لطفا صبرکنید
10852
- اشتراک گذاری
احکام و دستورات دین اسلام در دو حوزه قابل اجرا است. برخی از آنها در محدوده اعمال فردی و برخی دیگر در حوزه مسائل اجتماعی است. اعمال فردی در هر جامعه ای قابل انجام است؛ یعنی اگر مسلمانی خواست احکام و دستورات اسلامی را در بعد فردی و شخصی انجام دهد؛ مانند نماز، روزه و...، اگر چه جامعه گرفتار ناهنجاری باشد، این ناهنجاری ها نمی تواند تهدیدی جدی برای اعمال فردی انسان باشد.
اما یک سری از دستورات اسلام جنبه اجتماعی دارد و به نوعی در محیط اجتماع قابل اجرا است، و از آن جا که انسان موجود اجتماعی است و سر و کارش با اجتماع است، به ناچار باید در جامعه حضور داشته باشد و نیازهای خود را در جامعه جست و جو کند. در این بعد از وظایف نیز تا جایی که انسان توان دارد و می تواند از هنجارها دفاع کند و در مقابل ناهنجاری ها بایستد وظیفه دارد که از باب امر به معروف و نهی از منکر و مسئولیت در مقابل اجتماع، این کار را انجام دهد، و اگر به جایی رسید که رفتارهایش نمی تواند مفید باشد او به وظیفه خویش عمل کرده. گفتنی است که اگر زندگی انسان مؤمن در جامعه این چنینی به سرنوشت جامعه گره خورده و به نحوی درگیر کارهای این چنینی است باید به مقدار حداقل خود را درگیر کند.
احکام و دستورات دین اسلام در دو حوزه قابل اجرا است ، برخی در محدوده اعمال فردی و یک سری در حیطه مسائل اجتماعی.
برای روشن شدن این مسئله که در دنیایی که فضایی مخاطره آمیز دارد و در آن فریب و نیرنگ و... جای ارزش های اخلاقی را گرفته، چگونه انسان باید به تکالیف و وظایف دینی خود عمل کند، و چگونه از آسیب های اجتماعی در امان باشد، موضوع را در دو بعد بررسی می کنیم.
یک. احکام فردی اسلام
احکام و دستورات فردی اسلام، مجموعه قوانینی است که از طرف شارع مقدس برای هدایت انسان ها وضع شده تا وی را از عالم خاکی به اوج سعادت و تکامل -که در واقع هدف خلقت است- برساند. این مجموعه قوانین در قالب بایدها و نبایدها است؛ یعنی یک سری احکام و تکالیفی را که انسان باید انجام دهد تا به مقصود و هدف خلقت دست یابد. و دسته ای از کارها است که باید از آنها دوری کند، افعالی که جنبه باز دارنده دارند، و در صورت انجام آنها انسان از حرکت تکاملی باز می ایستد. این گونه اعمال یعنی اعمال فردی در هر جامعه ای قابل انجام است؛ یعنی اگر مسلمانی خواست احکام و دستورات اسلامی را در بعد فردی انجام دهد، اگر چه جامعه گرفتار ناهنجاری باشد، این ناهنجاری ها نمی تواند تهدیدی جدی برای اعمال فردی انسان باشد. در چنین فضایی انسان مؤمن وظایف خود را انجام می دهد، اگر چه ممکن است در چنین جامعه ای انجام اعمال و تکالیف سخت باشد، اما محال نیست. قرآن کریم در این باره می فرماید:
"یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ"؛ [1]
اى کسانى که ایمان آوردهاید مراقب خود باشید، هنگامى که شما هدایت یافتید گمراهى کسانى که گمراه شدهاند به شما زیانى نمىرساند، بازگشت همه شما به سوى خدا است و شما را از آنچه عمل مىکردید آگاه مىسازد.
این آیه به صراحت حساب هر کس جدا می کند و می فرماید؛ گمراهى دیگران آسیب و لطمهاى به هدایت و ایمان افراد هدایت شده نمىزند، حتى اگر افراد گمراه از نزدیکان انسان باشند. بنابر این شما از آنها پیروى نکنید و خود را نجات دهید.
منتها انسان برای این که بتواند در جامعه ای این چنینی ایمان خود را حفظ کند، باید به ریسمان الاهی یعنی قرآن و اهل بیت (ع) چنگ بزند و از آنها در این راه پر خطر مدد جوید. آموزه های دینی در این باره به ما می گوید؛ هرگاه جامعه دچار تفرقه شده و اوضاع بر شما مشتبه گشت بر شما باد که به قرآن روی آورید که قرآن بهترین راهنمای شما به سوی سعادت است: "فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ". کسی که آموزه های قرآن را فراروی خویش قرار دهد، سر انجامش سعادت است....؛ چرا که قرآن تعالیمش نور است. [2]
شایان توجه است که همیشه تاریخ این گونه بوده است که عرصه جامعه برای انسان های مؤمن و موحد تنگ بوده؛ هنگامی اسلام ظهور کرد تا به امروز؛ قبل از اسلام در زمان پیامبران گذشته و پیروانشان نیز جوامع بشری این گونه بوده است، با مروری در تاریخ بشر برهه ای را نمی توان یافت که جامعه ای ایده آل وجود داشته باشد تا مردم بتوانند به دور از دغدغه و در نهایت صلح و آرامش احکام الاهی را اجرا کنند، تا بود چنین بود. لذا هنر مردان خدا آن است که در این گونه محیط ها دین خود را حفظ کنند.
