لطفا صبرکنید
بازدید
13751
13751
آخرین بروزرسانی:
1393/05/10
کد سایت
fa35086
کد بایگانی
42390
نمایه
سابقه لغات و کلمات قرآن در میان عربزبانان
طبقه بندی موضوعی
علوم قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا در قرآن کلماتی وجود دارد که عربزبانان قبل از نزول قرآن آنرا بهکار نبرده باشند؟
پرسش
آیا در قرآن واژه یا واژههایی وجود دارد که: اولاً: عرب هیچگاه تا قبل از نزول قرآن آنرا استعمال نکرده باشد؛ یعنی واضع آن خداوند متعال باشد؟ ثانیاً: یا اینکه عرب آنرا استعمال کرده باشد ولی استعمال این واژه در فلان جای قرآن خلاف عرف عرب باشد، و توجیه چنین خلافی چیست؟
پاسخ اجمالی
در قرآن کریم؛ واژهها و لغاتی را میتوان یافت که ریشه و اصالت غیر عربی دارند، البته تعداد این لغات کم است و چنین لغاتی، خارج از فهم عربزبانان نیست. اما نمیتوان لغتی در قرآن یافت که ادعا شود، هیچ سابقه استعمالی در بین عربزبانان نداشته باشد.
لغاتی که در قرآن بهکار برده میشود در معنا و مفهوم اولیه آن، قابل فهم برای عربزبان است، اگر چه امکان دارد با توجه به قرابتهای معنوی؛ پرتوی از معنای اصلی مورد نظر قرآن باشد که با معنای اولیه آن، به گونهای متفاوت باشد.
لغاتی که در قرآن بهکار برده میشود در معنا و مفهوم اولیه آن، قابل فهم برای عربزبان است، اگر چه امکان دارد با توجه به قرابتهای معنوی؛ پرتوی از معنای اصلی مورد نظر قرآن باشد که با معنای اولیه آن، به گونهای متفاوت باشد.
پاسخ تفصیلی
موضوع لغات قرآن از زاویه لغات غیر عربی، را از چند منظر میتوان بررسی کرد:
اول: ورود برخی از لغات غیر عربی در قرآن کریم
یکی از مظاهر تبادلات فرهنگی بین اقوام و ملل مختلف؛ تبادلات زبانی است؛ یعنی کلمه و لغتی که در بین یک قوم و ملت؛ مرسوم بوده به همان معنا، یا معنایی دیگر، وارد فرهنگ و زبان ملت دیگر میشده و آنان بعد از خو گرفتن با آن لغت؛ دیگر آنرا لغت وارداتی ندانسته و آنرا مانند لغات اصیل خود استعمال میکردهاند. این مطلب آن قدر در بین زبانشناسان مشهور است که گفته شده: «هیچ زبان غیر مختلط وجود ندارد».[1]
در قبل از اسلام؛ مراودات عرب با مردم و اقوام غیر عرب اطراف خود بسیار زیاد بود، مردم عرب و شبه جزیره به علت خشکی آب و هوا، تاجر بودند و به سرزمینهای دیگر سفر میکردند، اقوام دیگر نیز برای تجارت یا زیارت خانه خدا، از قدیم الایام به این سرزمین مسافرت میکردند، از طرفی؛ ارتباط مردم شبه جزیره با آرامیان در شمال بسیار زیاد بود به طوری که لغات زیادی که مربوط به تمدن و مدنیت بود؛ از آنان وارد فرهنگ لغات اعراب شد.[2]
در بین زبانهای زنده دنیا، به علت همجواری اعراب با مردم فارسزبان، بیشترین تأثیر و تأثّر بین این دو زبان بوده است، به طوری که بالاترین تعداد لغات اجنبی در زبان عربی؛ از لغت فارسی است، به طوری که از زهری نقل شده که گفته: «و من کلام الفرس ما لا یحصى مما قد أعربته العرب!»؛[3] از زبان فارسی؛ بینهایت! توسط عربزبانان استفاده شده است.
