اديان وحيانى كه از سوى خدا با انگيزش پيامبران و نزول وحى، به بشر ابلاغ شده است، از ديدگاه قرآن يكى است و همه پيامبران به يک مكتب دعوت كردهاند.[1] بر اين اساس، همه پيامبران از يک سلسله اصول مشترک و سنتهاى ثابت و واحدى پيروى كردهاند؛ اصولى مانند دعوت به توحيد، رعايت تقوا، نفى شخصيتپرستى، دعوت به وحدت، تبشير و انذار، دعوت به تعالى و موفقیت و سعادت واقعی در زندگی و...[2] در عين حال، به جهاتى شريعت پيامبران با يكديگر متفاوت شدهاند؛ مانند تفاوت محيط، سطح احتياج و استعداد مردم، وقوع تحريف؛ امّا با توجه به خاتمیت دین اسلام، اکنون شكل كامل حقيقت، فقط در چهره اسلام قابل مشاهده است که دارای جامعيت بوده و تعاليم آن با عقل سليم هماهنگ است.[3]
به هر حال؛ راز موفقیت و سعادت انسانها در زندگی چیزی نیست که در آن اختلافاتی میان دین اسلام و دیگر ادیان الهی وجود داشته باشد.
هر انسانی آرزو دارد در زندگى دنیایی خود به موفقيتى برسد. اما اين پرسش مطرح است كه موفقيت چيست و راه رسيدن به موفقيت و خوشبختى در زندگى چيست؟ در اين نوشتار به طور خلاصه به این موضوع پرداخته میشود.
«موفقيت»، موضوعی است كه درباره آن صدها كتاب از سوی اندیشمندان اسلامی و ادیان دیگر با نگرشهای مختلف مادی و معنوی نوشته شده است؛ چراكه شادمانى و خوشبختى انسانها رابطه تنگاتنگى با ميزان موفقيتشان در زندگى دارد. افراد موفق، در زندگى نشاط و رضايت خاطر و محبوبيت بيشترى دارند و افراد جامعه رابطه ويژهاى با آنان دارند.
تعریف موفقیت
آيا موفقيت، گذراندن مدارج تحصيلى و دريافت مدرک علمى است يا رسيدن به مقام و ثروت؟ آيا موفقيت بهدست آوردن شغل و همسر مناسب و محيط خانوادگى آرام و فرزندان شايسته است؟ آيا انجام وظايف دينى و انسانى و قرار گرفتن در جاده مستقيم و راه هدايت موفقيت است؟ نوع درک و برداشت از موفقيت، ذهن را براى فهم بيشتر و بهتر اين واژه آماده میسازد.
موفقیت در لغت؛ به معنای توفیق، کامیابی، کامروایی، دستیابی به آرزو یا انجام دادن کاری آمده است.[4]
بيشتر نويسندگان و انديشمندان تلاش كردهاند تعريف جامعى از موفقيت ارايه دهند، اما اگر دقت در تعاریف آنان شود، هرکدام به جلوهای از موفقیت اشاره کردهاند. از جمله اینکه گفتهاند: «آرامش و امنيت، بهترين نوع موفقيت است».[5]
«خوشبختترين مردم دنيا افرادى هستند كه به كارشان عشق میورزند؛ بدون توجه به اينكه از اين راه، ثروت، شهوت، قدرت و موقعيتهاى اجتماعى بالا بهدست میآورند يا خير. خشنودترين مردم افرادى هستند كه از كارشان لذت میبرند. هر كارى كه میخواهد باشد؛ تلاش میكنند تا آنرا خوب انجام دهند».[6]
در فرهنگ وبستر(Webster) موفقيت به مفهوم «نيل رضايتبخش به هدف» تعريف شده است.[7]
شهيد مطهرى در تعريف سعادت و موفقيت، میگويد: «سعادت [و موفقيت]، عبارت است از: لذت همه جانبه و نيل همه جانبه به همه كمالات، بهطوری كه حداكثر كمالات و حظوظ فطرى و طبيعى استيفا گردد».[8]
از نگاه بيشتر مردم؛ موفق كسى است كه به آرزوهاى خود برسد، در درون خويش، احساس رضايت كند و از اينكه با تلاش و كوشش پيوسته، در زندگى به اين رضايتمندى رسيده، خشنود باشد.
