جستجوی پیشرفته
بازدید
17174
آخرین بروزرسانی: 1398/05/14
خلاصه پرسش
نماز چیست؟ و چرا برخی از جوانان از نماز گریزانند؟
پرسش
نماز چیست؟ و چرا برخی از جوانان از نماز گریزانند؟
پاسخ اجمالی

نماز، نهایت ترقی هر سالک و رهرو است که بدون واسطه با خداى خویش سخن گوید.

به فرموده خداوند در قرآن کریم: نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید و من در یاد شما به وسیله نماز ظهور کنم. اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور کرد، قلب انسان مطمئن می‌گردد؛ چرا که یاد خدا به دل‌ها اطمینان می‌بخشد. نمازگزاران، طبیعت خویش را سرکوب و فطرت را احیا کرده‌اند. خاصیت نماز، احیاى فطرت است. نمازگزار با سرمایه آرامش، که از نماز بدست آورده، در فراز و نشیب زندگى سست نمی‌شود و در شداید و سختی‌ها جزع نمی‌کند. اگر خیرى به او برسد، منع نمی‌کند و از دیگران دریغ نمی‌دارد.

نماز کوثرى است که انسان را تطهیر می‌کند. قهراً اگر از نماز، آن طهارت و نورانیت را در خود احساس نکردیم باید بپذیریم که نماز واقعى نخوانده‌ایم. ممکن است نماز صحیح باشد، لکن مقبول درگاه حضرت حق نبوده باشد؛ زیرا نمازى مقبول است که روح انسان را تطهیر کند. وقتى انسان می‌تواند در حال نماز، قلب خویش را مهار کند که چشم و گوش خود را در بیرون نماز مهار کرده باشد.

نماز، دیدار و زیارت محبوب است و حضور در بارگاه پادشاه مقتدر، زمان نجواى محبّ با محبوب است و راز و نیاز با معبود یکتا، با تکبیر، شادی‌کنان به حضورش بار می‌یابى و با سلام، سرمست و با اشتیاق، انتظار دیدار دوباره‌اش می‌کشى،

تا او را نشناسى و دوستش ندارى، تا به دیگران مشغولى و از او غافل، کِىْ قَدْر نماز دانى؟

پاسخ تفصیلی

وقتى قرآن کریم سخن از نماز به میان می‌آورد، می‌فرماید: «نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید»،[1] و من در یاد شما به وسیله نماز ظهور کنم. اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور کرد، آن قلب مطمئن است. از طرفى، یاد خدا دل‌ها را مطمئن می‌کند.[2] پس دل انسان نمازگزار مطمئن است. هرگز از غیر خدا نمی‌ترسد. هیچ دشمنى، چه از درون و چه از بیرون، نمی‌تواند موجب هراس او شود؛ زیرا اهل نماز به یاد حق هستند و یاد حق، عامل طمأنینه و آرامش است. خداى بزرگ در سوره معارج درباره حکمت‌هاى نماز می‌فرماید: «طبع انسان در برابر شداید بی‌تابى می‌کند و اگر خیرى به او رسید، سعى می‌کند انحصار طلب باشد و به دیگران ندهد». فطرت انسان بر توحید و طبیعت او به رجس و آلودگى متمایل است. فطرت را انبیا احیا می‌کنند و طبیعت جز آلودگى چیزى نیست. قرآن می‌فرماید: «اگر رنج و شرى به انسان برسد، جزع و بی‌تابى کرده و صبر را از دست می‌دهد و اگر خیرى به او رسد سعى می‌کند به دیگران نرسد و نرساند و منّاع خیر باشد، مگر نمازگزاران».[3]

نمازگزاران، طبیعت را سرکوب و فطرت را احیا کرده‌اند. خاصیت نماز، احیاى فطرت است. نمازگزار کسى است که سرکشى طبیعت را رام کند. او با سرمایه آرامش، که از نماز به دست آورده، در فراز و نشیب زندگى سست نمی‌شود و در شداید و سختی‌ها جزع نمی‌کند. اگر خیرى به او رسد منع نمی‌کند و از دیگران دریغ نمی‌دارد.[4] از امام باقر‏(ع) منقول است که رسول خدا(ص) فرمود: «وقتى که بنده مؤمن به نماز می‌ایستد، خداى بزرگ به او نظر می‌افکند تا آن‌که از نماز منصرف شود و از بالاى سرش تا افق آسمان در سایه سار رحمت الهی واقع شود و فرشتگان او را احاطه کنند و خداى متعال فرشته‌اى را مأمور کند که به او بگوید: اى نمازگزار! اگر بدانى چه کسى به تو نظر می‌کند و با که مناجات می‌نمایى، هرگز به غیر توجه نکرده و از جایگاه خود مفارقت نمی‌کردى!».[5]

