لطفا صبرکنید
9774
- اشتراک گذاری
پیشینه بحث اکتفا به قرآن و حذف روایات و سنت تقریباً به صدر اسلام می رسد؛ زیرا بر اساس منابع اهل سنّت و شیعه در اواخر عمر مبارک پیامبر (ص) زمانی که آن حضرت درخواست قلم و دوات و کاغذ نمودند تا چیزی بنویسند که رهنمودی باشد برای امّت اسلام تا بعد از آن حضرت به بیراهه نروند متأسفانه خلیفه دوم عمر بن خطاب با این امر به مخالفت می پردازد و می گوید: کتاب خدا (قرآن) ما را بس است (نیازی به سنّت پیامبر نداریم).
کسی نمی تواند توهّم کند که ما از سنت بی نیاز هستیم، آیا همه تکالیف ما با تمام جزئیاتش در قرآن آمده است؟ آیا تمام احکام نماز، روزه، زکات، حج و ... در قرآن بیان شده است.
خداوند در قرآن می فرماید: آن چه را رسول خدا (ص) براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آن چه نهى کرده خوددارى نمایید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است[i]!
روشن و واضح است که امر و نهی رسول خدا (ص) همان سنت آن حضرت است که خداوند ما را به پیروی از آن حضرت امر می فرماید.
احمد بن حنبل که یکی از امامان چهارگانه اهل سنّت است در مسندش نقل می کند: پیامبر (ص) فرمود: در میان شما دو چیز گران نهادهام یکى از آن دو بزرگتر و گرانتر از دیگرى است. کتاب خدا ریسمان پیوسته از آسمان تا زمین و عترت و اهل بیتم و این دو از هم جدا نمی شوند تا نزد حوض کوثر به من برسند.
ملاحظه می شود که در این حدیث، پیامبر (ص) اهل بیت (ع) در کنار قرآن قرار داده است یعنی همان طور که مسلمانان موظف به اخذ از قرآن هستند همچنین وظیفه دارند که در مواقع لزوم از اهل بیت (ع) نیز اخذ کنند و این دو با هم کامل هستند و اخذ یکی بدون دیگری ناقص است.
[i] حشر، 7.
این شبهه جدیدی نیست که بدون پیشینه تاریخی و مربوط به این عصر و زمان باشد، بلکه از اولین مسائلی است که بعد از رحلت رسول اکرم اسلام (ص) بلکه در زمان حضرتش از طرف برخی مطرح شده است.
از این رو نخست به سابقه این بحث پرداخته سپس به تحلیل و پاسخ آن می پردازیم.
پیشینه بحث اکتفا به قرآن و حذف روایات و سنت تقریباً به سابقه اسلام می رسد؛ زیرا در اواخر عمر مبارک پیامبر زمانی که پیامبر (ص) درخواست قلم و دوات وکاغذ نمودند تا چیزی بنویسند که رهنمود باشد برای امّت اسلام تا بعد از آن حضرت به بیراهه نروند متأسفانه خلیفه دوم عمر بن خطاب با این امر به مخالفت می پردازد و می گوید: کتاب خدا (قرآن) ما را بس است (نیازی به سنّت پیامبر نداریم).
در تأیید این سخن مان از مهمّ ترین و معتبر ترین منابع اهل سنت بهره می بریم.
صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند احمد و ... نقل می کنند: ابراهیم بن موسی از هشام بن معمر از عبدالله بن محمد از عبدالرزاق از معمر از زهری از عبیدالله بن عبدالله بن عباس (رض) نقل می کنند که ابن عباس گفت: زمان پایانی عمر مبارک پیامبر اسلام (ص) تعدادی از صحابه از جمله عمر بن خطاب خدمت آن حضرت بودند که آن حضرت (ص) فرمود: نزد من بیایید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: درد بر او چیره شده، نزد شما قرآن است کتاب خدا ما را بس است.[1] حاضران نزد پیامبر به اختلاف برخاستند. برخى گفتند: آنچه پیامبر فرمود درست است نزد آن حضرت بیایید تا چیزی بنویسد که بعد از او گمراه نشوید. و گروهى سخن عمر را تأیید کردند. چون جنجال و اختلاف پیش پیامبر(ص) بالا گرفت ایشان (ص) فرمود: از نزد من برخیزید و بیرون روید که در چنین محضرى، غوغا روا نیست. ! [2] عبیدالله می گوید: عبد اللَّه بن عباس گفت: مصیبت از آنجا آغاز شد که میان پیامبر و نوشته او فاصله افکندند.[3]
در این تحقیق با پاسخ به اصل پرسش طبعاً پاسخ این سخن که از خلیفه دوم نقل شده نیز داده خواهد شد.
