لطفا صبرکنید
67022
- اشتراک گذاری
حدیث مورد بحث، از جهت سندی صحیح است. برخی از علما حدیث مزبور را شرح دادهاند و به زوایای مختلف آن پرداختهاند؛ و گفتهاند این مصاحبه علمی نظر به مسائل علمى و فيزيكى و فهم رموز نظم زمين و مواد شيميایى آن دارد. اما به طور کلی، این حدیث در بيان حقایقى دربارهٔ عالم هستی است؛ لذا برخی از علما از توضیح و شرح آن دوری کرده و آنرا به اهلش واگذار کردهاند.
ابان بن تغلب میگويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: زمين بر چه چیزی استوار است؟ امام(ع) فرمود: بر ماهى، گفتم: ماهى بر چه چیزی استوار است؟ فرمود: بر آب، پرسيدم آب بر چه چیز؟ فرمود: بر صخره (سنگ سخت) پرسيدم: صخره بر چه چیز؟ فرمود بر شاخ گاوى راهوار، گفتم گاو بر چه استوار است؟ فرمود: بر خاك نمناک، گفتم: خاك نمناک بر چه چیز؟ فرمود: هيهات، كه در اينجا دانش دانشمندان گم گشته است.[1]
نکاتی پیرامون اصل حدیث
1. حدیث مورد بحث، از جهت سندی صحیح است.[2]
2. مشابه این حدیث، روایت طولانی دیگری از امام صادق(ع) است که معروف به حدیث «زینب عطر فروش» میباشد. زینب عطر فروش از پیامبر اکرم(ص) دربارهٔ عظمت و جلالت خداوند میپرسد و آنحضرت در بخشی از سخن خویش به طبقات آسمان و زمین اشاره میفرماید که از جهت دلالت شباهت زیادی به حدیث مورد پرسش دارد.[3] همچنین در برخی از منابع اهل سنت نیز شبیه این احادیث با اندک تفاوتی از محمد بن کعب، سدی و جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است.[4]
3. برخی از مفسّران در ذیل تفسیر آیهٔ شریفهٔ «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى»،[5] حدیث مورد بحث و نیز حدیث زینب عطر فروش را آوردهاند، و تا حدودی به یکی از این دو حدیث استناد کردهاند.[6]
شرح و بررسی حدیث
برخی از علما روایت مزبور را شرح دادهاند و به زوایای مختلف آن پرداخته که فشردهای از آن در ذیل بیان میشود. واژههای کلیدی این حدیث به ترتيب عبارتاند از: 1. زمين 2. ماهى (حوت) 3. آب 4. صخره 5. شاخ گاو 6. خاک نمناک 7- چیزی که دانشمندان از درک آن عاجزند.
پرسشهای ابان بن تغلب از امام صادق(ع) و پاسخهای آنحضرت، یک مصاحبهٔ علمی و اعتقادی است که میتوان از چند جهت به آن نگریست:
جهت اول: از نظر ساختمانى و ساختاری؛ یعنی اينكه ساختمان و ساختار زمين و پايههاى آن تا هرجا كه باشد به عنوان يک ساختمان هفت طبقه تنظيم و روى هم چيده شده است.
جهت دوم: از نظر عمرانى و آبادی و نیز دورههاى زندگى تاريخى بشر بر روى زمين؛ یعنی عمران و آبادى زمين از روز اول تكوين و اجتماع بشرى بر چه پايهای بوده و بر چه عواملى استوار شده است. در اين صورت، ماهی بيانگر زندگى آبرومندانه بشر است؛ زيرا در ابتدای آفرینش، تشكيل اجتماع و عمران و آبادی در كنار نهرها و درياها بوده و اولين خوراک معمولى او از شكار ماهى تأمين میشده است. پس میتوان ماهى را رمزی برای دوران ابتدایى زندگى بشر دانست. ممكن است منظور ابان بن تغلب، پرسش از آغاز شروع اينگونه زندگانى بشر باشد و منظور امام صادق(ع) اين باشد كه، زندگى بشر با خوراک ماهى و شكار از نهر و دريا همراه با دوران زندگانى حجرى او بوده و هزارها سال طول كشيده است. سپس زندگانى دوران حجرى بشر در سير تكامل به دوران زراعت و كشت گندم و حبوبات منتقل شده است که به وسیله گاو و آهن انجام میگرفت. بنابراین، گردش عمران و آبادی زمين و زندگانى بشر بر پايهٔ كشت و زراعت است كه به نيروى شاخ گاو از دوران بسيار قديم تا حتی عصر حاضر در برخی مناطق اداره میشود؛ هر چند امروزه بیشتر کشت و زرع به وسیله مكانيزه و تراكتور انجام میگیرد. و گاو كه كار زراعت را انجام میدهد بر خاک نمناک و با رطوبت استوار است. مقصود اين است كه زندگى زراعتى كه روى شاخ گاو نر میچرخد بر زمين خاكى و آب كافى استوار است و گاو ابزارى است كه در زمين نمناک و با رطوبت میتواند توليد زراعت كند.