در آموزههاى اسلامى؛ مفهوم موفقيت به مفهوم سعادت و خوشبختى[9] نزديک است و اگرچه اين دو واژه تفاوتهايى دارند، اما مصداق موفقيت مطلق و خوشبختى مطلق، يكى هستند؛ خوشبخت و موفق واقعى كسى است كه در مسير بندگى خداى متعال باشد، با انجام وظايف دينى و انسانى به خداوند نزديک شود و بتواند به هدف نهايى خلقت دست يابد. البته روشن است كه رسيدن به چنین هدف و موفقیتی، منافاتى با خُرسندى از زندگى و لذتجويى حلال دنیا ندارد. انسان میتواند به تمام كارهايش رنگوبوى خدايى بدهد و به قصد رضايت حضرت حق بخوابد، بخورد، كار و تفريح كند و... . آنچه مهم است، فرمانبرى از خداوند و اجراى دستورات او است. قرآن كريم میفرمايد: «هر كسى از جهنم رهايى يابد و به بهشت وارد شود، رستگار و موفق است».[10] و «هركس از خدا و پيامبرش اطاعت كند، به موفقیت و رستگارى بزرگى نايل شده است».[11]
پيامبر گرامى اسلام(ص) میفرمايد: «هركس تقوا و پرهيزكارى پيشه كند و گوش به فرمان دستورهاى خداوند باشد، به رستگارى و موفقيت بزرگى رسيده است. به درستى كه تقوا باعث كنترل انسان از غضب و باعث نگهدارى انسان از عذاب و نگهدارنده انسان از خشم الهى است. بهدرستى كه تقوا باعث سفيدرويى و رضايت پروردگار و باعث ارتقاى درجه و مقامات معنوى انسان میگردد».[12]
امام على(ع) نيز درباره راههاى موفقیت و خوشبختی میفرمايد: «هركسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پيروى كند، به رستگارى بزرگى میرسد و به ثواب ارزشمندى نايل میشود و هركسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنكشى كند، به خسران و زيان بزرگ و آشكارى گرفتار میشود و سزاوار عذاب دردناک میگردد».[13]
گفتنی است؛ موفقيت سطح پايينترى نيز دارد و آن، كامروايى در رسيدن به نتيجه و هدف در هر كار و به فعليت رساندن استعدادهاى بالقوّه است كه به دنبال آن خرسندى و خشنودى نيز بهدست میآيد.
راهها و عوامل موفقیت
راههای موفقيت انسان بستگی به چند امر دارد كه در اينجا به طور خلاصه به آنها اشاره میشود:
- هدفمندى
آنچه که آدمی را به سوی موفقیت و مقام والای خود و رشد شخصیتی میکشاند، داشتن هدفهای ارزنده در زندگی است. اما انسان در برگزیدن هدفها باید حدود توانایی و نیرو واستعدادهای خود را در نظر بگیرد و از بلندپروازیهای بیجا و نامعقول اجتناب ورزد، چرا که نتیجهاش محرومیت و ناکامی خواهد بود. امام علی(ع) این نکته را چنین خاطرنشان میسازند: «هرکس بیش از اندازه و حدود خود، چیزی بخواهد، سزاوار محرومیت و ناکامی است».[14]
جستوجوى موفقيت، هميشه با هدفى آغاز میشود؛ زيرا انسان، عاقل و باشعور است و بايد كارهايش خردمندانه باشد كه هم از زندگى لذت ببرد و هم در راستاى هدفى ارزشمند گام بردارد تا سرگردان نشود.
هركس نيروهاى خود را در كارى مهم، با هدفى معين بهكار گيرد، بیترديد پيروزى و موفقيتهاى زيادى خواهد ديد. قهرمان شدن در ورزش، موفقيت در تحصيلات عالى، مهارت ويژه در كار فنى، بالندگى و نوآورى در شغل و حرفه، نامدار شدن در اكتشاف و اختراع و از همه مهمتر، موفقيت در خودسازى معنوى و عبادت پروردگار، همه و همه در گرو داشتن هدفى مشخص و تلاش در راستاى آن است.
