جستجوی پیشرفته
بازدید
633
آخرین بروزرسانی: 1402/09/18
خلاصه پرسش
معرفه و نکره را تعریف کنید و اقسام آن‌را با مثال بیان کنید؟
پرسش
معرفه و نکره را تعریف کنید و برای هریک مثال بزنید؟
پاسخ اجمالی

 

یکی از تقسیمات اسم، تقسیم آن به معرفه(شناخته شده) و نکره(ناشناس) است.

تعریف معرفه

اسم «معرفه» اسمی است که نشانگر چیز یا شخص معینی باشد.

اقسام معرفه

اسم‌های معرفه در شش نوع رده‌بندی می‌شوند:

  1. علم: علم، اسمی است که از ابتدا برای نام‌گذاری شخص یا چیز معینی ایجاد شده است؛ مانند نام افراد، شهرها و ...(محمد، علی، مکه، یثرب و …).
  2. ضمیر: ضمیر کلمه‌‌ مختصری است که بر متکلم(گوینده سخن)، مخاطب، و یا غایب دلالت دارد؛ مانند: «من، تو، او» در فارسی، و «انا، انت، و هو» در عربی.

3. اسم اشاره: اسم اشاره کلمه‌‌ای است که به تنهایی معنای فرد و یا چیزی از آن برداشت نمی‌شود و مصادیق آن تنها با اشاره مشخص می‌شوند؛ مانند: «ذلک الکتاب»،«آن پرنده»،«آنها» و ...[1]

4. اسم محلّی به ال(اسمی که ابتدای آن الف و لام باشد): توضیح آن‌که برخی کلمات به خودی خود نکره و یا ناشناس هستند؛ اما با افزوده‌شدن الف و لام در ابتدای آنها تبدیل به معرفه می‌شوند.

الف و لامی که نکره را معرفه می‌کند یا الف و لام عهد است؛ مانند: «...فیها مصباح المصباح فی زجاجة... ». و یا الف و لام جنس؛ مانند: «خلق الانسان ضعیفا».

  1. موصول: یکی دیگر از مجموعه‌ اسم‌های معرفه، اسماء موصول هستند؛ مانند الذی، التی، من و ما و .... که به همراه صله خود، ناظر به فرد و یا چیز مشخصی می‌باشند، مانند «الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» فردی که ثروتی گردآوری کرد و به شمارش آن پرداخت.

6. اسم مضاف به معرفه: کلمات نکره اگر به کلمات معرفه اضافه شوند، معرفه خواهند شد، مانند: «... إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلین» و یا «هذا صَدیق علی» یعنی او رفیق علی است که «صدیق» و «رفیق» به تنهایی نکره به شمار می‌آیند؛ اما هنگامی که به اسم معرفه «علی» اضافه شوند، معرفه خواهد شد.

تعریف نکره

اسم نکره‏ لفظى است که براى دلالت بر یک فرد غیر معین از جنس خودش وضع شده باشد، مانند «اسدٌ» و «نمرٌ» با تنوین، که نشانگر یک فرد غیر مشخص از افراد شیر و ببر است.[2]

گفتنی است، هر کلمه‌‏اى که توانایی پذیرش الف و لام تعریف را داشته باشد؛ یعنى بتواند با کمک الف و لام، معرفه شود، اسم نکره خواهد بود، و دیگر اسم‌ها معرفه‌‏اند.

البته این اسم نکره، می‌تواند اسمی مانند «رجل» باشد که خودش قابلیت پذیرش الف و لام را دارد و یا آن‌که خودش این قابلیت را ندارد؛ اما مترادف و هم‌معنا با کلمه دیگری است که آن کلمه می‌تواند دارای الف و لام شود، مانند «ذو» که خودش نمی‌تواند الف و لام قبول کند؛ اما هم‌معناى «صاحب» است که توانایی پذیرش «ال» را دارد.‏[3]

در مورد حقیقت و ماهیت اسم نکره دیدگاه‌‏هاى گوناگونى وجود دارد؛ مانند:

  1. اسم نکره بر یک فرد نامعین از جنس خود دلالت می‌‏کند، مثلا «رجل» (با تنوین) بر فردى از افراد رجل دلالت می‌‏کند. در این‌جا برخى معتقدند این فرد در واقع معین است؛ اما در ظاهر و براى ما مجهول است. و بعضى دیگر معتقدند این فرد هم در واقع و هم در ظاهر نامعین است.
  2. اسم نکره بر فرد مردد دلالت می‌کند؛ به عنوان نمونه، «جئنى برجل»، به معناى «جئنى بهذا الرجل او ذاک» است.
  3. اسم نکره بر معناى کلى دلالت می‌‏کند؛ اما به سبب تنوین، بر فرد خاص منطبق می‌‏گردد؛ یعنى کلیت از معناى اسم جنس و جزئیت از تنوین از باب تعدد دال و مدلول فهمیده می‌‏شود. بسیارى از متأخران این نظر را پذیرفته‌‏اند.[4] 

[1]. ر. ک: «اسم اشاره».

[2]. ر.ک: قلى‏زاده، احمد، واژه شناسى اصطلاحات اصول فقه، ص 33، تهران، بنیاد پژوهشهاى علمى فرهنگى نور الاصفیاء، چاپ اول، 1379ش.

[3]. ر.ک: سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى‏،  ج ‏3، ص 1845، تهران، کومش، چاپ سوم، 1373ش.

[4]. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 854، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشى، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى‏، چاپ اول، 1389ش.

 

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها