جستجوی پیشرفته
بازدید
722
آخرین بروزرسانی: 1402/09/28
خلاصه پرسش
مادر مریم(س) هنگام تولد فرزندش گفت: «لیس الذکر کالانثی»؛(پسر مانند دختر نیست). آیا او نباید می‌گفت: «دختر مانند پسر نیست»؟!
پرسش
قرآن در داستان تولد حضرت مریم(س) می‌فرماید: «لیس الذکر کالانثی». آیا این سخن خداوند است، یا مادر مریم، و چرا برعکس گفته است، در حالی که باید می‌گفت «لیس الانثی کالذکر»؟! و چرا قرآن به تبعیض بین زن و مرد تصریح دارد، در حالی که خداوند ملاک برتری را تقوا اعلام کرده است؟!
پاسخ اجمالی

قرآن در داستان تولد حضرت مریم(س) می‌فرماید:

«فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى،‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى...»؛[1]

پس هنگامی که مریم را زایید، گفت:

  1. پروردگارا! فرزندم دختر است!
  2. البته خدا به جنسیت فرزندش آگاه‌تر بود!
  3. و پسر مثل دختر نیست!

واضح است که بخش اول آیه، سخن مادر مریم(س) است؛ اما گفت‌وگو در آن است که دو بخش دیگر آیه، سخن کیست؟ سخن خدا یا سخن مادر مریم؟!

برخی هر دو بخش باقیمانده را ادامه سخن مادر مریم(س) دانسته و گروهی نیز بخش سوم را سخن ایشان؛ اما بخش دوم را کلامی از خداوند در میان نقل سخنان مادر مریم‌(س) می‌دانند.[2]

گروه سومی هم هر دو بخش باقیمانده را سخن مستقیم خداوند می‌دانند.

در تحلیل این نظرات باید گفت:

الف) بخش دوم کلام، از مادر مریم(س) نیست؛ زیرا اگر سخن او بود، فعل «وَضَعت» باید به صیغه متکلم و با ضم تاء می‌بود که در آن هنگام معنایش آن می‌شد که «خدا بهتر می‌‏داند که من چه زائیده‌‏ام»، در حالی که قرائات مشهور، آن‌را به صیغه مفرد مؤنث خوانده‌اند که در این صورت، این فراز نمی‌تواند سخنی از مادر مریم(س) باشد؛ بلکه معنایش این خواهد بود که «خدا از جنسیت فرزند او، از خودش آگاه‌تر بود».

ب) اما در مورد بخش سوم، «و لیس الذکر کالأنثی» که پرسش نیز در مورد آن است، هر دو احتمال را می‌توان پذیرفت که سخن مستقیم خدا باشد و یا سخن مادر مریم(س) که توسط خدا نقل شده است.

اگر این فراز از آیه نیز سخن خداوند باشد که پرسش مطرح شده جایی نخواهد داشت و معنا آن خواهد بود که «خدا بهتر از مادر مریم(س) می‌داند که جنسیت فرزندش چیست و نیز خداوند بهتر می‌داند که معمولا فرزند پسر برای خدمت در معبد،‌ کارآیی بیشتری از دختر دارد».

بر این اساس، پرسش بالا را تنها زمانی می‌توان طرح کرد که فراز سوم را سخن مادر مریم(س) بدانیم.

در این زمینه ابتدا باید گفت؛ «لیس الذکر کالأنثی»، حتی اگر سخن ایشان باشد، سخن نادرستی نیست.

به عنوان نمونه اگر فردی بگوید: «من بلیط اتوبوس گرفتم؛ اما گرفتن بلیط قطار به راحتی گرفتن بلیط اتوبوس نیست»،  نمی‌توانیم سخن او را نادرست بدانیم!