اما اینکه زمين با رطوبت بر چه چیزی استوار میشود؛ ممكن است مقصود پرسش از سر انجام زمين و پايان زندگانى بشر باشد، و ممكن هم است مقصود پرسش از چگونگی زراعت به صورت نوین باشد كه جانشين زراعت با گاو میشود؛ مانند زراعت با ابزار صنعتى امروزه. پاسخ امام صادق(ع) به اين پرسش به هر دو معنا میتواند نظر داشته باشد که دوران پايان عمر زمين كه به رستاخيز میكشد يا دوران تبديل وضع زراعت با گاو به زراعت با ماشين با علم دانشمندان آن زمان بسیار دور است و هنوز بدان راه پیدا نکرده و در وادى فهم دانشمندان آن زمان گم است. از اینرو، در آن زمان، ميسّر نبوده است كه امام صادق(ع) در پاسخ چیزی غیر از اين پاسخ بفرماید.
جهت سوم: طرح سؤالات از نظر علمى و فيزيكى و فهم رموز نظم زمين و مواد شيميایى آن؛ يعنى به چه وسيلهای زمين در قرارگاه معيّن خود در بخش ثابتى از فضا برقرار است و از مدار مقرّر خود اين طرف و آن طرف نمیرود؟ که امام(ع) در پاسخ می فرماید: بر ماهى؛ يعنى زمین بر طبیعت سرد و آبگون خود استوار است. اين معنا، رمز قوّهٔ دافعه است كه بر اثر برودت و سردى در نهاد زمين به وجود آمده و آن را در فاصله معيّنى از مركز خورشيد و سيّارات ديگر مستقر و ثابت نگهداشته است. این قوّهٔ دافعه، به واسطهٔ واژه «حوت» (ماهی) –به صورت رمزی- بیان شده است.
و این قوّهٔ دافعه -كه به كلمه حوت تعبير شده است- بر آب كه مايه برودت و سردی است. و آب بر مواد سخت و سنگین زمين كه سرد شده و به صورت كوه و لنگر درياها در آمده است. اين معنا، موافق با آياتی از قرآن کریم است كه كوهها را به عنوان صخرههاى كره زمين تعبير كرده است، از آن جمله: «و در زمين، كوههاى ثابت و پابرجايى قرار داديم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درّهها و راههايى قرار داديم تا هدايت شوند».[7] همچنین میخوانیم: «و زمين را بعد از آن گسترش داد، و از آن آب و چراگاهش را بيرون آورد، و كوهها را ثابت و محكم نمود».[8]
و صخره بر روى شرارههاى شاخ که به شكل مايع است. توضیح اینکه در حقيقت اين صخرههاى سخت قشر زمين بمانند درپوش محكمى است كه روى شرارهٔ مايع مذاب درون آن قرار دارد و همچون شاخ گاو نر جهش میزنند تا سر برآورند. اگر كوههاى آتشفشان خاموش را در نظر بگيریم كه چگونه در هنگام آتشفشانى شعلههایى از دهانهٔ آن بيرون میآید. و پس از صخره شدن اين مواد، بمانند درپوشى در روى اين شاخ قرار گرفته و آن را نگه میدارد. و واژهٔ «أملس» هم این معنا را تأييد میكند؛ چرا که ملاست به معنای نرمی و ضد خشونت است.[9] در اين صورت تعبير از مايع مذاب قسمت درونى زمين كه قشر جامد و صخرهمآبى بر آن احاطه دارد به «ثور أملس» تعبیر شده است. و اگر تعبیر «ثور املس» را به معناى جهنده نرمى بدانیم، مقصود مايع درونى زمين است كه بهطور استعاره كلمهٔ «قرن» بدان اضافه شده است. و يا اينكه «ثور املس» به معناى گاو نرم اندام و هموار پشت است که به طور استعاره و تشبيه در معنای گفته شده بكار رفته است.