حضرت سید الشهداء(ع) هنگام عصر تاسوعا به حضرت ابوالفضل(ع) فرمود: «به این قوم بگو: امشب را که شب عاشورا است به من مهلت بدهند؛ براى این‌که خداى سبحان می‌داند نماز محبوب من است».[6]

آرى میان کسى که بگوید: من نماز می‌خوانم و این جمله حضرت که می‌فرماید: من نماز را دوست دارم و عزیز من است، فرق بسیار است. فرزندان امام سجاد و امام باقر و معصومین‏(ع) این حال را داشتند که سعى می‌کردند وقتى پدرشان مشغول نماز شد شروع به بازى کنند. می‌گفتند: وقتى حضرت شروع به نماز کرد دیگر متوجه ما نیست، هر چه سر و صدا کنیم آزاد هستیم.[7] روزى در مکان مجاور حضرت، در حال نماز، آتش سوزى اتفاق افتاد، سر و صدا شد و آن‌را خاموش کردند. پس از نماز به عرض حضرت رساندند که این‌جا آتش گرفته بود و این همه سر و صدا بود. شما متوجه نبودید؟ حضرت فرمود: «خیر». عرض کردند: چطور؟ حضرت فرمود: «من آتش دیگرى را خاموش می‌کردم، آتش آن عالم را خاموش می‌کردم».[8]

آرى مراد از نماز، حضور دل و استغراق کامل و فناى ذات عابد در معبود و فوز به مشاهده حق است. اما مبتدى را براى وصول به این مقام، ریاضت و مجاهده بسیار لازم است که اگر براى مدتى مدید به امر قلب مشغول نشویم؛ آشناى به رمز و راز نماز نخواهیم شد. اما به نحو اجمال، بزرگان، اسرار نماز را در شش منزل بیان کرده‌اند:

اول. حضور دل؛ یعنى دل را به هنگام نماز، به هیچ چیز جز پروردگار بزرگ تعلق نباشد.

دوم. فهم معانى قرائت و ذکر و تسبیح نماز، به طورى که دل در فهم آن الفاظ مطابق زبان باشد.

سوم: تعظیم؛ یعنى در آن حالت، عظمت معبود و مبدأ مقصود در خاطر بود.

چهارم: هیبت؛ یعنى از غایت عظمت پروردگار، خوف بر دل هجوم آرد که مبادا در این عبادت تقصیرى باشد.

پنجم: امید، که مقام کَرَم و جُودِ خداوند اکرم الاکرمین بر ما معلوم باشد که از نهایت مرحمت، ما را محروم و بی‌نصیب نخواهد فرمود و گناهانمان را خواهد بخشید.

ششم: شرم؛ یعنى خود و عبادت خود را کوچک‌تر از آن بدانیم که شایسته درگاه حضرتش باشد و عبادت خود را در نهایت شرمسارى، و بندگى را با سرافکندگى به انجام رسانیم.[9]

خداوندا در این دیر تحیّر

همى هستم تهى دست و دلى پُر

تهى دستم ز زاد راه جاوید

بفضل تو دلى دارم پر امید

منّور دار جانم را به نورى

دلم را زنده گردان از حضورى

دلم را محرم اسرار گردان

ز خواب غفلتم بیدار گردان[10]

اى عزیز، این نهایت ارتفاع سیر هر سالک و رهرو است که بدون واسطه به خداوند خطاب می‌کند و جمله مبارک «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را در هر نماز تکرار می‌نماید.

خدایا! درخت وصف، بی‌شک به آسمان ثناى تو نتواند رسید و پرنده عقل بر اوج جمال تو بال نتواند سایید. الهی در چنته کوچک فهم ما کِى ابزار درک تو می‌گنجد و در کوله بار خرد ما، کجا توشه راه قلّه جلال تو جاى می‌گیرد؟ خداوندا! ما را از آنانى قرار ده که درخت‌هاى اشتیاق در باغ‌هاى سینه‌هایشان ریشه دوانده و شعله‌هاى عشق تو آتش به دل‌هایشان زده و رایحه جمال تو پرنده افکارشان را اوج تازه بخشیده. آنان که در مزارع قرب تو به چراگاه مکاشفه آمده‌اند و از چشمه عشق تو با جام‌هاى لطف تو می‌نوشند. آنان که در جوار خانه تو مسکن گزیده‌اند و آب حیات از باران مهر تو می‌نوشند و لباس از نسیم لطف تو می‌پوشند.[11]

امام سجاد(ع) می‌فرماید: «اذقنى حلاوة ذکرک»؛[12] خدایا! شیرینى یادت را به من بچشان.

