قدرت خداوند نامحدود است و آنچه در تعریف قدرت خداوند آمده این است که اگر بخواهد انجام میدهد و بین اراده خداوند و انجام امور هیچ فاصلهای نیست؛ به بیان دیگر منظور از اراده در این آیات، اراده تکوینى است، خداوند بقدرى قوى و پرقدرت است که اگر هر شىء و موجودى مورد تعلق اراده الهى قرار گرفت، شأن خداوند این است که آن شىء حتما موجود مىشود. آیات متعددی از قرآن کریم بر این امر تصریح دارد:
«وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُون»؛[1] و او کسى است که آسمانها و زمین را به حق آفرید، و هرگاه که مىگوید: «باش»، بىدرنگ موجود خواهد شد.
«هُوَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ فَإِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون»؛[2] او همان کسى است که زنده مىکند و مىمیراند، و چون به کارى حکم کند، همین قدر به آن مىگوید: «باش» و او بىدرنگ موجود مىشود.
«إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون»؛[3] چون به چیزى اراده فرماید، همین بس که بگوید: «باش»؛ پس [بیدرنگ] موجود خواهد شد.
خلاصه اینکه همهی اشیاء، قبل از تحقق و آفریدهشدن، نزد خدا و در علم ذاتی و در ذات خدا معلوم است؛ سپس اراده به آفرینش آن تعلق میگیرد و به محض آنکه چنین ارادهای به وجود آمد، بدون هیچ درنگی به مرحلهی فعلیت و تحقق خواهد رسید؛ بنابر این، طرف خطاب در اینگونه خطابهای قرآنی،[4] آنچیزی است که در ذات خدا قبل از تعلق اراده وجود دارد؛ و این آیات کنایه از آن است که بین ارادهی خداوند و به فعلیت رسیدن آنچه او اراده کرده، هیچ زمانی فاصله نیست و این واقعیت بدون استفاده از الفاظ صورت میپذیرد و این تعابیر تنها برای تبیین عرفی این واقعیت برای مردم است.
[1]. انعام، 73.
[2]. غافر، 68.
[3]. یس، 82.