اين مايع درونى زمين دارای خاک با رطوبت و نمناک است؛ يعنى مادهاى كه آب را تشکیل میدهند عبارتاند از: اكسيژن و هيدروژن؛ يا منظور امام صادق(ع)، ذرّات اصلى ماده است كه داراى قوّه و نيروى جنبش است كه از نظر طبيعى مبدأ پيدايش همه موجودات مادى است و به ناچار ماده و نيرویى حركتى باشد تا موجودى مادى پديد آيد. اين ماده و قوّه نخستین از مشکلترین مسائل علوم طبيعى امروزه است و بزرگترين دانشمندان در تصوير حقيقت آن حیران و عاجز ماندهاند و هنوز نتوانستهاند پی ببرند كه آیا دو چيز هستند يا يک چيز و آن يک چيز ماده است يا قوّه! و كلمهٔ «الثرى» كه در پاسخ امام است، به معنای «اثر» باشد كه در اصطلاح دانشمندان طبيعى عرب زبان امروزه يک بطن عميقی از ماده و يا اثر عميق آن ماده است.
اما «ثرى»؛ يعنى مادهٔ اولیه[10] و يا گازى كه در درون زمين است، به چه چیزی تجزيه و تحليل میشود، اينجا است كه دانش دانشمندان به آن نرسیده و از فهم آن عاجز ماندهاند. بنابراین، اگر پرسش بر وجه اول (ماده اولیه) حمل شود، مقصود امام صادق(ع)، فهم نهان ماده نخستین خواهد بود كه حقيقت این ماده بسيار دور از فهم دانشمندان است. و اگر پرسش بر وجه دوم (گاز در درون زمین) معنا شود، منظور از سخن آن حضرت این است كه هنوز قرنها –نسبت به زمان ابان بن تغلب- بايد بگذرد تا دانش بشر به پايهاى برسد كه بتواند حقيقت گاز و اجزاء درونى آن را تشخيص دهد و آن را تجزيه و تحليل نمايد.
اكنون بايد يادآور شد كه طرح اين مصاحبه از دیدگاه اول كه پرسش از طبقات و پايههاى ساختمانى زمین است معقول به نظر نمیآيد، نه از نظر پرسش و نه از نظر پاسخ و نمیتوان آن را منسوب به اصحاب دانشمند امام صادق(ع) دانست و به شخصيتى مانند ابان بن تغلب كه یکی از دانشمندان بنام دوران خود بوده است نسبت داد. با مدحهای بليغ و فضل و دانش شگرفى كه رجالشناسان اسلام -از موافق و مخالف- دربارهٔ ابان بن تغلب بيان كردهاند نمیتوان گفت که او به يک مسأله مسلّم آگاهی نداشته و جاهل بوده است؛ چرا كه زمين كرهای است در فضا و از همه طرف به هوا برخورد دارد و روى پايهاى ساخته نشده است؛ و اين مسأله هزارها سال پيش از دوران ابان بن تغلب مسلّم شده بود و كوچکترين دانشمندان آن را میدانستند، به ویژه اینکه در زمان امام صادق(ع) كه اسلام در محيط جهان گسترش پیدا کرده بود، و دانشمندان يونان، ايران، مصر و كشورهاى ديگر جزو سازمان فرهنگى اسلام شده بودند و در محيط كوفه که محل نشو و نماى ابان بود و به دانشگاه جندی شاپور نزديک بود و در كنار مدائن پايتخت علمى و فلسفى دولت ساسانيان ساخته شده بود، هرگز نمیتوان گفت ابان بن تغلب از ساختمانهاى طبقاتی زير زمين خبر و آگاهی نداشته و از امام صادق(ع) پرسش كرده و آن حضرت نیز روى اين دیدگاه به او پاسخ داده است.
