خـداونـد نـسـبـت بـه همۀ حـقـایـق و اسرار عالم آگاه است؛ زیرا تـمامى حوادث و همۀ موجودات در محضر ذات خداوند حضور دارند و چـیـزى از مـحـضر او غایب نیست. او از قدرت، کید و ظلم همۀ ظالمان آگاه است، و توانایی جلوگیری از آن را دارد؛ اما سنت و قانون حکیمانۀ دائمی و تغییرناپذیر او این است که تمام کارها بر طبق اسباب و علل مادی و از مجرای عادی آن انجام گیرد. بر این اساس بنا نیست حتی برای حفظ وجود مقدس انبیا و ائمه(ع) و ترویج دین، سنتها و قانونهای حکیمانهی او نقض شود.
به عبارت دیگر، اگرچه خداوند در بعضی از موارد پیامبر(ص) و ائمه(ع) را از توطئهها و خطراتی که دشمنان برای ایشان و حتی یارانشان طراحی کرده بودند، آگاه کرد و آنان مأمور بودند با استفاده از معجزه و قدرت خارق العادهای که خداوند به آنان داده بود دشمنان را ناکام کنند؛ اما در اکثر موارد موظف بودند تنها از طریق اسباب و علل عادی که در اختیار همۀ مردم حتی دشمنان است، با دشمن مبارزه کنند و خطرات را دفع نمایند؛ زیرا اگر بنا باشد از راههای غیرعادی و با استفاده از امکاناتی که در اختیار انسانهای معمولی نیست پیروز شوند، دیگر الگو بودن برای تربیت انسانها معنا نخواهد داشت.
از سوی دیگر، اگر ادارۀ امور، خارج از جریان عادی اسباب و علل باشد، دیگر دنیا دار تکلیف و امتحان و اختیار نخواهد بود.
خـداونـد نـسـبـت بـه حـقـایـق و اسرار گذشته و حال و آیندۀ همۀ موجودات آگاه است؛ زیرا تـمامى حوادث و موجودات در محضر خداوند هستند و با احاطه وجودى که او بر هـمـه چـیـز دارد، چـیـزى از مـحـضرش غایب نیست. قرآن کریم در این باره میفرماید: «... و هیچ چیز در زمین و آسمان از پـروردگـارت مـخفى نمیماند، نه به اندازه سنگینى ذرّهاى و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، مگر اینکه (همۀ آنها) در کتاب مبین ثبت است».[1]
حضرت علی(ع) نیز میفرماید: «او دانا به همۀ اسرار و از همه ضمیرها با خبر است، احاطۀ او بر هر چیز غلبه و قدرت دارد».[2]
از جمله معلومات پروردگار متعال این است که از قدرت، کید و ظلم همۀ ظالمان آگاه است و توانایی جلوگیری از آنرا دارد، ولی با این همه "خداوند ابا دارد از اینکه امور عالم را جز از طریق اسباب خودش به انجام برساند".[3] یعنی سنت و قانون حکیمانۀ او این است که همۀ کارها بر طبق اسباب و علل مادی و از مجرای عادی آن انجام گیرد. و همۀ سنتها و قانونهای الهی دائمی و تغییرناپذیرند.[4] بر این اساس بنا نیست حتی برای حفظ وجود مقدس پیامبران و ائمه(ع) و ترویج دین، سنتها و قانونهای الهی نقض شوند.