بنابراین وارد شدن کلماتی؛ از دیگر زبانها - به صورت محدود - در قرآن قابل انکار نیست[4] و این موضوع، خدشهای به عربیت قرآن نمیرساند؛ زیرا مردم عرب؛ از این لغات استفاده میکردند و برای آنان قابل فهم بود.[5]
دوم: واژههایی که برای اولین بار در قرآن استعمال شده باشد
بر اساس صریح آیات؛ قرآن کریم به زبان عربی مبین[6] نازل شده است. «قرآنى است فصیح و خالى از هر گونه کجى و نادرستى، شاید آنان پرهیزگارى پیشه کنند!».[7] علت آنکه قرآن باید فصیح و مورد فهم باشد آن است که این کتاب؛ کتاب هدایت است؛ لذا در آیه دیگر میفرماید: «و اینگونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا "أمّ القرى" [مکّه] و مردم پیرامون آنرا انذار کن...»؛[8] قرآن به زبان قوم عرب نازل شده است و باید معنا و مفهوم کلمات در زبان عرب مشخص باشد. بله! گستردگی زبان به حدی است که کسی نمیتواند ادعا کند که معانی تمام لغات یا تمام معانی لغات را میداند؛ لذا از مفسران بزرگی مثل ابن عباس بارها نقل شده است که برای فهم یک آیه و لغاتی که در آن بهکار برده شده است؛ به استعمال اعراب بادیه نشین استناد کرده است. از ابن عباس روایت شده است که معنای لغت «فطر» در آیه «فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»[9] را نمیدانستم تا دو بادیه نشین را دیدم که بر سر چاه آبی منازعه میکردند؛ یکی به دیگری گفت: « انا فطرتها؛ من اول آنرا حفر کردم» میخواست بگوید من صاحب اولش هستم؛ یعنی آن کسی که اول بار این چاه را حفر کرد من بودم. ابن عباس میگوید از اینجا فهمیدم که لغت «فطرت» در قرآن چه معنایی میدهد؛ یک خلقت صددرصد ابتدایی در انسان که حتی در غیر انسان هم سابقه ندارد.[10]
بنابراین، شاید نتوان در عالم واقع لغتی پیدا کرد که ادعا شود هیچگاه در بین عرب استعمال نشده است و قرآن کریم برای اولین بار آنرا استعمال کرده است،[11] اگر چه چنین لغات محدودی با فلسفه هدایتگری قرآن و اینکه به لسان عربی نازل شده است هم منافات نداشته باشد.
سوم: لغاتی که در قرآن کریم مخالف فهم عربزبانان بهکار برده شده است
به دلیل آیاتی که ذکر شد؛ لغات قرآن کریم، مخالف فهم عرب زبانان نبوده است، بله! میتوان به نمونههایی اشاره کرد که قرآن کریم از لغاتی استفاده کرده که در عرب کاربرد داشته اما گویا در قرآن کریم؛ برداشت جدیدی -ولی مطابق با فهم اولیه از آن لغت- اراده شده است.
در مورد لغت «فطرت» چنین ادعای شده است؛ همانطور که ذکر شد؛ ابن عباس میگوید معنای آنرا از اعراب بادیه نشین دانستم که در بین آنان به معنای خلق و ابداع اولیه است؛ ولی استعمال لغت «فطر» در این داستان ابن عباس با بادیه نشینان، برای حفر چاه بود ولی لغت فطرت در قرآن کریم؛ «در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است».[12]
بله! اگر لغتی هم پیدا شود که در قرآن به معنای دیگری انتقال پیدا کرده است، از این باب است که قرابت و نزدیکی خود را با معنای اولیهاش را که مورد فهم عربزبانان بوده است از دست نداده باشد و فهم ابتدایی از آن در بین عربزبانان وجود داشته باشد.
اول: ورود برخی از لغات غیر عربی در قرآن کریم
یکی از مظاهر تبادلات فرهنگی بین اقوام و ملل مختلف؛ تبادلات زبانی است؛ یعنی کلمه و لغتی که در بین یک قوم و ملت؛ مرسوم بوده به همان معنا، یا معنایی دیگر، وارد فرهنگ و زبان ملت دیگر میشده و آنان بعد از خو گرفتن با آن لغت؛ دیگر آنرا لغت وارداتی ندانسته و آنرا مانند لغات اصیل خود استعمال میکردهاند. این مطلب آن قدر در بین زبانشناسان مشهور است که گفته شده: «هیچ زبان غیر مختلط وجود ندارد».[1]
در قبل از اسلام؛ مراودات عرب با مردم و اقوام غیر عرب اطراف خود بسیار زیاد بود، مردم عرب و شبه جزیره به علت خشکی آب و هوا، تاجر بودند و به سرزمینهای دیگر سفر میکردند، اقوام دیگر نیز برای تجارت یا زیارت خانه خدا، از قدیم الایام به این سرزمین مسافرت میکردند، از طرفی؛ ارتباط مردم شبه جزیره با آرامیان در شمال بسیار زیاد بود به طوری که لغات زیادی که مربوط به تمدن و مدنیت بود؛ از آنان وارد فرهنگ لغات اعراب شد.[2]
در بین زبانهای زنده دنیا، به علت همجواری اعراب با مردم فارسزبان، بیشترین تأثیر و تأثّر بین این دو زبان بوده است، به طوری که بالاترین تعداد لغات اجنبی در زبان عربی؛ از لغت فارسی است، به طوری که از زهری نقل شده که گفته: «و من کلام الفرس ما لا یحصى مما قد أعربته العرب!»؛[3] از زبان فارسی؛ بینهایت! توسط عربزبانان استفاده شده است.
بنابراین وارد شدن کلماتی؛ از دیگر زبانها - به صورت محدود - در قرآن قابل انکار نیست[4] و این موضوع، خدشهای به عربیت قرآن نمیرساند؛ زیرا مردم عرب؛ از این لغات استفاده میکردند و برای آنان قابل فهم بود.[5]
دوم: واژههایی که برای اولین بار در قرآن استعمال شده باشد
بر اساس صریح آیات؛ قرآن کریم به زبان عربی مبین[6] نازل شده است. «قرآنى است فصیح و خالى از هر گونه کجى و نادرستى، شاید آنان پرهیزگارى پیشه کنند!».[7] علت آنکه قرآن باید فصیح و مورد فهم باشد آن است که این کتاب؛ کتاب هدایت است؛ لذا در آیه دیگر میفرماید: «و اینگونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا "أمّ القرى" [مکّه] و مردم پیرامون آنرا انذار کن...»؛[8] قرآن به زبان قوم عرب نازل شده است و باید معنا و مفهوم کلمات در زبان عرب مشخص باشد. بله! گستردگی زبان به حدی است که کسی نمیتواند ادعا کند که معانی تمام لغات یا تمام معانی لغات را میداند؛ لذا از مفسران بزرگی مثل ابن عباس بارها نقل شده است که برای فهم یک آیه و لغاتی که در آن بهکار برده شده است؛ به استعمال اعراب بادیه نشین استناد کرده است. از ابن عباس روایت شده است که معنای لغت «فطر» در آیه «فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»[9] را نمیدانستم تا دو بادیه نشین را دیدم که بر سر چاه آبی منازعه میکردند؛ یکی به دیگری گفت: « انا فطرتها؛ من اول آنرا حفر کردم» میخواست بگوید من صاحب اولش هستم؛ یعنی آن کسی که اول بار این چاه را حفر کرد من بودم. ابن عباس میگوید از اینجا فهمیدم که لغت «فطرت» در قرآن چه معنایی میدهد؛ یک خلقت صددرصد ابتدایی در انسان که حتی در غیر انسان هم سابقه ندارد.[10]
بنابراین، شاید نتوان در عالم واقع لغتی پیدا کرد که ادعا شود هیچگاه در بین عرب استعمال نشده است و قرآن کریم برای اولین بار آنرا استعمال کرده است،[11] اگر چه چنین لغات محدودی با فلسفه هدایتگری قرآن و اینکه به لسان عربی نازل شده است هم منافات نداشته باشد.
سوم: لغاتی که در قرآن کریم مخالف فهم عربزبانان بهکار برده شده است
به دلیل آیاتی که ذکر شد؛ لغات قرآن کریم، مخالف فهم عرب زبانان نبوده است، بله! میتوان به نمونههایی اشاره کرد که قرآن کریم از لغاتی استفاده کرده که در عرب کاربرد داشته اما گویا در قرآن کریم؛ برداشت جدیدی -ولی مطابق با فهم اولیه از آن لغت- اراده شده است.
در مورد لغت «فطرت» چنین ادعای شده است؛ همانطور که ذکر شد؛ ابن عباس میگوید معنای آنرا از اعراب بادیه نشین دانستم که در بین آنان به معنای خلق و ابداع اولیه است؛ ولی استعمال لغت «فطر» در این داستان ابن عباس با بادیه نشینان، برای حفر چاه بود ولی لغت فطرت در قرآن کریم؛ «در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است».[12]
بله! اگر لغتی هم پیدا شود که در قرآن به معنای دیگری انتقال پیدا کرده است، از این باب است که قرابت و نزدیکی خود را با معنای اولیهاش را که مورد فهم عربزبانان بوده است از دست نداده باشد و فهم ابتدایی از آن در بین عربزبانان وجود داشته باشد.
[1]. بلاسی، محمد السید علی، المعرب فی القرآن الکریم، ص 33، بنغازی، جمعیة الدعوة الاسلامیة العالمیة، 2001 م.
[2]. همان، ص 37.
[3]. همان، ص 90.
[4]. از جمله این لغات میتوان به کلمات: استبرق، سندس، قسورة و عجاب اشاره کرد. عدهای از مؤلفین، علوم القرآن عند المفسرین، ج 1، ص 97، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375ش.
[5]. ر.ک: «المعرب فی القرآن الکریم»، ص 145.
[6]. شعرا، 195: «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبین».
[7]. زمر، 28.
[8]. شوری، 7.
[9]. یوسف، 101 .
[10]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 9، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
[11]. بعد از جستوجو، چنین ادعای در بین کتابها یافت نشد.
[12]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 455، تهران، صدرا.
نظرات