بر اساس درخواست کاربر محترم پاسخ های برون دینی و درون دینی ارائه خواهیم نمود.
اول. دلیل عقلی:
اگر فرض را بر این بگذاریم که این سخن درستی است و همه مسلمانان بر این مطلب اتفاق داشته باشند و بپذیرند، آیا واقعاً قرآن ما را بس است و نیازی به سنت پیامبر (ص) نیست.
آیا در آن صورت تمام برداشت ها از قرآن یکی خواهد بود و همه در فهم آن اتفاق دارند.
گرچه پاسخ به این پرسش ها توضیح واضحات است و وجدان آگاه هر شخص، خود پاسخی مناسب ارائه می نماید، اما باز هم ما اجمالاً به پاسخ آن می پردازیم.
بهترین دلیل بر امکان هر شی ء وقوع آن است (ادلّ الدلیل علی امکان الشیء وقوعه).
1.ما می بینیم همه مسلمانان اعمّ از اهل سنت و شیعه در فهم و برداشت آیات قرآن نظر واحدی ندارند، کمتر مسئله ای در اصول و فروع یافت می شود که همه مفسرین و علمای اسلامی در آن دیدگاه واحدی داشته باشند[4].
2.آیا کسی می تواند توهّم کند که ما از سنت بی نیاز هستیم، آیا همه تکالیف ما با تمام جزئیاتش در قرآن آمد؟ آیا تمام احکام نماز، روزه، زکات، حج و ... در قرآن بیان شد.
3. راستی اگر این سخن را بپذیریم، تکلیف این همه کتب حدیثی اهل سنت (که غیر قرآن هستند) از جمله صحاح ستّه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن نسائی، و سنن ابن ماجه) و صدها، بلکه هزاران کتاب پیرامون حدیث چه می شود.
دوم.اجماع: امروزه تمام فرق و مذاهب فقهی و کلامی اجماع و اتفاق دارند بر این که ما بی نیاز از حدیث نیستیم و هیچ فقیه و متکلّم و صاحب نظری پیدا نمی شود که بر این باور باشد مسلمانان در اعتقاد و عمل بی نیاز از حدیث هستند.[5]
سوم. قرآن:
خداوند در قرآن می فرماید: آن چه را رسول خدا (ص) براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آن چه نهى کرده خوددارى نمایید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است![6]
این جمله هر چند در ماجراى غنائم بنى نضیر نازل شده، ولى محتواى آن یک حکم عمومى در تمام زمینهها و برنامههاى زندگى مسلمان ها است،[7] و سند روشنى است براى حجت بودن سنت پیامبر (ص)[8].
بر طبق این اصل همه مسلمانان موظّفند اوامر و نواهى پیامبر (ص) را به گوش جان بشنوند و اطاعت کنند، خواه در زمینه مسائل مربوط به حکومت اسلامى باشد، یا مسائل اقتصادى، و یا عبادى، و غیر آن، به خصوص این که در ذیل آیه، کسانى را که مخالفت کنند به عذاب شدید تهدید کرده است.[9]
خلاصه و به سخن دیگر، روشن و واضح است که امر و نهی رسول خدا (ص) همان سنت آن حضرت است که خداوند ما را به پیروی از آن حضرت امر می فرماید.
در این جا ممکن است این سؤال مطرح شود که چگونه خداوند دستور مىدهد که همه مردم بدون استثنا آن چه را پیامبر (ص) مىگوید بى قید و شرط بپذیرند؟!.
ولى با توجه به این که ما پیامبر (ص) را معصوم مىدانیم، و این حق فقط براى او و جانشینان معصوم او است پاسخ سؤال روشن مىشود.