دو. احکام اجتماعی اسلام
برخی از قوانین و دستورات اسلام جنبه اجتماعی دارد، و از آن جایی که انسان اجتماعی است و سرو کارش با اجتماع است به ناچار باید در جامعه حضور داشته باشد و نیاز های خود را در جامعه جست و جو کند. در این بار نیز باید گفت که این روزگار، یعنی جامعه ای با فضای تیره و تار، نیرنگ و فریب در زمان علی (ع) نیز وجود داشت. حضرتش در این باره می فرماید: "ایها الناس انا قد اصبحنا فی دهر عنود و زمن کنود..."؛ ای مردم اینک در روزگاری آکنده از ظلم و ستم و لبریز از ناسپاسی به سر می بریم، که نیکوکار بدکار به شمار می آید و ستم گر بر سرکشی خویش می افزاید....". [3] در چنین جامعه ای که به کارهای خلاف دین و اخلاق روی آوردند، اگر کسی بخواهد درست باشد و به وظایف دینی و انسانی خود عمل کند او را تخطئه می کنند. انسان اگر بخواهد امر به معروف کند، در مقابل ناهنجاری ها موضع بگیرد، سرزنش می شود، و... در این بعد از وظایف نیز تا جایی که انسان توان دارد و می تواند از هنجارها دفاع کند و در مقابل ناهنجاری ها بایستد ، از باب امر به معروف و نهی از منکر و مسئولیت در مقابل اجتماع وظیفه دارد که این کار را انجام دهد و اگر به جایی رسید که دید رفتارهایش نمی تواند مفید باشد او به وظیفه خویش عمل کرده است.
امام علی (ع) در باره مردان خداجو و مؤمن در چنین شرایط می فرماید: خدا جویان واقعی این گونه هستند که یاد قیامت، یاد روز حساب و ترس از محشر، اشک چشم هایشان را جاری کرده، اینها از مردم فرار کرده و تنها افتاده اند و ... جامعه دل آنها را به درد آورده است ... پس گویی آنها در دریایی شور هستند. [4] طبق این سخن امام شرایط و محیط ها برای انسان های وارسته فرق می کند. ممکن است در محیطی باشند که از مردم و جامعه مأیوس شده باشند در گوشه ای به دور از جامعه و تنها و یا در محیطی که آنها را سرکوب و مقهور ساخته اند، یا این که حرف هایشان را برای جامعه زده اند، اما می بینند نتیجه ای ندارد؛ از این رو سکوت کرده اند. تشبیه امام مردان خدا را به کسانی که در دریای شور هستند بدین جهت است که آب شور برای رفع عطش انسان به کار نمی آید؛ یعنی اگر انسان در جامعه ای باشد که با روح او سازگار نیست گویا در آن جامعه بی گانه است.
البته شرایط انسان ها در جوامع مختلف فرق می کند، چه بسا فردی بتواند در یک اجتماع با تلاش و کوشش تعداد کمی را جذب کند و سعی و تلاشش در میان همین گروه اندک نتیجه دهد، او به همین مقدار ملکف است؛ چرا که قرآن می فرماید: "لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها..."؛ [5] خداوند هیچ کسی را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کند. لذا تمام مؤمنان در چنین وظایف اجتماعی در شرایط مساوی نیستند.
گفتنی است که اگر زندگی و سرنوشت انسان مؤمن با جامعه ای متفاوت با آرمان های انسانی و اسلامی گره خورده و ناگزیر به زندگی در آن کشور است، باید به مقدار حداقل خود را درگیر مسائل اجتماعی کند و از مسائل دنیایی به حداقل ها اکتفا کند. و گرنه طبق دستور قرآن انسان موظف است از این گونه اجتماعات دوری کند و به سرزمین دیگری کوچ نماید. قرآن کریم در مقابل کسانی که ضعف و سستی خود را به گردن اجتماع می اندازد می فرماید: کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟!) گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! [6]
نمایه مرتبط:
مطالعات دینی و شناختی نو از اسلام، 3002 (سایت: 3250) .
[1] مائده، 105.
[2] "قَالَ فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دَارُ الْهُدْنَةِ قَالَ دَارُ بَلَاغٍ وَ انْقِطَاعٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیلٍ وَ هُوَ کِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیَانٌ وَ تَحْصِیلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُکْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِیهِ مَصَابِیحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِکْمَةِ وَ دَلِیلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْیَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ حَیَاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَیْکُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ"، کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 599، 600، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[3] نهج البلاغه، خ 32.
[4] همان. "وَ بَقِیَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ فَهُمْ بَیْنَ شَرِیدٍ نَادٍّ وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ وَ سَاکِتٍ مَکْعُومٍ وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ وَ ثَکْلَانَ مُوجَعٍ".
[5] بقره، 286.
[6] " إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیرا"، نساء، 97.