- 2. نظم و انضباط
نظم و انضباط نه تنها از رازهای موفقيت و پيروزی مردان بزرگ و سامان دهنده زندگی میباشد، بلكه كاخ بلند آفرينش هستی روی نظم و انضباط استوار شده است.[15]
- اعتماد به نفس
اعتماد به نفس؛ يعنى، شخص احساس كند نيرو و كفايت دارد؛[16] يعنى شخص توانمندى و توانايى درونى انجام كارها را در خود حس كند.[17]
به باور روانشناسان، اعتماد به نفس اساس رستگارى و پيشرفت است. با اعتماد به نفس، عزم انسان راسخ میشود و با اتكا به ديگرى، ضعيف میشود. كمک ديگران به شخص، پشتكار را سست میكند؛ زيرا در اين صورت، انسان انگيزهاى براى كوشش نمیيابد.[18]
شايد به نظر برسد كه اعتماد به نفس، نقطه مقابل اعتماد به خدا است و فردى كه به خدا توكل و اعتماد دارد، نمیتواند اعتماد به نفس داشته باشد و بايد انتخاب كند؛ زندگى بر مبناى توكل به خدا و يا اعتماد به نفس. ولی با اندكى دقت، روشن خواهد شد كه اينگونه نيست و اعتماد به نفس از ابعاد اصلى و مهم توكل به خدا است. توكل به خدا به معناى واقعى آن «بهكارگيرى اسباب طبيعى براى رسيدن به اهداف و در عين حال، واگذارى نتايج و اثربخشى آنها به خواست و مشيت الهى» است و منشأ اعتماد به نفس نيز خدا است. نتيجه اين باور، آن میشود كه بايد به نيروها و توانايیهاى خود متكى بود و با بهرهگيرى از اين نيروهاى خداداد، در مسير پُرپيچوخم زندگى، بار خويش را به دوش كشيد.[19]
- داشتن اراده
اراده در هر كار و فعاليت و رفتارى، نقش اساسى و بنيادين دارد و براى رسيدن به هدف، ضرورى و لازم است. شخص با اراده كسى است كه وقتى در مورد كارى، به خوبى انديشيد، تصميم به انجام آن میگيرد و با ثباتقدم، آنرا اجرا میكند.
ضرورت اراده بهگونهاى است كه اگر تمام علل و عوامل تحقق كارى آماده باشد، ولى اراده وجود نداشته باشد، آن كار به سرانجام نخواهد رسيد. افراد زيادى را میبينيم كه وسايل و امكانات موفقيت و پيروزى آنها آماده است، ولى موفق نيستند. آنان يا اراده ندارند و يا ارادهشان قوى نيست و به دليل مشكلات روانشناختى، نمیتوانند تصميم جدى بگيرند.
اگر اراده انسان سست شود، زندگى نابسامان میگردد و باران شكست و ناكامى از هر سو بر او فرو میبارد. در چنين شرايطى، استعداد، نبوغ، دانش و قدرت مادى، هيچيک به بار نمینشينند و كاميابى به ارمغان نمیآورند.
در آموزههاى اسلامى بر تقويت اراده و عزم قوى سفارش بسيار شده است[20] و يكى از صفات بارز مؤمنان، اراده استوار و عزم راسخ در راه عقيده و ارزشهاى دينى و انسانى بيان شده است. امام باقر(ع) در اينباره میفرمايد: «مؤمن از كوه استوارتر و مستحكمتر است؛ زيرا اجزايى از كوه جدا میشود، ولى از دين مؤمن، چيزى جدا نمیگردد».[21]
- مشورت با افراد موفق[22]
يكى از ابزارهاى موفقيت و پشتوانههاى محكم براى نيل به اهداف، استفاده از تجربه، علم، انديشه و توانمندى ديگران است. همفكرى و بهرهگيرى از توانمندى و تجارب ديگران، باعث كاهش خطا در برنامههای زندگی و تسريع در رسيدن به هدف میشود. افرادى كه در كارهاى مهم با صلاحانديشى و مشورت ديگران اقدام میكنند، كمتر گرفتار لغزش میشوند و كارهاى آنان بيشتر قرين موفقيت، سلامتى و بالندگى است. امام على(ع) میفرمايد: «هركس با خردمندان مشورت كند، با انوار خردهاى آنان، روشنى يابد و به راه درست و رستگارى نايل گردد».[23]
افرادى كه گرفتار استبداد رأى میشوند و خود را بینياز از افكار ديگران میدانند، هرچند در گستره انديشه، موفق باشند، مبتلا به خطاهاى بزرگ میشوند. حضرت على(ع) در اينباره میفرمايد: «كسى كه استبداد به رأى داشته باشد، هلاک میشود و كسى كه با افراد بزرگ و متخصص و صاحب انديشه مشورت كند، در عقل آنان شريک شده، از آن بهره میبرد».[24]
- ياد خدا
ارتباط با خدا و دل بستگى به او، افزون بر ايجاد اطمينان قلبى و صفاى درونى، از عوامل مؤثر در رشد روحى، معنوى و ساير جنبههاى شخصيتى انسان است. عبادت و ارتباط با خدا، مايه رسيدن به تقوا و پرهيزكارى[25] و تقوا نيز عامل رستگارى[26] انسان است.[27]
- اخلاص
اخلاص، اكسير نابی است كه به عمل انسان اثر میبخشد. اخلاص به معنای پاک بودن رفتار و كردار آدمی از تظاهر و ريا و ساير امور شرک آميز است.[28] يكى از آثار اخلاص، موفقیت در کارهای زندگی است. امام على(ع) در اينباره فرمود: «موفقيت در كارها، به خالص كردن نيتها است».[29]
- توسل به اهل بيت عصمت و طهارت(ع)[30]
- دورى از گناه
هدف نهايى خلقت انسان، رسيدن به كمال و سعادت ابدى است. خداوند متعال، ابزار و وسايل خوشبختى بندگان را فراهم ساخته و به آنان راه مستقيم كمال و سعادت را نشان داده است. از موانع و مشكلات بزرگ در مسير تكامل انسان، گناه و نافرمانى است. گناه و نافرمانى، انسان را در جادههاى هلاكت و وحشت وارد میكند و سرانجامى اندوهبار براى او رقم میزند. گناه، زهر كشندهاى است كه درمانش، فقط توبه و بازگشت واقعى به فطرت انسانى و بندگى خداوند است. آثار گناه، فقط در جهان آخرت نمودار نمیشود و بسيارى از آثار آن در دنيا نيز گريبانگير انسان میشود.[31]
- تلاش و کوشش
زندگى، ميدان كارزار و تلاش و کوشش است. در اين نبرد، يكى پيروز میشود و جلو میرود و ديگرى دچار شكست میشود. اولى غرق در سرور و شادى و دومى دردمند و غمگين است. آنان كه پيروز میشوند و به هدفهايشان دست میيابند، كسانیاند كه اگر شكست بخورند و گرفتار مشكلات شوند، بجاى يأس و نااميدى دوباره برمیخيزند و به راه خود ادامه میدهند. شكست و مشكلات به اراده آنان آسيبى وارد نمیكند بلکه عزم و اراده آنان را نيز استوارتر میكند.
بسيارى میپندارند كه خوشبختى و موفقیت، كيميايى است در خارج از وجود آنان و اگر ستاره بخت در آسمان زندگى كسى بدرخشد، او به سعادت و موفقیت خواهد رسيد. اين افراد باور ندارند كه سعادت، زاييده خود انسان است كه میتواند با ايمان، تلاش و پشتكار، آينده خود را بسازد.
البته روشن است كه توانمندى افراد و محيط اجتماعى و خانوادگى و امکانات زندگی آنان متفاوت است، مثلاً فردى كه در خانوادهاى ثروتمند زندگى میكند، با فردى كه در خانوادهاى فقير است، تفاوت آشكار دارد، ولى مهم آن است كه هركسى در هر شرايطى از استعداد و توانمندى خود استفاده كند و در گستره وجودى خود تلاش كند و زندگى خود را بسازد. همان فرد فقير با تلاش و كوشش میتواند براى خودش زندگى قابل قبولى بسازد و رضايت خاطر داشته باشد.
در اسلام، گستره عظيمى از آموزهها را میبينيم كه موفقيت و تكامل و لذتها را در گرو تلاش، پشتكار و پايدارى میدانند. خداوند متعال در قرآن كريم میفرمايد: «انسان در سايه تلاش و كوشش میتواند به خواستههاى خود برسد».[32] امام على(ع) در جنگ جمل خطاب به محمد حنفيه فرمود: «اگر كوهها از جاى خود حركت كنند، تو از جاى خود تكان مخور»؛[33] يعنى در راه رسيدن به هدف، استقامت و پايدارى داشته باش و بدان كه در سايه پشتكار و تحمل دشواریها، میتوان به قلههاى افتخار و پيروزى رسيد.