به هر حال مفسران در ارتباط با این آیه گفته‌اند:

جمله قبلى مادر مریم(س) که (رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى) در مقام اظهار حسرت و اندوه بود،[3] از ظاهر جمله «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ» استفاده می‌شود که می‌خواهد بگوید ما می‌دانیم که فرزند او دختر است؛ اما با اعطا کردن دختر به او خواستیم آرزویش را به بهترین وجه تحقق بخشیم، که او را خشنودتر سازد، و اگر او می‌دانست که چرا فرزند در شکم او را دختر قرار دادیم هرگز حسرت نمی‌خورد، و اندوهناک نمی‌شد؛ او نمی‌دانست که اگر فرزندش پسر می‌شد، امیدش آن‌گونه باید، محقق نمی‌شد، و ممکن نبود نتایجى که در دختر شدن فرزندش هست، در پسر شدن آن به دست آید؛ زیرا نهایت نتیجه‌اى که ممکن بود از پسر بودن فرزندش به دست آید، این بود که فرزندى مانند عیسی(ع) از او متولد شود، که پیامبرى باشد شفادهنده کور مادرزاد و بیمار برصى و زنده‌کننده مردگان؛ اما در دختر بودن حملش نتیجه‌‏اى دیگر نیز به دست می‌آید. و آن این است که «کلمة اللَّه» تمام می‌شود، و پسرى بدون پدر به دنیا می‌آورد، و در نتیجه هم خود این نوزاد و هم فرزند او در آینده، آیت و معجزه‌‏اى براى عالمیان می‌شوند؛ پسرى می‌زاید که در گهواره با مردم سخن می‌گوید؛ روح و کلمه‏‌اى از خدا می‌شود؛ فرزندى که مَثَلش نزد خدا مثل آدم است، و از او و از مادرش آن دختر طاهره مبارکه، آثار و برکات و آیات روشن دیگر بروز می‌کند.

در همین راستا برخی گفته‌اند:

این‌که چرا گفت: پسر مانند دختر نیست، ترجیح این دختر بر پسر است؛ یعنی در حقیقت خواست بگوید مطلوب من پسر بود؛ اما این دختر هدیه‌ای از سوی خدای متعال است. و پسری که خواسته من بودم، مانند این دختری که هدیه خدا است نمی‌شود. این کلام حکایت از این دارد که این خانم غرق در معرفت خدا و آگاه بود که آنچه را خداوند برای بنده‌اش انجام می‌دهد، بهتر از آن چیزی است که بنده برای خودش خواسته است. [4]

اما برخی معتقدند که «لیس الذکر کالأنثی» نمی‌تواند کلام همسر عمران باشد؛ بلکه آن نیز حکایت کلام خداى تعالى است.[5] و اگر کلام همسر عمران بود جا داشت بگوید: «و لیس الانثى کالذکر»، نه این‌که عکس آن‌را بگوید، و این بسیار روشن است؛ زیرا وقتى انسان یک چیز گرانبها و یا مقامى بلند را آرزو دارد، هنگامی چیزى کمتر از آن، یا مقامى پایین‌‏تر به او داده می‌شود، از در حسرت می‌گوید: این آن نیست که من می‌خواستم، و یا می‌گوید آنچه به من دادند مثل آنچه من می‌خواستم نبود. و نمی‌گوید آنچه من آرزو داشتم مثل این‌که به من دادند نیست. از همین‌جا روشن می‌شود که «الف و لام» در دو کلمه «الذکر» و «الانثى» تنها الف و لام عهد است.[6]

همان‌گونه که گفته شد، این تقدیم و تأخیر از هر کس که باشد نادرست نیست؛ از این‌رو به تنهایی نمی‌تواند دلیلی برای تعیین گوینده سخن باشد.

برخی نیز توجیهی ارائه داده‌اند که مناسب با مقام مادر مریم(س) نیست و آن این‌که چه بسا ناراحتى ناگهانى که هنگام وضع حمل به او دست داد، سبب شد سخن خود را این چنین ادا کند؛ زیرا که او علاقه داشت صاحب پسرى شود تا خدمت‌گذار بیت المقدس باشد، همین علاقه سبب شد که بدون اختیار به هنگام سخن گفتن نام پسر را مقدم دارد![7]


[1]. آل عمران، 36.

[2]. ر. ک: رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت‏، علی اصغر، ج 2، ص 99، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.

[3]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج ‏1، ص 170، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، ج 3، 171- 172، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[4]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏8، ص 204، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ‏1، ص 356، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.

[5]. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ‏2، ص 27، بیروت، دارالفکر، بی‌تا؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 172؛ همان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏3، ص 269- 270، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.

[6]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 172؛ نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقیق، عمیرات، شیخ زکریا، ج ‏2، ص 150، بیروت، دار الکتب العلمیة،، چاپ اول، 1416ق؛ طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‏5، ص 110- 111، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.

[7]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 525، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها