لطفا صبرکنید
بازدید
38477
38477
آخرین بروزرسانی:
1397/03/08
کد سایت
fa19494
کد بایگانی
20256
نمایه
سود و زیان های شراب و قمار
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|شراب و قمار
اصطلاحات
خمر، شراب (مشروبات الکلی) ، مستی
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
منظور از سودهایی که در آیه 219 سوره بقره برای شراب و قمار بیان شده، چیست؟
پرسش
در آیه 219 سوره بقره گفته شده «شراب حرام است»، ولی باز گفته شده «در آن سودها و منافعی وجود دارد!»؛ منظور از این منافع چیست؟ و منظور از «انفاق» در این آیه چیست؟
پاسخ اجمالی
در آیه 219 سوره بقره، سود و زیانهاى شراب و قمار با هم مقایسه شده و برترى زیانها و گناه سنگین آنها بر منافعشان، به صراحت و روشنی بیان شده است: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ...».
در این آیه دو مطلب مورد توجه است:
الف) سود و زیان شراب و قمار: منظور از سودها و منافع پراکنده، گذرا و محدودى که شراب و قمار براى مردم دارد، و این آیه با تعبیر «و منافع للناس»، به آنها اشاره نموده، میتواند سودهای مادى که از راه فروش شراب به دست میآید باشد، یا منافع خیالى که به سبب تخدیر حاصل از مستى شراب و غفلت از غم و غصهها باشد.[1] شاید از قبیل تأثیر شراب در تسکین بعضى بیماریها باشد؛ نظیر تسهیل هضم، تکثیر ادرار، تقویت شهوت، پدید آوردن بى باکى در میدان جنگ و ستیزه، و یا محبت و نشاط گذرا، یا باز شدن دست می گسار و قمار باز به بخشش، مورد نظر باشد. از اینها گذشته، آنچه از نظر عامه مردم سود پنداشته شده، و همین از قدیم، منشأ و سبب شیوع شراب و قمار گردیده، همان انصراف از دردهای درونى، حوادث و گریز از واقعیات زندگى و تسکین موقّت است. مردمى که نه چون حیوانات فاقد درکاند، و نه چون انسان مترقّى درک برتر و ایمان و هدفى دارند و معناى زندگی را نفهمیدهاند، ناچار باید همین شعله دود آلود و بی فروغ خرد و اندیشه را یکسر خاموش کنند و خود را به مرتبه دیگر حیوانات تنزّل دهند و به لانه و پناهگاههاى خیالی روى آورند.[2]
این منافع، در برابر زیانهاى فوق العاده اخلاقى، اجتماعى و بهداشتى آن بسیار ناچیز است. بنابراین، هیچ انسان عاقلى برای آن سود کم به این همه زیان تن در نمیدهد. گناهى که در آنها است زیادتر از منافع آنها بوده؛ زیرا استفادههاى آنها محدود ولى گناه آنها موجب غضب پروردگار عالم میگردد، در صورتى که در برابر آن، نفع ناچیز و محدودى به دست آمده است.[3]
ب) انفاق: «وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»؛ و از تو میپرسند که چه چیز انفاق کنند، بگو گذشت.
میگویند سؤال کننده عمرو بن جموح بود که از انفاق در جهاد، و بعضى گفتهاند از صدقهها سؤال کرد، که پاسخ آمد: «قُلِ الْعَفْوَ»؛ [اى محمّد] بگو «عفو».
در اینکه منظور از «عفو» در این پاسخ چیست، از سوی مفسّران احتمالاتی مطرح شده است:
1. بیشتر مفسران میگویند؛ منظور از عفو در اینجا، آنچه از مخارج زن و فرزند زیاد میآید بوده، یا به طور کلى آنچه را که بدان نیازى نیست.
2. حد وسط میان اسراف و سختگیرى را عفو گویند. این معنا از امام صادق(ع) در معنای عفو نقل شده است: «العفو الوسط».
