند.
بنابراین تعینات در آخرت هم وجود دارد، نهایت اینکه غلبه و سیطره از آن خداوند است و تعینات مقهور قدرت خداوند هستند و این غلبه به گونهای است که برای انسان مشهود است.