درباره معنا و حقیقت زهد چنین گفته شده است:
«لَیْسَ الزُّهْدُ اَنْ لا تَمْلِکَ شَیْئاً، بَلِ الزُّهْدُ اَنْ لا یَمْلِکَکَ شَیْءٌ»؛
[1] زهد این نیست که مالک چیزی نباشی، بلکه زهد این است که چیزی تو را به ملک خود درنیاورد.
«حقیقة الزهد أن لا یملکک المال، لا أن لا تملک المال»؛
[2] حقیقت زهد آن است که مال، مالک و مسلّط بر انسان نگردد، نه اینکه انسان، مالک مال نشود.
با تحقیق و جستوجو در منابع متقدم و متأخر حدیثی، چنین به دست آمد که این عبارت، نوعی تفسیر صحیح از زهد است که از مجموع آموزههای ارائه شده توسط معصومان(ع) برداشت شده است، اما عین این فراز را در سخنان آن حضرات نیافتیم.
از اینرو؛ مضمون آن با توجه به روایاتی که از معصومین(ع) نقل شده، قابل پذیرش است. زهد و سادهزیستى به معنای استفاده نکردن از مواهب دنیوی نیست، بلکه به معنای بیرغبتى نسبت به دنیا و جلوههاى فریبنده و بیحاصل آن است که از جمله کمالات اخلاقى بوده و در متون دینى بارها بر آن تأکید فراوانى شده است.
[3]
[1]. صدر، رضا،
محمد(ص) فی القرآن، ص 99، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1378ش؛ عاملی، جعفر مرتضى،
الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج 8، ص 257، قم، دار الحدیث، چاپ اوّل، 1426ق.
[2]. علامه امینى،
الغدیر، ج 2، ص 145، قم، مرکز الغدیر، چاپ اول، 1416ق.
[3]. ر. ک:
«زهد و تجدد»، 42؛ کلینى، محمد بن یعقوب،
کافی، ج 5، ص 70 – 71، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ حر عاملى، محمد بن حسن،
وسائل الشیعة، ج 16، ص 10 - 16، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.