3. آنچه که از خوراک سال زیاد بیاید؛ این معنا از امام محمّد باقر(ع) نقل شده است: «أن العفو ما فضل عن قوت السنة».
4. قسمتى از مال که از همه پاکیزهتر و بهتر است.[4]
با دقت در آنچه بیان شد، بیشتر مفسران واژه «عفو» در این آیه را به معناى مال مازاد بر نیاز زندگى دانستهاند. عطف و پیوستگى این سؤال(وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ)، با سؤال از خمر و میسر(یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِر)، و وضع زندگى مالى عرب جاهلیت و شهرنشین مؤید همین معنا است؛ زیرا شراب و قمار با اشکال مختلف براى آن مردمى که تجارتشان محدود بود و صنعتى هم نداشتند، هم وسیله درآمد و هم انفاق بود. با پس ماندههاى انگور طائف و خرماى یثرب شراب میساختند و در خانههایى بزم میگسارى میآراستند؛ و چون سرمست میشدند به قمار و بخت آزمایى «ازلام و انصاب» میپرداختند و گوشتهاى شتران باخته را در میان خود و تهیدستان تقسیم مینمودند. پس از هجرت و تحریم شراب و قمار، این راه درآمد و انفاق به روى مسلمانان بسته شد. براى مسلمانان مدینه که مأمور به تعاون و انفاق بودند، پس از سؤال از حکم شراب و قمار، این سؤال پیش میآمد که چه چیز را انفاق کنند؟
جوابى که در این آیه آمده چنین است: العفو «مال زائد»! امر به انفاق مال زائد، گویا مبنایى براى تعیین زائد از نصاب و از مئونه سال، در زکات و خمس و مشخص نمودن مقدار آنها در مرحله اجرایى و قانونى و در محیط تعاون اسلامى گردیده است. و بیش از آنها این اختیار به اولیای اسلامى داده شده، تا در موارد ضرورى و پیش آمدها و به مصلحت مسلمانان و تعدیل وضع زندگى مالى، دادن اموالى را که زائد از ضرورت و نیاز اولى افراد و خانوادهها میباشد، واجب نمایند.
5. البته، شاید «عفو» به معناى مصدرى «گذشت» -که متبادر از آن است- باشد. این معناى وسیع اخلاقى و معنوى عفو، مبدأ هر گونه گذشت میباشد: گذشت از خودخواهى و سودجویى، گذشت از چشم داشتن به حقوق و اموال، و چشم پوشى از لغزشهاى دیگران و گذشت از مال در راه خیر و خدمت. انفاق، به معناى لغوى راه یافتن از درون خود به سوى دیگران است و در واقع آنکه مال میدهد و گذشت خلقى و راه معنوى با دیگران ندارد، اهل عفو و انفاق نیست؛ زیرا عفو و انفاق خلقى و واقعى گذشت و برتر آمدن از جاذبه تعلقات شخصى و از میان بردن فاصلههاى درونى با دیگران است که فرد را به جمع و همه را با خدا میپیوندد. و کسى که داراى عفو باشد مالک و متصرف واقعى در مال و همیشه و در هر حال منفق است.[5]
بر اساس این معنا، تفسیر آیه چنین میشود: «بگو بهترین انفاق، انفاق عفو و گذشت است».