نارواتر اين كه، امام صادق(ع) با اينگونه پرسش موافقت كرده و براى زمين و پايههاى آن، اين اطلاعات را تحويل ابان بن تغلب داده است، چنانچه نمیتوان تصوّر كرد كه كسى چنين مضمونى را به نام مصاحبهاى ميان ابان بن تغلب و امام صادق(ع) جعل كرده باشد؛ زيرا دربارهٔ ساختمان زمين چنين عقيدهاى از خرافىسرايان هم در هيچ كجا به نظر نرسيده است تا اين خرافه را درباره امام جعل كرده باشند؛ زيرا همانطور که گفتيم مسأله كروى بودن زمين و معلّق بودن آن در فضا به اعتبار مركز ثقل جهان مادى كه يک اصل فلسفه يونانى است در اين دوره معروف و مسلّم بوده است و در محافل نيمه علمى هم به چنين سخنها دم زدن ميسّر نبوده تا برسد به محفل علمى كشّاف حقایق امام جعفر صادق(ع) و دانشمندى چون ابان بن تغلب.
به هر حال، با ملاحظه اين كه سند اين روايت هم صحيح است، نمیتوان آن را کنار گذاشت.[11]
اما به طور کلی؛ حدیث مورد بحث در بيان حقایقى دربارهٔ عالم هستی است؛ لذا برخی از علما از توضیح و شرح آن دوری کرده و آن را به اهلش واگذار کردهاند.[12] و برخی دیگر غیر از آنچه گفته شد، تفاسیر دیگری از این حدیث نیز ارائه دادهاند.[13]
[1]. كلینى، محمد بن یعقوب، الكافی، ج 15، ص 221، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.
[2]. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج 25، ص 201، دار الكتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق؛ كلینى، محمد بن یعقوب، الروضة من الكافی (گلستان آل محمّد)، ترجمه و شرح كمره اى، محمد باقر، ج 1، ص 172، كتابفروشى اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق؛ ابن قاریاغدى، محمد حسین، البضاعة المزجاة (شرح كتاب الروضة من الكافی)، محقق و مصحح: احمدى جلفائى، حمید، ج 2، ص 87، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.
[3]. الکافی، ج 15، ص 367 – 370؛ شیخ صدوق، التوحید، ص 275 – 277، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1398ق.
[4]. ابن كثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج 5، ص 242، دار الكتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 4، ص 289 و 290، كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404ق؛ آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیة، على عبدالبارى، ج 8، ص 477، دارالكتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[5]. طه، 6: «از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاك (پنهان) است».
[6]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیب، ج 2، ص 58 و 59، دار الكتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، محقق و مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ج 5، ص 364 و 365، اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق؛ فیض كاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 3، ص 300، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[7]. انبیاء، 31.
[8]. نازعات، 30 – 32.
[9]. طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، محقق و مصحح: حسینى اشكورى، سید احمد، ج 4، ص 108، واژه «الْمَلَاسَة»، کتابفروشی مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375ش؛ ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، ج 6، ص 221، واژه های « الملَس، المَلاسَة و المُلُوسة»، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ بستانى، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدى عربی - فارسی، ص 134، واژه «الأَمْلَس»، و ص 860، واژه «مَلَاسَة»، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[10]. ماده اولیه جهان، پاسخ ۲۷۲.
[11]. كلینى، محمد بن یعقوب، الروضة من الكافی (گلستان آل محمّد)، ترجمه و شرح كمره اى، محمد باقر، ج 1، ص 167 – 172، كتابفروشى اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق؛ ر.ک: مولى صالح مازندرانى، شرح أصول الكافی، تعلیقات: محقق شعرانى، تصحیح: غفارى، على اكبر، ج 11، ص 440 و 441، دار الكتب الإسلامیة، تهران، 1388ق.
[12]. فیض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، ج 26، ص 472، كتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام، اصفهان، چاپ اول، 1406ق.
[13]. ر.ک: سلیمانى آشتیانى، مهدى، درایتى، محمد حسین، مجموعه رسائل در شرح احادیثى از كافى، ج 2، ص 467 – 472، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1387ش.