- تجلی و جلوهکردن در لغت به معنای نمود کردن، ظاهر شدن، آشکار شدن، خود را نشان دادن و برطرف و دورکردن حجاب و موانع آمده است.[i] و ظاهراً همین معنا نیز در متون قرآنی و کتابهای فلسفی و عرفانی مد نظر است.[ii] و هستیشناسی و جهانبینی عرفانی بر اساس نظام تجلی و ظهور است.
توضیح اینکه: بر اساس علم عرفان، هستی منحصر در ذات متعالی خداوند است؛ ما سوی الله نمود و ظهور و تجلی او هستند؛ به این بیان خداوند متعال که هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب عشق به ظهور و تجلی میگردد. ذات حضرت حق عین عشق و محبت است، و محبوبترین چیز در نزد حضرت حق، دیدن ذات خود از طریق دیدن شئونات ذاتی خود است که از او به «استجلاء» (ظهور ذات حق از برای ذات خود در تعینات) تعبیر میآورند، و استجلاء تام حاصل نمیشود مگر به ظهور او در هر شأن از شئونات. [iii]
باید در نظر داشت که مقصود اهل عرفان از وحدت وجود و مظهر بودن همه عالم برای خداوند، این نیست که مجموعۀ جهان هستی خدا است؛ زیرا مجموع، وجود و وحدت حقیقی ندارد. همچنین مقصود اتحاد خداوند با موجودات نیست؛ چون اتحاد - به این معنا که دو چیز بدون از دست دادن شیئیت و دوئیت خود تبدیل به یک چیز گردند- محال است؛ چنانکه مراد این نیست که ذات خداوند حقیقت خود را از دست بدهد و به صورت مخلوقات و موجودات عالم هستی درآید؛ زیرا معنای ظهور و تجلی، تبدیل یا تجزیه ذات نیست که ذات خداوند هنگام خلق موجودات تبدیل به مخلوق گردد، به صورت مخلوقات تجزیه شود؛ و در نتیجه خدا مخلوق گردد و مخلوق نیز خدا گردد. بلکه مقصود این است که وجود خداوند جدا و برکنار از موجودات نیست؛ زیرا موجود جدا و برکنار از موجودات دیگر نمیتواند علت وجودی تام آنها باشد و نمیتواند به تصرف تکوینی در امور آنها دخالت کند.
بهترین نمونه و مثال برای تبیین این حقیقت؛ نفس و روح انسان است. رابطه نفس انسان با مخلوقات و مصنوعات انسانی یعنی تصورات ذهنی، همین رابطه ظهور و تجلی است که تصورات ذهنی انسان همان تجلیات روح انسان هستند و موجوداتی جدای از روح و نفس انسان نیستند؛ ولی در عین حال این بدان معنا نیست که انسان هنگام خلق تصورات، ذات و هویت خود را از دست داده و تبدیل یا تجزیه شده و به شکل تصورات ذهنی در آمده است؛ یا تصورات انسان، انسان شدهاند.[iv]
- واژهی "تمثل" به معنای تصور کردن،[v] مانند چیزی شدن، پیش روی کسی ایستادن، تصور شدن چیزی برای کسی است.[vi] و میتوان گفت، تمثل در اصل از مادهی "مثول" به معنای ایستادن در برابر شخصی یا چیزی است. و "ممثّل" به چیزی میگویند که به صورت دیگری نمایان گردد. مثلا قرآن کریم در داستان حضرت مریم(س) میفرماید: "و در برابر آنان پردهای بر خود گرفت. پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به (شکل) بشری خوشاندام بر او نمایان شد".[vii]
بیگمان معنای این سخن آن نیست که جبرئیل صورتاً و سیرتاً تبدیل به یک انسان شد؛ چرا که چنین انقلاب و دگرگونی ممکن نیست، بلکه منظور این است که به صورت انسان درآمد، هر چند سیرت، همان فرشته بود.
بنابر این، تمثل، مفهومش این است که چیزی یا شخصی صورتاً به شکل دیگری درآید و نزد آدمی ظاهر شود، بدون اینکه ماهیت و ذات آن تغییر یافته باشد.[viii]
نکته پایانی اینکه در مورد خداوند متعال از واژه تمثل استفاده نشده است؛ شاید دلیلش این باشد که در واژه تمثل گویا تمام حقیقت یک چیزی به شکل خاصی ظاهر میشود؛ و خدای تعالی برتر از آن است که به شکل و صورت خاصی درآید؛ اما واژه تجلی در مورد خداوند به کار رفته است؛ زیرا همانگونه که توضیح دادیم تجلی به این معنا نیست که تمام حقیقت یک چیز به شکل خاص درآید؛ بلکه تجلی بیانگر این است که پرتو و نمودی از شیء ظاهر شود.
[i]. ر. ک: فرهنگ معین؛ المنجد(عربی بفارسی).
[ii]. اقتباس از پاسخ «معنای تجلی و جلوه کردن خداوند »، 87132.
[iii]. اقتباس از پاسخ «وحدت وجود»، 4639.
[iv]. اقتباس از پاسخ «دلایل شرعی وحدت وجود و چالشهای آن»، 67201.
[v]. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژه "تمثل"؛ این منظور، لسان العرب، واژه "تمثل".
[vi]. دهخدا، لغتنامه، واژه "تمثل".
[viii]. اقتباس از پاسخ «تمثل روح برای حضرت مریم(ع)»، 195.