ما چون این شیرینى را نچشیده‌ایم، نماز برایمان امری عادى است. این‌که ما نماز می‌خوانیم و چیزى از نورانیّت آن‌را احساس نمی‌کنیم، براى آن است که نماز را با آداب و آگاهى و عرفان به اسرار آن نخوانده‌ایم.[13] امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه از رسول خدا(ص) نقل فرمود: «من در عجبم از کسى که چشمه‌اى درِ منزل او است و شبانه روز پنج‌بار در آن چشمه شستشو می‌کند، با این حال باز آلوده است؛ چون نماز مثل چشمه زلال است، که انسان نمازگزار در وقت‌هاى پنج‌گانه در آن شستشو می‌کند».[14]

نماز کوثرى است که انسان را تطهیر می‌کند. قهراً اگر ما از نماز، آن طهارت را در خود احساس نکردیم باید بپذیریم که نماز واقعى نخوانده‌ایم. ممکن است نماز صحیح باشد، لکن مقبول درگاه حضرت حق نبوده است؛ زیرا نمازى مقبول است که روح انسان را تطهیر کند. وقتى انسان می‌تواند در حال نماز، قلب خویش را مهار کند که چشم و گوش را در بیرونِ نماز مهار کرده باشد.[15]

اى عزیز، تن به دنیا دار و دل به مولا، تا نام و مونست شود و پیغام او آرامشت دهد، که دل عاشق به پیغامى بسازد و حقیقت کشف، این است که میان دل و دلدار حجاب نبود. جهد کن که در همه حال دلت با یار بود، نه در کوچه و بازار. به خصوص در هنگام نماز که «المُصّلى یُناجى رَبّه» نمازگزار در وقت نماز با پروردگار خویش مناجات و راز و نیاز می‌کند.[16]

جان سخن این‌که: نماز، دیدار محبوب است و خلوت با او. پایان هجر است و لحظه وصال. حضور در پیشگاه پادشاه مقتدر است که گاه زبان به حمد و ثناى او می‌گشایى و زمانى اظهار عجز می‌دارى. رخصت تشرف را قدر می‌نهى و نیازهایت را بر زبان می‌رانى. شکوه و جلال درگاهش را دیده، از حقارت خویش سر به آستانش می‌نهى، زمان را غنیمت شمرده، ذکر جمال و جلالش می‌کنى؛ چون بدون دعوت نرفته‌اى و آداب حضور رعایت نموده‌اى، نزدیک‌تر رفته و نجواى عاشقانه سرداده، از نیکان و بندگان صالح، خصوصاً، نام مبارک بنده مخصوص او را بر زبان جارى می‌کنى و...، با اندوهِ پایان یافتن وقت ملاقات و با شوق دیدار بعدى، سلامش می‌دهى و سرمست از دیدارش، در حالی که زبان به تکرار نام زیبایش حرکت می‌دهى، با قلب و جان، با یاد او به حیات خویش ادامه می‌دهى.

پس اى عزیز، آن‌که محبوبى نداشت و اوصاف جمال و جلالش نشناخت، دل به او نداشت و دعوتش نشنید، خواب و کسالت و سنگینى طعام و دل مشغولى اعمال روزانه و...، توانى در او نگذاشت، پس چگونه مشتاق دیدارش شود و سر از پا نشناسد و از شوق و هراس، رنگ چهره‌اش دگرگون شود و پاى به لرزه درآید؟ و تا به خود مشغول است و قدمى به برون ننهاده، کِى به دیدار دیگرى موفق گردد؟

ناگفته نماند؛ پرورش و شکوفا شدن جوانان در بستر خانواده است که گاه، بوستانى است عطرآگین و زمانى، فضایى است اندوهگین، تا چه شخصى در چه محیطى زندگى نماید! و نیز این‌گونه نیست که همگى نونهالان و جوانان از دیدار و زیارت آن معبود یگانه گریزان باشند. چه صف‌هاى متراکم انتظار که در مراکز علم و دین و... براى اقامه نماز نورافشانى می‌کنند.


[1]. طه، 14.

[2]. رعد، 28.

[3]. معارج، 19 و 23.

[4]. جوادى آملى، عبدالله، حکمت عبادات، ص 95.

[5]. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 210.

[6]. مقرم، مقتل الحسین(ع)، ص 232.

[7]. انوار البهیّه، ص 49.

[8]. بحار الانوار، ج 46، ص 78.

[9]. مقدادى اصفهانى، على، نشان از بی‌نشان‌ها، ج 1، ص 325.

[10]. عطار نیشابورى.

[11]. دست دعا چشم امید، مناجات دوازدهم.

[12]. مفاتیح الجنان، مناجات خمسة عشر.

[13]. حکمت عبادات، ص 105.

[14]. نهج البلاغه، خطبه 199.

[15]. حکمت عبادات، ص 115 - 116.

[16]. حسن زاده آملى، حسن، تازیانه سلوک، ص 12.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها