لطفا صبرکنید
24364
- اشتراک گذاری
در روایات مختلفی مانند حدیث ثقلین عترت، همتا و همطراز قرآن معرفی شده است. بله در برخی از متون روایی مانند آنچه در حدیث ثقلین طبق برخی از نقل ها آمده، از قرآن با عنوان ثقل اکبر و از عترت با عنوان ثقل اصغر یاد شده است.
در باره این نکته که چرا عترت ثقل اصغر است و قرآن ثقل اکبر، باید گفت: قرآن کلام خدا است و اعتبارش بالذات است و نیاز به تایید دیگرى ندارد، اما اعتبار سخن دیگران نیازمند تایید معتبر بالذات مانند قرآن است؛ یعنی در مقام اثبات، عترت اعتبارش به اعتبار قرآن است؛ زیرا قرآن است که سخن رسول الله (ص) را اعتبار مىدهد و مىفرماید: آنچه رسول بدان امر مىکند، برگیرید و از آنچه شما را بر حذر مىدارد، دورى کنید.
قرآن با این بیان سخن رسول الله (ص) را اعتبار داد و رسول الله (ص) فرمود: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى». پس عترت همانند و همتاى قرآن معتبر است. گرچه اعتبار سخن رسول الله (ص) به تایید قرآن است. به همین جهت قرآن ثقل اکبر و عترت ثقل اصغر عنوان شده است، لیکن این تعبیر با همطرازى حقیقت قرآن و حقیقت عترت ناسازگار نیست.
به عنوان مقدمه باید گفت که در روایات مختلفی عترت، همتا، همطراز و شریک قرآن معرفی شده است.
پیامبر(ص) در این باره فرموده است: «إنی قد ترکت فیکم الثقلین کتاب الله و أهل بیتی فنحن أهل بیته»؛ من کتاب خدا و اهل بیتم را دو میراث در نزد شما مىنهم.
در یکی از زیارتهای امام حسین (ع) در خطاب به آن امام آمده است: "السلام علیک یا امین الرحمن، السلام علیک یا شریک القرآن، السلام علیک یا عمود الدین،...".
ظاهر این گونه احادیث آن است که این دو یک حقیقت هستند و هیچ کدام بر دیگرى برترى ندارند.
این درحالی است که در برخی متون روایی دیگر از قرآن با عنوان ثقل اکبر و از عترت با عنوان ثقل اصغر یاد شده است مانند این که در روایتی آمده است: ««إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی وَ أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ من کتاب خدا و عترتم را دو میراث در نزد شما مىنهم، اگر به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد. یکى از آن دو بزرگ تر از دیگرى است. آن دو، یکى کتاب خدا است که (مانند) ریسمانى است آویخته از آسمان (از نزد خدا) به سوى زمین (شما)، و دومى خاندان؛ یعنی اهل بیتم هستند. با خبر باشید که این دو هرگز از یک دیگر جدا نمىشوند، تا در کنار حوض کوثر (میعادگاه بزرگ قیامت)، به نزد من آیند.
امام على (ع) نیز مىفرماید: «به ثقل أکبر، یعنی قرآن عمل کردم و ثقل أصغر را در میان شما گذاردم».[4] آیا این تعبیرات دلیل برترى قرآن بر عترت نیست؟ و آیا این گونه روایت با همتایی قرآن و عترت منافات ندارد؟
در برخورد با این سؤال برخی از بزرگان گفته اند: اگرچه امام «قرآن ناطق» است و بر ظاهر قرآن برتری و تفوق دارد، اما چنین تفوقی، صرفا نسبت به قرآن ظاهری و در دست مردم است، ولی امام نسبت به قرآن حقیقی و آنچه که کلام الاهی است، خاضع بوده و معلم و مروّج آن است؛ یعنی قرآن از آن جهت که کلام و پیام الاهی است بر اهل بیت(ع) تقدم دارد.
به عبارت دیگر؛ قرآن بر دو امر اطلاق می شود: نخست، نسخه چاپ شده یا خطی موجود در دست مردم؛ و دیگری آنچه به واسطه جبرئیل (ع) بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است و نسخ چاپی یا خطی از آن حکایت می کنند. این همان است که ائمه جان خویش را برای بقای آن و عمل به آن قربانی نموده اند. و این همان ثقل اکبر است و با بقای بعضی نسخ آن نیز باقی می ماند. اهل بیت (ع) ثقل اصغر هستند. اما نمی توان قرآن را در معنای نخست که بر هر نسخه ای اطلاق می شود، با منزلت اهل بیت (ع) مقایسه کرد؛ بلکه امام قرآن ناطق است و این قرآن صامت و اگر بین حفظ امام (ع) و یا عمل به دستور او از طرفی و حفظ برخی نسخ چاپی یا خطی قرآن از طرف دیگر مردد بود، پس حتما می بایست بر حفظ امام اقدام نموده و دستور او را مقدم بر حفظ نسخه هایی از قرآن کرد و نباید به بهانه رعایت احترام قرآن، از فرمان امام سرباز زد، موضوعی که متأسفانه در قضیه صفین اتفاق افتاد.