گفتنی است، با توجه به اوضاع اجتماعى عرب جاهلى و محل نزول قرآن، مخصوصاً مکه و مدینه که از نظر دشمنى و کینهتوزى، و نبود گذشت، در حد اعلا بودند، این احتمال چندان دور نیست، بویژه اینکه شخص پیامبر(ص) نیز نمونه کامل این معنا بود، همانگونه که اعلام عفو عمومى، نسبت به مشرکان مکه که سرسختترین و سنگدلترین دشمنان اسلام بودند نشان میدهد، و هیچ مانعى ندارد که آنها سؤال از انفاق اموال کنند، ولى نیاز شدید آنها به انفاق عفو، سبب شود که قرآن آنچه را لازمتر است، در پاسخ بیان کند و این یکى از شئون فصاحت و بلاغت است که گوینده پاسخ سؤال طرف را رها کرده و به مهمتر از آن میپردازد.[6]
در این آیه دو مطلب مورد توجه است:
الف) سود و زیان شراب و قمار: منظور از سودها و منافع پراکنده، گذرا و محدودى که شراب و قمار براى مردم دارد، و این آیه با تعبیر «و منافع للناس»، به آنها اشاره نموده، میتواند سودهای مادى که از راه فروش شراب به دست میآید باشد، یا منافع خیالى که به سبب تخدیر حاصل از مستى شراب و غفلت از غم و غصهها باشد.[1] شاید از قبیل تأثیر شراب در تسکین بعضى بیماریها باشد؛ نظیر تسهیل هضم، تکثیر ادرار، تقویت شهوت، پدید آوردن بى باکى در میدان جنگ و ستیزه، و یا محبت و نشاط گذرا، یا باز شدن دست می گسار و قمار باز به بخشش، مورد نظر باشد. از اینها گذشته، آنچه از نظر عامه مردم سود پنداشته شده، و همین از قدیم، منشأ و سبب شیوع شراب و قمار گردیده، همان انصراف از دردهای درونى، حوادث و گریز از واقعیات زندگى و تسکین موقّت است. مردمى که نه چون حیوانات فاقد درکاند، و نه چون انسان مترقّى درک برتر و ایمان و هدفى دارند و معناى زندگی را نفهمیدهاند، ناچار باید همین شعله دود آلود و بی فروغ خرد و اندیشه را یکسر خاموش کنند و خود را به مرتبه دیگر حیوانات تنزّل دهند و به لانه و پناهگاههاى خیالی روى آورند.[2]
این منافع، در برابر زیانهاى فوق العاده اخلاقى، اجتماعى و بهداشتى آن بسیار ناچیز است. بنابراین، هیچ انسان عاقلى برای آن سود کم به این همه زیان تن در نمیدهد. گناهى که در آنها است زیادتر از منافع آنها بوده؛ زیرا استفادههاى آنها محدود ولى گناه آنها موجب غضب پروردگار عالم میگردد، در صورتى که در برابر آن، نفع ناچیز و محدودى به دست آمده است.[3]
ب) انفاق: «وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ»؛ و از تو میپرسند که چه چیز انفاق کنند، بگو گذشت.
میگویند سؤال کننده عمرو بن جموح بود که از انفاق در جهاد، و بعضى گفتهاند از صدقهها سؤال کرد، که پاسخ آمد: «قُلِ الْعَفْوَ»؛ [اى محمّد] بگو «عفو».
در اینکه منظور از «عفو» در این پاسخ چیست، از سوی مفسّران احتمالاتی مطرح شده است:
1. بیشتر مفسران میگویند؛ منظور از عفو در اینجا، آنچه از مخارج زن و فرزند زیاد میآید بوده، یا به طور کلى آنچه را که بدان نیازى نیست.
2. حد وسط میان اسراف و سختگیرى را عفو گویند. این معنا از امام صادق(ع) در معنای عفو نقل شده است: «العفو الوسط».
3. آنچه که از خوراک سال زیاد بیاید؛ این معنا از امام محمّد باقر(ع) نقل شده است: «أن العفو ما فضل عن قوت السنة».
