لطفا صبرکنید
131493
- اشتراک گذاری
«نسناس» به گونه های مختلفی توصیف شده است که به استناد برخی روایات، موجوداتی قبل از خلقت حضرت آدم (ع) بوده اند.
البته، بنابر دسته ای دیگر از روایات، گروهی از انسان ها به دلیل انجام گناهان زیاد و تقویت جنبه های حیوانی و دوری از جنبه های ملکوتی، از مصادیق نسناس دانسته شده اند.
در باره چیستی و ماهیت «نسناس» دیدگاه های مختلفی بیان شده است:
1. نسناس حیوان و موجودی موهوم است که آن را به شکل انسان تصور مى کنند، و در زبان متداول به معناى نوعى میمون است. [1]
2. مخلوقاتی که از جهتی شبیه به انسان بودند و از جهت دیگری با آن فرق داشتند، و از نسل بنی آدم نبوده اند. [2] لذا براساس برخی روایات و دیدگاه برخی از مفسّران، پیش از آفرینش آدم (ع)، موجوداتی به نام «نسناس» در زمین زندگی می کرده اند که بسیار مرتکب فساد و قتل و خونریزی می شده اند. به همین جهت، پس از آنکه خداوند فرمود: «من در روى زمین، جانشینى [نمایندهاى] قرار خواهم داد»، فرشتگان گفتند: «پروردگارا! آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟!». [3] بنابراین، پرونده سوء پیشینه این مخلوقات، سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به انسان شد، و او را به نسناس قیاس کردند. [4]
گفتنی است که در برخی از روایات درباره نسل پیش از آفرینش آدم (ع)، نام «نسناس» ذکر شده و در برخی دیگر فقط به این گروه از موجودات پیش از خلقت آدم (ع) به صورت کلّی و بدون نام خاصّی اشاره شده است. [5] در این جا، به دو روایت اکتفا می شود:
حضرت امام علی (ع) فرمود: «همانا [هنگامی که] خداى تبارک و تعالى دوست داشت تا موجودى را با قدرت بیکرانش بیافریند، در زمانى بود که از آفرینش جنّ و نسناس هفت هزار سال گذشته بود». [6] این حدیث، زمان آفرینش گروهی از موجودات به نام «نسناس» را پیش از آفرینش آدمیان معرفى مى نماید.
امام محمدباقر (ع) در پاسخ به پرسش جابر بن یزید جعفی در این زمینه فرمودند: «گویا تو گمان می کنی خداوند تنها این عالم را آفریده است و گمان می کنی خداوند غیر از شما بشر دیگری نیافریده است. به خدا سوگند خداوند هزار هزار عالم آفریده است و هزار هزار آدم و تو در آخرین این عالم و از آخرین این آدم ها هستی». [7] ، [8] در این حدیث، فقط اشاره به موجوداتی پیش از انسان هایی از نسل حضرت آدم (ع) اشاره شده و نامی از نسناس نیامده است.
3. با استناد به حدیثی، [9] نسناس، نوعى از انسان ها و از نسل بنی آدم بودند که به جهت مسخ دارای یک دست و یک پا بوده و مانند حیوانات می چریدند . [10] طبق این معنا، می توان گفت که، مصداقی از نسناس، در قوم عاد وجود داشتند و منافاتی با موجودات پیش از خلقت حضرت آدم (ع) ندارد؛ چرا که بنابر برخی از روایات، گروهی از انسان ها به دلیل انجام گناهان زیاد و تقویت جنبه های حیوانی و دوری از جنبه های ملکوتی، از مصادیق نسناس و آیه «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا»، [11] دانسته شده اند. [12]
[1] . بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی – فارسی، مترجم: مهیار، رضا، ص 912، واژه «النَّسْنَاس»، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[2] . فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 7، ص 200، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410 ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 4، ص 111، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375 ش.
[3] . بقره، 30.
[4] . ر.ک: بلاغى نجفى، محمد جواد، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن، تحقیق: واحد تحقیقات اسلامى، ج 1، ص 83، بنیاد بعثت، چاپ اول، قم، 1420 ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 119، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، ج 1، ص 106، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415 ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 174، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[5] . ر.ک: نمایه های «نسل انسان های غارنشین»، سؤال 636 (سایت: 695) ؛ «آدم هشتمین نسل از انسان»، سؤال 5901 (سایت: 6471) .
[6] . شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج 1، ص 104، نشر کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
[7] . شیخ صدوق، محمد بن علی، خصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 652، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش.
[8] برگرفته از پاسخ 6618.
[9] . حدیث این گونه است: « دستهاى از قوم عاد که در اثر مخالفت با پیامبر خود، خداوند آنها را مسح نموده و به صورت نسناس در آورد که هر کدام از آنها داراى یک دست و یک پا بودند و از یک طرف بدن مانند پرنده چنگ به زمین می زدند و مانند چهار پایان می چریدند»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 24، ص 96، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[10] . مجمع البحرین، ج 4، ص 111؛ حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 9، ص 11، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[11] . فرقان، 44: «آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند».
[12] . ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 244 و 245، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 388، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378 ش؛ محقق سبزوارى، هادی المضلین، ص 256 و 257، نشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، تهران، چاپ اول، 1383ش.