جالب توجه این که در روایات زیادى[10] به این مسئله اشاره شده است که اگر خداوند چنین اختیاراتى را به پیامبرش داده به خاطر آن است که او را کاملاً آزموده و خلق عظیم و اخلاق فوق العاده دارد که چنین حقّى را به او تفویض فرموده است.[11]
چهارم. حدیث:
احادیث دالّ بر حجیت سنت در منابع اهل سنت و شیعه زیاد است و ما را به اخذ سنّت راهنمایی و تشویق می نماید.
از جمله آن حدیث ثقلین است که در کتب روایی هر دو فرقه در حدّ تواتر نقل شده است.
احمد بن حنبل که یکی از امامان چهارگانه اهل سنّت است در مسندش نقل می کند: اسود بن عامر می گوید: ابو اسرائیل یعنی اسماعیل بن اسحاق ملائی از عطیّه از ابو سعید نقل می کند که پیامبر (ص) فرمود: در میان شما دو چیز گران نهادهام یکى از آن دو بزرگتر و گرانتر از دیگرى است. کتاب خدا ریسمان پیوسته از آسمان تا زمین و عترت و اهل بیتم و این دو از هم جدا نمی شوند تا نزد حوض کوثر به من برسند.[12]
ملاحظه می شود که در این حدیث پیامبر (ص) اهل بیت (ع) عِدل و در کنار قرآن قرار داده است یعنی همان طور که مسلمانان موظف به اخذ از قرآن هستند همچنین وظیفه دارند که در مواقع لزوم از اهل بیت (ع) نیز اخذ کنند و این دو باهم کامل هستند و اخذ یکی بدون دیگری ناقص است.
بنابر این اولاً مسلمان بودن و عمل به احکام بدون روایات ممکن نیست و ثانیاً بر فرض امکان چنین چیزی این طور نیست که اختلافی بین مسلمانان نباشد بلکه اگر بیشتر نباشد تحقیقاً کمتر نخواهد بود.
[1] در روایت پسر عمر: همانا پیامبر هذیان مىگوید، نهج الحق و کشف الصدق، ص: 333.
[2] صحیح بخاری، ج 17، ص 417، حدیث 5237؛ صحیح مسلم، ج 8، ص 414؛ مسند احمد، 6، ص 368 و 478، مصدر الکتاب : موقع الإسلام http://www.al-islam.com.
[3] حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص 333، کهنسال، مؤسسه دار الهجره، قم، 1407 هـ ق.
[4] در این رابطه به تفاسیر اهل سنت مراجعه نمایید.
[5] منظور از اجماع در این جا اجماع مصلح فقهی نیست بلکه اتفاق و عدم اختلاف است که می تواند مؤید ما باشد.
[6] حشر، 7، وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ.
[7] المورد لا یخصّص الوارد،
[8] فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ، ج 29، ص 507، ناشر: دار احیاء التراث العربى،بیروت،چاپ سوم، 1420 ق.و الأجود أن تکون هذه الآیة عامة فی کل ما آتى رسول اللَّه و نهى عنه و أمر الفیء داخل فی عمومه. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، موسوی همدانی، محمد باقر، ج 19، ص 353، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374 هـ ش.
و این آیه با صرفنظر از سیاقى که دارد، شامل تمامى اوامر و نواهى رسول خدا (ص) مىشود، و تنها منحصر به دادن و ندادن سهمى از فىء نیست، بلکه شامل همه اوامرى که مىکند و نواهیى که صادر مىفرماید هست.
[9] مکارم، شیرازى ناصر، نمونه، ج23، ص 507 و 508، ناشر دار الکتب الإسلامیة، تهران، سال 1374 هـ ش، چاپ اول.
[10] روایاتى که این بحث در آن مطرح شده متعدد است برای دست یابی به آن می توانید به جلد 5 تفسیر نور الثقلین صفحه 279 تا 283 مراجعه نمایید.
[11] مکارم، شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج23، ص: 509 و 510.
[12] مسند احمد، ج 22، ص 226 ، 252 و 324؛ ج 39 ص 308، حَدَّثَنَا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْرَائِیلَ یَعْنِی إِسْمَاعِیلَ بْنَ أَبِی إِسْحَاقَ الْمُلَائِیَّ عَنْ عَطِیَّةَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ الثَّقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ الْآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَعِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی وَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.