4. قسمتى از مال که از همه پاکیزهتر و بهتر است.[4]
با دقت در آنچه بیان شد، بیشتر مفسران واژه «عفو» در این آیه را به معناى مال مازاد بر نیاز زندگى دانستهاند. عطف و پیوستگى این سؤال(وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ)، با سؤال از خمر و میسر(یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِر)، و وضع زندگى مالى عرب جاهلیت و شهرنشین مؤید همین معنا است؛ زیرا شراب و قمار با اشکال مختلف براى آن مردمى که تجارتشان محدود بود و صنعتى هم نداشتند، هم وسیله درآمد و هم انفاق بود. با پس ماندههاى انگور طائف و خرماى یثرب شراب میساختند و در خانههایى بزم میگسارى میآراستند؛ و چون سرمست میشدند به قمار و بخت آزمایى «ازلام و انصاب» میپرداختند و گوشتهاى شتران باخته را در میان خود و تهیدستان تقسیم مینمودند. پس از هجرت و تحریم شراب و قمار، این راه درآمد و انفاق به روى مسلمانان بسته شد. براى مسلمانان مدینه که مأمور به تعاون و انفاق بودند، پس از سؤال از حکم شراب و قمار، این سؤال پیش میآمد که چه چیز را انفاق کنند؟
جوابى که در این آیه آمده چنین است: العفو «مال زائد»! امر به انفاق مال زائد، گویا مبنایى براى تعیین زائد از نصاب و از مئونه سال، در زکات و خمس و مشخص نمودن مقدار آنها در مرحله اجرایى و قانونى و در محیط تعاون اسلامى گردیده است. و بیش از آنها این اختیار به اولیای اسلامى داده شده، تا در موارد ضرورى و پیش آمدها و به مصلحت مسلمانان و تعدیل وضع زندگى مالى، دادن اموالى را که زائد از ضرورت و نیاز اولى افراد و خانوادهها میباشد، واجب نمایند.
5. البته، شاید «عفو» به معناى مصدرى «گذشت» -که متبادر از آن است- باشد. این معناى وسیع اخلاقى و معنوى عفو، مبدأ هر گونه گذشت میباشد: گذشت از خودخواهى و سودجویى، گذشت از چشم داشتن به حقوق و اموال، و چشم پوشى از لغزشهاى دیگران و گذشت از مال در راه خیر و خدمت. انفاق، به معناى لغوى راه یافتن از درون خود به سوى دیگران است و در واقع آنکه مال میدهد و گذشت خلقى و راه معنوى با دیگران ندارد، اهل عفو و انفاق نیست؛ زیرا عفو و انفاق خلقى و واقعى گذشت و برتر آمدن از جاذبه تعلقات شخصى و از میان بردن فاصلههاى درونى با دیگران است که فرد را به جمع و همه را با خدا میپیوندد. و کسى که داراى عفو باشد مالک و متصرف واقعى در مال و همیشه و در هر حال منفق است.[5]
بر اساس این معنا، تفسیر آیه چنین میشود: «بگو بهترین انفاق، انفاق عفو و گذشت است».
گفتنی است، با توجه به اوضاع اجتماعى عرب جاهلى و محل نزول قرآن، مخصوصاً مکه و مدینه که از نظر دشمنى و کینهتوزى، و نبود گذشت، در حد اعلا بودند، این احتمال چندان دور نیست، بویژه اینکه شخص پیامبر(ص) نیز نمونه کامل این معنا بود، همانگونه که اعلام عفو عمومى، نسبت به مشرکان مکه که سرسختترین و سنگدلترین دشمنان اسلام بودند نشان میدهد، و هیچ مانعى ندارد که آنها سؤال از انفاق اموال کنند، ولى نیاز شدید آنها به انفاق عفو، سبب شود که قرآن آنچه را لازمتر است، در پاسخ بیان کند و این یکى از شئون فصاحت و بلاغت است که گوینده پاسخ سؤال طرف را رها کرده و به مهمتر از آن میپردازد.[6]
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 119، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1374ش.
[2] . طالقانی، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج 2، ص 125، تهران، شرکت سهامى انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.
[3] . ر. ک: همان؛ تفسیر نمونه، ج 2، ص 119؛ حقى بروسوى، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 1، ص 338، بیروت، دارالفکر، بیتا؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 557، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 558.
[5]. پرتوی از قرآن، ج 2، ص 126 - 127.
[6]. تفسیر نمونه، ج 2، ص 121.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات