واژه «ثبور» از ریشه «ث ب ر» به معناى «هلاک، نابودی، فساد و خسران» است.[1]
در زبان عربی، افراد با دیدن چیزها و رخدادهای وحشتناک، با فریاد «وا ثبورا» واکنش نشان میدهند که مفهومش «اى مرگ بر من» و یا «من بمیرم!» است.[2]
از ابن عباس و برخی دیگر نقل شده است که واژه «ثبور» دارای معانی دیگری؛ مانند: بیعقل، ملعون، و محروم از خیر نیز است.[3]
مشتقات ریشه «ث.ب.ر»، چهار بار در قالب «ثبور» و یکبار هم به صورت «مثبور» در قرآن کریم آمده است.
در فرازهایی از سوره فرقان میخوانیم:
«وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً»؛[4] و هنگامی که دست بسته به مکان تنگی در جهنم پرتاب شوند، آنجا است که آرزوى هلاکت خواهند کرد!
«لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثِیراً».[5]
به آنان گفته خواهد شد: امروز نه یکبار؛ بلکه تا میتوانید درخواست مرگ کنید! (چرا که عذاب شما پایانی ندارد!)
فراز دیگری از قرآن هم نشانگر آن است که بعد از پایان رسیدگی در قیامت، فردی که دوزخی شده فریاد ثبور برمیآورد:
«فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً»؛[6] به زودى فریاد برآورد واى بر من که هلاک شدم.
در آیهای از قرآن، گفتوگویی از حضرت موسی(ع) و فرعون - که آیات و معجزات روشن الهی را انکار میکرد - نقل شده است که حضرتشان به فرعون گفت: تو خود میدانى که این معجزهها را جز پروردگار آسمانها و زمین نازل نکرده است؛ و از آنرو که تو با وجود علم و آگاهی و از سر لجاجت به مقابله با پروردگار عالم برخاستهای؛ من سرانجام تو را هلاکت و نابودی میبینم:
«وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً»؛[7]
گفتنی است که اگر موسی(ع) نابودی فرعون را با فعل ظنّ و گمان گفته(لَأَظُنُّکَ)، برای آن بود که اولا: حکم نهایی دست خدا است و نمیتوان به طور یقین حکم کرد. ثانیا: وی خواست تا کلامش مطابق با کلام فرعون باشد که گفت: من گمان میکنم که تو جادو شدهاى: «فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسى مَسْحُوراً».[8]
از این گذشته، گاهی کلمه «ظن» در موارد یقینی نیز استفاده میشود:[9]
«یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ».[10]
که بیشتر مفسران، «یظنون» را به معناى «یقین دارند» دانستهاند.
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 171، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 99، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 3، ص 235، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[2]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 37، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 685، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 4، ص 205، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[4]. فرقان، 13.
[5]. فرقان، 14.
[6]. انشقاق، 11.
[7]. اسراء، 102.
[8]. اسراء، 101.
[9]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 219، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[10]. بقره، 46.