- صبر و تحمل مشكلات
يكی از اموری كه در توفيق يافتن انسان دخالت زيادی دارد و شرط موفقيت در كارها بهویژه در كارهای بزرگ است، صبر و تحمل مشكلات است.[34]
- تأمين اقتصادى
اصل رفاه و برخوردارى معقول همراه با گشايش و فزونى، مادام كه در سير حيات طيبه باشد، در اسلام به عنوان ارزش به رسميت شناخته شده؛ تا جايی كه قرآن كريم بر كسانی كه بهرهمندى از اينگونه مواهب را تحريم میكنند، سخت خُرده میگيرد.[35] از نظر اسلام هم فقر مفرط مانع پیشرفت مادی و معنوی انسان در زندگی است و هم ممكن است ثروت فراوان حالت غرور و طغيان آورد. گرچه اقشار ثروتمند، فقیر و متوسط جامعه همگی توان رسیدن به اوج سعادت را دارند، اما بهترين حالت براى به یاد خدا بودن، فراغت خاطر و تمركز در امور معنوی در زندگی، میتواند در یک زندگی متوسط به دست آید. كسى كه فقير است دايم بايد به فكر آب و نان خانواده خود باشد و همچنين كسى كه مال و منال فراوان دارد، همواره بايد وقت و نيروى خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد. در مقابل افرادى كه از يک زندگى آبرومند و ساده و كافى برخوردارند، فكرى راحت خواهند داشت و به موفقيت در زندگی نزدیکتر هستند.
[1]. ر.ک: آل عمران، آيات 19 و 67؛ «یکی بودن ادیان الهی»، سؤال 245.
[2]. ر.ک: جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم(سیره پیامبران در قرآن)، ج 6، ص 41 – 123، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اوّل، 1376ش.
[3]. ر.ک: «دلایل حقانیت اسلام»، سؤال 275؛ «ویژگی ها و برتری اسلام بر سایر ادیان»، سؤال 12304؛ «اسلام کامل ترین دین الهی»، سؤال 7312.
[4]. لغتنامه دهخدا، واژه «موفقیت».
[5]. كيهاننيا، اصغر، راز موفقيت در زندگى، ص 35، تهران، انتشارات مادر، 1382ش.
[6]. موريس، تام، موفقيت واقعى، ترجمه: گوهريان، محمد ابراهيم، ص 33، تهران، نسل نوانديش، 1384ش.
[7]. كيهاننيا، اصغر، راز موفقيت در بازار كار، ص 16، تهران، انتشارات مادر، 1382ش.
[8]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 7، ص 71، انتشارات صدرا، تهران.
[9]. ر.ک: «سعادت و كمال انسان»، سؤال 91؛ «سعادت از منظر ملاصدرا»، سؤال 14580؛ «کمال نهایی انسان»، سؤال 5337.
[10]. آل عمران، 185.
[11]. احزاب، 71.
[12]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 19، ص 127، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[13]. همان، ج 4، ص 266 – 267.
[14]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 624، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[15]. ر.ک: «رابطه تقوا با نظم»، سؤال 20702.
[16]. استفانى، مارستوف، معجزه تشويق، ترجمه: تمدن، توراندخت، ص 19، تهران، انتشارات علمى، 1375ش.
[17]. ر.ک: «اعتماد به نفس و آرامش»، سؤال 4891؛ «اعتماد به نفس و توكل»، سؤال 99.
[18]. اسمايلز، ساموييل، اعتماد به نفس، ترجمه: دشتى، على، ص 15، تهران، مركز تحقيقات قلمآشنا، 1380ش.
[19]. شجاعى، محمد صادق، توكل به خدا، ص 50، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى( ره)، 1383ش.
[20]. ر.ک: «راههای تقویت اراده»، سؤال 525.
[21]. بحار الأنوار، ج 64، ص 362.
[22]. ر.ک: «جایگاه و اهميت مشورت در اسلام»، سؤال ۴۸۵۸۲.
[23]. بحار الأنوار، ج 72، ص 105.
[24]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 40، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[25]. بقره، 21.
[26]. آل عمران، 130.
[27]. ر.ک: «ذکر خدا»، سؤال ۴۲۳۹۹؛ «مهمترین عوامل ایجاد غفلت در انسان»، سؤال ۴۵۸۴۴؛ «تأثیر خدا در زندگی انسان»، سؤال 11474.
[28]. ر.ک: «تحصیل نیت خالص»، سؤال 738؛ «درمان ریا»، سؤال 5073.
[29]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 354، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[30]. ر.ک: «فلسفه توسل به اهل بیت(ع)»، سؤال 1321.
[31]. ر.ک: «آثار وضعی گناهان در زندگی بشر»، سؤال 13258؛ «گناهانی که ایمان را از بین میبرند»، سؤال 36477.
[32]. نجم، 39.
[33]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، صبحی صالح، خطبه 11، ص 55، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[34]. ر.ک: «حقیقت و اقسام صبر»، سؤال 30437؛ «ازدیاد صبر»، سؤال 8418.
[35]. اعراف، 32.