لطفا صبرکنید
12773
- اشتراک گذاری
امام شناسی در تفکر شیعی از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا بدون شناخت امام، خدا شناسی و پیامبر شناسی صحیح نیز امکان ندارد؛ چرا که از طریق امام و با ارشاد و راهنمایی او است که می توان به شناخت درستی از خدا و رسول او رسید. از این رو بسیاری از کسانی که از شناخت واقعی امام باز مانده اند در دیگر اصول عقاید خویش به بیراهه رفته اند.
شناخت امام به معنای مشاهده و شناخت فیزیکی و چهره به چهره او نیست. بسیاری از افراد بودند که امام زمان خویش را می دیدند، ولی نصیبی از شناخت امام نداشتند. همان گونه که در باره پیامبر نیز بسیاری؛ مانند ابو جهل ها بودند که او را میدیدند و با وی حشر و نشر داشتند، ولی به شناخت پیامبر دست نمی یافتند. در مقابل، فردی همچون اویس قرنی با این که در طول عمر خود یک بار هم پیامبر را مشاهده نکرد. اما از چنان شناختی نسبت به پیامبر برخوردار بود که پیامبر از او تمجید کرد. شناخت امام به معنای شناخت مقام و منزلت او پیش خدا و نقشی است که او در نظام هستی دارد. در این شناخت دیدن امام ضرورت ندارد. امام حسن عسکری (ع) با راهنمائی ها و ارشادات خود و بیان حقایق در باره امام دوازدهم این نوع شناخت را در اختیار مردم و شیعیان قرار داده است.
امامت در تفکر اسلامی اهمیت بسیاری دارد. از تعالیم قرآن به دست می آید که مقام امامت برتر از مقام نبوت است؛ زیرا خداوند پس از آن که ابراهیم (ع) را در زمان نبوتش مورد آزمایشهای گوناگون قرار داد، به وی منصب امامت داد: "به یاد آور هنگامی را که پروردگار ابراهیم او را به آزمون هایی آزمود وی آن آزمونها را به اتمام رساند، خداوند فرمود تو را پیشوای مردم قرار دادم".[1]به خاطر همین جایگاه منیع امامت است که گزینش انتصاب امام از توان عقل بشر بیرون و یک امر الاهی است. به همین جهت اختلاف شیعه و سنی در این مسئله تنها اختلاف درباره مصداق امام نیست، که بعضی ها تصور می کنند. تعریف امامت در نزد دو گروه کاملا متفاوت است. امامت از دیدگاه شیعه مسئله ای کلامی و از اصول دین است؛ زیرا اعتقاد به انتصاب امام از سوی خداوند دارد، ولی اهل تسنن ان را مسئله ای فقهی و از فروع دین می داند؛ چون به انتخاب امام از طرف مردم اعتقاد دارند.
در احادیث اسلامی، امامت و امام شناسی جایگاه والایی دارد. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: "کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است".[2] از این روایت و سایر روایت هایی که به همین مضمون وارد شده است، وجوب شناخت امام و امام شناسی فهمیده می شود؛ زیرا فهم عمیق و کامل از توحید بدون شناخت از طریق امامت (با تعریف شیعه) ممکن نیست.[3] فهم صحیح از اصول عقاید دینی تنها از طریق امامت حاصل می شود. از این رو آنان که از این طریق دور افتاده اند، در فهم مسائل اساسی و اصول دین به انحراف رفته اند.
اما مراد از این شناخت، رؤیت با چشم و چهره به چهره نیست. هم چنان که مراد از پیامبر شناسی، دیدن و مشاهده صورت ظاهری پیامبر نیست. شاید بتوان گفت که رؤیت جسم امام کمترین نقش را در شناخت او دارد . از این رو اویس قرنی با وجود این که در تمام عمرش حتی یک بار هم پیامبر اکرم (ص) را ندید، ولی از معرفت بالایی نسبت به رسول خدا (ص) برخوردار بود. پیامبر خدا (ص) از وی بسیار تعریف و تمجید نمود.[4] حدیث "اویس بهترین تابع است" را محدثین و دانشمندان شیعه و اهل سنت از پیامبر خدا (ص) روایت کرده اند.[5] چنین شخصیتی بعد از رحلت رسول خدا (ص) همواره از شیعیان و ارادتمندان امام علی (ع) بود و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید. در مقابل افرادی چون ابوجهل و دیگر کفار که همیشه در کوچه و بازار پیامبر (ص) را می دیدند، از شناخت آن حضرت نصیبی نداشتند و همواره به دنبال آزار و اذیت و حتی در صدد کشتن آن حضرت بودند. همچنین بودند کسانی که امام را بسیار می دیدند، ولی شناخت حقیقی نداشتند و پیدا نکردند و حتی قاتل امام شدند.
پس مشاهده جسم و بدن امام، نقشی در شناخت امام ندارد؛ زیرا شناخت امام به معنای شناخت حقیقت امامت و مقام و منزلت او در پیشگاه خداوند، شناخت جایگاه امام در جهان هستی، شناخت وظایف و تکالیف خود در مقابل امام است. به عبارت دیگر یعنی درک این که امام دارای مقام عصمت و وارث پیامبر و جانشین او است و اطاعت او، اطاعت خدا و پیامبر و برطرف کننده هر گونه شک و حیرت است. [6] شناخت این که امام و پیامبر از یک نور آفریده شده اند. چنان چه پیامبر اکرم (ص) فرمود: "خداوند تعالی من و علی را از یک نور آفرید".[7] شناخت این که امام ترجمان وحی الاهی و بیان گر حقایق قرآنی، یگانه زمان و معدن پاکی و قداست است.[8]
پس باید گفت که امام حسن عسکری (ع) به هیچ وجه مردم را از شناخت امام به معنایی که گفته شد منع نکرد. بلکه ایشان به عللی تنها درباره دیدن فرزندش محدودیت ایجاد کرده بود. از جمله به خاطر ترس از دشمنان که مبادا او را به شهادت برسانند و هم چنین به علت این که به تدریج زمینه را برای غیبت امام مهدی (ع) فراهم سازند. البته این محدودیت هم برای همه نبود و برخی از خواص شیعه، توفیق زیارت حضرت را پیدا می کردند.
[1]. بقره، 124.
[2]. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج 5، ص 239، چاپ اول، منشورات شریف رضی، قم، 1409ه.ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 23، ص 76، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ه.ق ؛ حر عاملی، محمد بن الحسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 1، ص 112، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1357ش.
[3]. مفید، محمد بن محمد نعمان، الحکایات، ص 22، چاپ دوم، دار المفید، بیروت، 1414ه.ق؛ علم الهدی، سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج 1، ص 49، چاپ دوم، مؤسسة الصادق، تهران، 1410ه.ق.
[4]. قمی، عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 199، چاپ دوم، اسوه، قم،1416ه.ق.
[5]. نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 1، ح 181، دار الفکر، بیروت، بی تا.
[6]. بحار الانوار، ج 23، ص 93
[7]. قندوزی حنفی، شیخ سلیمان، ینابیع المودة، ص 256، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1418ه.ق.
[8]. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 171، منشورات اعلمی، تهران، بی تا.