با توجه به اینکه پیامبران الهی مأمور هدایت انسانها در تمام جنبههای مادی و معنوی بودند، و امامانی که جانشینان پیامبرند نیز همین وظیفه را دارند. آنان نیز در موارد زیادی از ناحیهی خداوند علم به غیب دارند،[5] از جمله علم به زمان و مکان شهادت خود.[6]، [7] البته این بدان معنا نیست که هیچ امرى بر آنها پوشیده نباشد.[8]، [9]
بر این اساس در مواردی خداوند پیامبر(ص) و ائمه(ع) را از توطئهها و خطراتی که دشمنان برای آنها و یارانشان طراحی کرده بودند آگاه کرده است، ولی به جز موارد خاصی -که آنان مأمور بودند از راه معجزه و قدرت خارق العاده الهی دشمنان را ناکام کنند-، در اکثر موارد وظیفه داشتند که تنها از طریق اسباب و علل عادی که در اختیار همه مردم حتی دشمنان است، خطرات را دفع کنند و با دشمن مبارزه نمایند و به نتیجهی آن راضی باشند؛ زیرا یک بعد زندگی و مبارزات پیامبر(ص) و ائمه(ع) در برابر ظلم و بیعدالتی اسوه و الگو بودن آنان برای همۀ انسانها در طول تاریخ است و اگر بنا باشد از راههای غیرعادی و با استفاده از امکاناتی که در اختیار دیگر انسانها نیست پیروز شوند، دیگر الگو بودن و تربیت انسانها و در نتیجه تلاش و مبارزۀ آنها در راه برپایی حق و عدالت معنا نخواهد داشت.
از جانب دیگر، اگر ادارۀ امور، خارج از جریان عادی اسباب و علل باشد و خداوند از راه معجزه اولیای خود را بر دشمنان پیروز نماید، دنیا دیگر دار تکلیف و امتحان و اختیار نخواهد بود. و همۀ امور با جبر و بدون اختیار بشر صورت میپذیرد که این موضوع بر خلاف حکمت الهی و هدف آفرینش جهان و انسان خواهد بود.
شکست ظاهری در جنگ و یا شهادت اولیاء الله به معنای عدم یاری پروردگار نیست، بلکه پیروزی واقعی که رسیدن به اهداف و آرمانهای والایی است که خداوند برای آنان تعریف کرده است. بنابر این صبر و استقامت آنان تا آخرین لحظات زندگی و پایبندی به تمام ارزشها تا آخرین قطرهی خون در اثر نصرت و یاری خداوند برای همۀ صابران و اولیاء الله و از جمله برای پیامبر و ائمه حاصل شده است که بزرگترین نصرت و بزرگترین پیروزی است.
[2]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 116، خ 86، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. «قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِر».
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 183، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب».
[4]. احزاب، 62. «سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً». ر. ک: «سنت تغییر ناپذیر الهی»، 68891.
[5]. کهف، 64؛ جن، 26؛ آلعمران؛ 43؛ آلعمران، 174؛ هود، 51؛ شورى، 53.
[6]. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 4، ص 244، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، چاپ یازدهم، 1383ش.
قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 4، ص 245. «البته آگاهی از غیب، همه جا نشانهی کمال نیست، بلکه گاهی نقص است. مثلاً شبی که امام علی(ع) در جای پیامبر(ص) خوابید، اگر آنحضرت علم داشت که مورد خطر قرار نمیگیرد، کمالی برای آنحضرت محسوب نمیشد؛ زیرا در این صورت، همه حاضر بودند جای آنحضرت بخوابند، در اینجا، کمال، علم نداشتن به غیب است».
[7]. اقتباس از نمایه: «علم غیب امامان به شهادت خود»، سؤال 579 (سایت: 631).
[8]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 2، ص 511، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ مثلاً در راه تبوک شتر پیامبر(ص) گم شد و اطلاعى از آن نداشتند؛ کسى طعنه زد که چگونه پیامبرى هستى که از جاى شتر خود خبر ندارى؟! پیامبر(ص) فرمود: "به خدا قسم من نمىدانم مگر چیزى را که خدا به من تعلیم کند و اکنون خداوند مرا به آن دلالت نمود، آن شتر در فلان قسمت به واسطه گیر کرد مهارش به درختى، حبس شده است، بروید او را بیاورید.
[9]. اقتباس از نمایه: «علم اولیای خدا»، سؤال 189 (سایت: 953).
