لطفا صبرکنید
68010
واژهی «قاصم» از ریشه «قصم»، در لغت به معنای هلاک کننده و از بین برنده است.[1] و در برخی از روایات به این معنا اشاره شده است:
- امام صادق(ع)فرمود: پدرم امام باقر(ع) به جابر بن عبدالله انصاری روایتی در مورد پیامبر اسلام(ص) نقل کرد که خداوند به ایشان فرمود: «... عَظِّمْ یا مُحَمَّدُ أَسْمَائِی وَ اشْکرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِی إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُدِیلُ الْمَظْلُومِین...»؛[2]ای محمّد! نامهاى مرا بزرگ بدار و نعمتهاى مرا سپاسگزار باش؛ زیرا من خدایى هستم که غیر از من خدایى نیست، منم که شکننده جبّاران و سرکشان هستم، منم که مظلومان را بر دشمنان پیروز میکنم.
- در دعایی میخوانیم: «... وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَاصِمِ الْجَبَّارِینَ مُبِیرِ الظَّلَمَةِ...»؛[3] حمد و سپاس برای خدایی است که شکنندهی جبّاران و سرکشان و کساد کنندهی ظلم و ستم میباشد.
- و در متنی دیگر: «...بِیدِهِ مَلَکوتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُبِیدُ الْمُتَکبِّرِینَ...»؛[4] ملکوت آسمانها و زمین به دست او است و او درهم کوبنده جبّاران و سرکشان و از بین برنده متکبران است.
واژهی «قاسم» نیز از ریشهی «قسم»، و به معنای قسمت کننده است.[5] اما عبارت «قاسم الجبارین» در روایات و ادعیه وجود ندارد تا به دنبال معنای آن باشیم.
البته برخی متون به اشتباه، «قاصم» را با «سین» و به صورت «قَاسِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُبِیرُ الْمُتَکبِّرِین» نگاشتهاند.[6]
[1]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 6، ص 139، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش؛ ر. ک: «صفت رحمانیت و انتقامگیری از ظالمان»، 96231؛ «سکوت خداوند در مقابل ظالمان»، 32752؛ «ظالمان، میانهرویان و سابق به خیرات از نگاه قرآن»، 74956.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 527، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، محقق، موسوی خرسان، حسن، ج 3، ص 110، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص 66، قم، دار الرضی، چاپ اول، بیتا.
[5]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج 5، ص 86 – 87، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[6]. کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 321، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1418ق.