5228
بیشتر لغتشناسان«جهل» را به «نادانی» و در مقابل «علم و دانش» معنا کردهاند. همچنین آن را به معنای سفاهت(ضد حلم) و بیاعتنایی به حق نیز میدانند.
راغب اصفهانی بر این باور است که جَهْل بر سه گونه است:
اوّل) خالى بودن نفس و خاطر انسان از علم و دانش.
دوّم) اعتقاد و باور داشتن چيزى بر خلاف آنچه كه هست.
سوّم) انجام كارى بر خلاف آنچه كه بايد انجام شود؛ خواه در بارهٔ آن اعتقاد درستى داشته باشد، يا اعتقاد وى ناصحيح و فاسد باشد؛ مثل كسی كه عمدا نماز را ترک میکند.
«جهل» و نادانی، در مقابل «علم» و دانستن به دو زیر مجموعه «جهل بسیط» و «جهل مرکب» تقسیم میشود.
الف) «جهل بسیط» بدين معنا است كه انسان چيزى را نداند، اما متوجه این جهل و نادانى خودش باشد، این جهل ضد علم نيست، بلكه تقابل ميان آن دو، تقابل ملكه و عدم ملكه است. و ممكن است به علم منجر شود.
ب) «جهل مركب» به مواردی گفته میشود که انسان چيزى را نداند و متوجه این نادانى خويش نباشد، بلكه اعتقاد دارد که در موضوع مورد نظر، آگاهی لازم را دارد، مانند كسانى كه اعتقادات فاسد دارند و خيال میكنند به حقايق آگاهاند، در حالیكه در واقع ناداناند.
این نوع از نادانی را بدان جهت، «جهل مركّب» ناميدهاند که در واقع مركّب از دو جهل و نادانی است. يكى جهل به واقعیت، و ديگری جهل نسبت به نادانی خویش!
برخی از محققان معتقدند واژهی «جهل» در قرآن بیشتر به معنای سفاهت و بیاعتنایی نسبت به حق به کار رفته است.