برخی بر آنند: قرآن، ثقل اکبر است؛ چون کلام خدا است و همه انبیا و اولیا مبعوث شده اند که پیام هاى خدا را به مردم برسانند و احکام عملى آن را اجرا کنند؛ قهراً حجت اکبر خواهد بود. اگر در روایتى، ثقلین به دو انگشت تشبیه شده است، مقصود آن است که بین آن دو جدایى نیست.[6]
برخی نیز گفته اند: قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن انسان را به مقصد نمی رساند. قرآن و عترت، دو تعبیر از یک عنوان هستند، در واقع یک حقیقتند که به دو شکل تجلى یافتهاند. قرآن و عترت هر دو وحی و سخن الاهی اند که روز و شب با مردم سخن مىگویند؛ یعنی عترت قرآن متمثل است. به همین جهت همان گونه که سخن قرآن حجت و معتبر است، سخن عترت نیز حجت و معتبر است.
به عبارت دیگر؛ این تعبیر در صدد بیان برترى قرآن بر عترت نیست؛ زیرا قرآن و عترت هر دو منبع معارف الاهى هستند و هر دو از ویژگىهاى همطراز بهرهورند، بلکه این تعبیر که قرآن را ثقل اکبر مىنامد در مورد سند و اعتبار روایات مأثور از عترت است. قرآن چون کلام خدا است اعتبارش بالذات است، نیاز به تایید دیگرى ندارد، اما اعتبار سخن دیگران نیازمند تایید معتبر بالذات مانند قرآن است؛ یعنی در مقام اثبات، اعتبار سخنان عترت مستند به اعتبار قرآن است؛ زیرا قرآن است که سخن رسول الله (ص) را اعتبار مىدهد و مىفرماید: «ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا»؛ آنچه رسول بدان امر مىکند، برگیرید و از آنچه شما را بر حذر مىدارد، دورى کنید.
قرآن با این بیان سخن رسول الله (ص) را اعتبار داد و رسول الله (ص) فرمود: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى». از این دو مقدمه این نتیجه حاصل مىشود که عترت همانند و همتاى قرآن معتبر است. گرچه اعتبار سخن رسول الله (ص) به تایید قرآن است. به همین جهت قرآن ثقل اکبر و عترت ثقل اصغر عنوان شده است، لیکن این تعبیر با همطرازى قرآن و عترت در فضایل ناسازگارى ندارد.
اما به نظر می آید که برای فهم روایاتی که در این زمینه وجود دارد باید چند نکته مورد توجه قرار گیرد:
1. بدون تردید حقیقت قرآن و اهل بیت در نزد خداوند بوده و از نوعی اتحاد برخوردارند. این حقیقت در وجود پیامبر(ص) به ودیعت گذاشته شده و در دو قالب به ظاهر متفاوت تجلی یافته است که از یکی به قرآن و از دیگری به اهل بیت (ع) تعبیر آورده می شود و به عنوان ماترک پیامبر(ص) اعلام شده اند. در برخی از روایات وارده آمده است که پیامبر (ص) در جریان معرفی ثقلین فرمود:
«أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَإِصْبَعَیَّ هَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ سَبَّابَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ سَبَّابَتِهِ وَ الْوُسْطَى فَتَفْضُلُ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ» خداوند به من خبر داده که آن دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند چون این دو انگشت من (هر دو انگشت سبابه را بهم نزدیک نمود). نمی گویم مانند این دو انگشت (اشاره بانگشت سبابه و وسطى کرد) که یکى از دیگرى برتر باشد .
2. اگر چه ممکن است برخی از روایات به نکته اول اشاره داشته باشد، اما در برخی دیگر که به اکبر بودن قرآن تصریح شده، شواهد و قراینی وجود دارد که در ای جا مقایسه ای بین حقیقت قرآن و حقیقت انسان کامل یعنی حقیقت ولایت
الف. آموزه های قرآنی که قرآن لفظی حکایت کننده از آن است و اهل بیت مفسران آنند؛ ب. از آموزه های اهل بیت، فاصله نگیرید. روشن است که در این مقایسه نیز سخن قرآن با سخن اهل بیت در یک رتبه هستند و هر دو مانند آنند که از یک متکلم صادر می شوند
3. اگر مقایسه ای بین قرآن کتبی یا لفظی و اهل بیت (ع) صورت گیرد، بر اساس آموزه های دینی به یقین معصومان نسبت به وجود لفظی و کتبی قرآن، برتری دارند و ثقل اکبر محسوب می شوند؛ زیرا آنان باید حقایق نهفته در قرآن کتبی یا لفظی را شرح دهند که اگر آنان نبودند حقایق قرآن به دست مردم نمی رسید. و این است سرّ این برخورد حضرت علی (ع) با قرآن هایی که در جنگ صفین بالای نیزه شد.
[1]. صفار، محمد بن حسن بن فروخ، بصائرالدرجات ص : 414، یک جلد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى قم، 1404 هجرى قمری.
[2] نک: ابن طاووس، اقبال الاعمال، تحقیق جواد القیومی الاصفهانی، ج 3، ص 341، قم، مکتب الإعلام الإسلامی، محرم الحرام 1416.
[3] مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 23 ، ص 106، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 هـ ق؛ در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) در آخرین خطبه خود، فرمان داد که به قرآن و به آل محمد اقتدا شود و فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ الثَّقَلَ الْأَکْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ فَأَمَّا الْأَکْبَرُ فَکِتَابُ رَبِّی وَ أَمَّا الْأَصْغَرُ فَعِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی فَاحْفَظُونِی فِیهِمَا فَلَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا»؛ عیاشی، ابى نصر محمّد بنمسعود، تفسیرالعیاشی، ج1، ص5، ، تحقیق: سید هاشم رسولى محلاتى، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 هـ ق. در این باره نک: طبرسى، الاحتجاج على أهل اللجاج، ج1، ص60، چاپ اول، مرتضى، مشهد، 1403 هـ ق؛ شیخ مفید، الأمالی، ص135، یک جلد، انتشارات کنگره جهانى شیخ مفید قم، 1413 هـ ق؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص43، یک جلد، مکتبة الصدوق، تهران، 1397 هـ ق؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج74، ص277.
[4]. «أَنَا أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ...»؛ نهج البلاغة، خطبه 87، ص120.
[5] نک: تعلیقه آیت الله تبریزی بر کتاب: صراط النجاة فی أجوبة الاستفتاءات، ج 2، ص 566و 567، قم، دار الاعتصام للطباعة و النشر، 1417 ه ق ؛ نک: مجله انتظار موعود، شماره 19 : مهدویت در قرآن – سرمقاله.
[6]. سبحانی، جعفر، مقصود از ثقل اکبر و اصغر .
[7] «ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى» نجم،4.
[8]. همان گونه که قرآن حق محور است و باطل در آن راه ندارد: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» (فصلت،42)، عترت نیز حق محور است باطل در گفتار و رفتار و موضعگیرى عترت راه ندارد: « عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُ مَا دَار» مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج28، ص369. «الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ ، لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ همان، ج29، ص17.» همچنین نک: امینى، علامه عبد الحسین، الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب،،ج 3،ص 177، چاپ اول، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، قم، 1416 هـ ق.
[9] .حشر،7.
[10]. نک: احمدى، حبیب الله، امام على (ع) الگوى زندگى، ص 73، انتشارات فاطیما، قم ، تاریخ نشر: چاپ اول، 1378 ه ش.
[11]. بحارالأنوار ج : 23 ص : 130
[12]. در باره حقیقت انسان کامل و آگاهی از این حقیقت، نک: ترخان، قاسم، مهر ماه، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1389 ه ش.
[13]. ما معتقدیم که علم و دانش معصومان به مراد جدى کلام خداوند در قرآن و حقایق دین از ناحیه خود خداوند و بدون واسطه الفاظ حاصل شده است؛ یعنی علم آنها علم لدنى است و از این جهت سنت معصومان و آیات قرآن به منزله کلام متکلم واحدی هستند که برای فهم دین میتوان به آنها استناد کرد. برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، شخصیت و قیام امام حسین(ع)، ص 150 ، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1388ه ش.
[14]. حضرت علی (ع) در هنگامی که معاویه دستور داد مصاحف قرآن را بالای نیزه کنند، فرمود: «إِنَّهُمْ لَمْ یُرِیدُوا الْقُرْآنَ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ امْضُوا عَلَى بَصَائِرِکُمْ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا تَفَرَّقَتْ بِکُمُ السُّبُلُ وَ نَدَمْتُمْ حَیْثُ لَا تَنْفَعُکُمُ النَّدَامَه»؛ آنان طالب قرآن نیستند، از خدا بترسید و چشمتان را باز کنید و اگر آگاه نشوید؛ پراکنده خواهید شد و راه را گم مىکنید و پشیمان مىشوید، ولى پشیمانى برایتان سودى ندارد. دیلمى، شیخ حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص: 225، ناشر: شریف رضى، مکان چاپ: قم، سال چاپ: 1412 ق، نوبت چاپ: اول.