جستجوی پیشرفته
بازدید
582
آخرین بروزرسانی: 1402/09/15
خلاصه پرسش
در قرآن کریم، واژ‌ه‌هایی از دو ریشه «عفو» و «صفح» می‌یابیم. تفاوت معنایی آنها چیست؟
پرسش
واژه‌های «عفو» و «صفح» که در تعدادی از آیات قرآن و گاه در کنار هم آمدند، این دو واژه چه تفاوتی با هم دارند؟
پاسخ اجمالی

«عفو» و «صفح» با مشتقات خود دو واژه پرکاربرد در قرآن هستند. این‌دو واژه معنای نزدیک به هم دارند که همان بخشیدن و گذشت است؛ اما در «صفح» نکته‌ی دقیق‌تری وجود دارد که همان گذشت همراه با روى خوش نشان‌دادن، و گذشت بزرگوارانه است.

با این مقدمه، به بررسی بیشتر معانی برگرفته از این دو ریشه می‌پردازیم:

  1. راغب اصفهانی معتقد است که واژه «عفو»، به معناى قصد گرفتن چیزى است. «عَفاهُ وَ اعْتَفاهُ»، یعنی براى گرفتن آنچه نزد فردی است، قصد او را کرد. و «عَفَا النَّبْتُ و الشَّجَرُ»، یعنی علف و درخت قصد دارند زیاد شوند. وی همچنین می‌گوید: «عفو از گناه» به معنای قصد پاک کردن آن است. و «عَفَا اللَّهُ عَنْکَ»،[1] یعنی خداوند قصد کرده تا آثار گناه را از دامن تو پاک کند.[2]

در لسان العرب آمده است: «عَفُوّ» در اسمای الهی، ناظر به گذشت او از گناه و ترک عذاب است،[3] مانند آنچه در آیه «عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ»[4] آمده است.

صاحب تفسیر المیزان می‌گوید: معنای اصلی عفو همان «قصد» است که لغت‌شناسان گفته‌اند؛ اما با توجه به ویژگی‌ها و قرائن موجود در سخن، این واژه در معانى گوناگونی مورد استفاده قرار می‌گیرد، مانند آمرزش، محو کردن اثر، و واسطه شدن در انفاق.[5]

به هر حال، معناى شناخته شده آن در متون عربی و اسلامی، بیشتر ناظر به صرف‌نظر از چیزی است که قابلیت آن‌را داشت که مورد توجه قرار گیرد. از مصادیق آن، صرف‌نظر از گناهان، اشتباهات، مجازات‌ها و برخی عبادات است. همچنین صرف‌نظر از نگهداری، گسترش، رشد، دقت، تیزبینی و امثال آن می‌تواند مصادیق عفو به شمار آید.

اما مواردی مانند پلاسیده و نابود ‌شدن، دیگران را نادیده گرفتن، نابود شدن، خواستن و ... با توجه به نوع سخن، می‌تواند از پیامدهای «عفو» و یا «صرف‌نظر» باشد. به عنوان نمونه، نابودی یک بنا ناشی از صرف‌نظر کردن بازسازی آن بوده و صرف‌نظر کردن از توجه به موی انسان و پشم حیوانات موجب رشد و گسترش آنها خواهد شد، همان‌گونه که پیامد صرف‌نظر از امور مادی، توجه بیشتر به کسب دانش و اشتغال به امور معنوی می‌شود. [6]

  1. اما ریشه «صفح»، در اصل، به معنای جانب، کنار و روى هر چیزى است.

راغب اصفهانی می‌گوید: «صفح هر چیزى» پهنا و کناره آن است؛ مانند صفحه صورت، صفحه شمشیر، صفحه سنگ. این واژه مانند واژه عفو به معناى ترک مؤاخذه است؛ اما «صفح» از «عفو» بلیغ‌تر و رساتر است؛[7] از این‌رو قرآن کریم از این ریشه به مناسبت‌های مختلف استفاده کرده است:

«فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ». «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ» و ...

جالب آن است هر  کجا در قرآن که مشتقات این دو ریشه کنار هم آمده‌اند، «صفح» را بعد از «عفو» و مانند تأکیدی بر آن مشاهده می‌کنیم.

«...فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»؛[8] چون گاهى اتفاق می‌افتد که انسان عفو می‌‏کند، ولى صفح نمی‌کند.

به عبارت دیگر، قرآن توصیه می‌کند که هم روى بگردان و هم به گونه‌ای صرف‌نظر کن که طرف مقابل شرمنده نشود. و به عبارت مشهور در زبان فارسی: «شتر دیدی ندیدی!»

با توجه معناى رساتری که «صفح» نسبت به «عفو» دارد، یعنی گذشت همراه با روى خوش نشان دادن؛ اگر گفته شود «صَفَحتُ عنه»، معنایش آن خواهد بود که هم او را بخشیدم و هم روى خوش به او نشان دادم. و یا این‌که صفحه روى او را دیدم و به روى خود نیاوردم. به عبارت دیگر، گویا صفحه‌‏اى که گناه و جرم او را در آن ثبت کرده بودم، ورق زده و به صفحه‌ی بعدی رفتم.[9]

از آن‌جا که در «صفح»، گذشت و بخشیدن به دلیل بی‌اعتنایى، قهر و مانند آن نبوده؛ بلکه عفو و گذشت بزرگوارانه است؛ در آیه «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ»، بدون درنگ آن‌را با کلمه «جمیل»(زیبا) توصیف کرد تا معناى دوم را برساند.[10]

این معنا از آیات دیگر هم قابل برداشت است؛ مانند: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»؛[11] آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند. آیا دوست نمی‌دارید خدا شما را ببخشد؟!

«وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛[12] و اگر درگذرید و عفو کنید و ببخشید، به یقین خدا آمرزنده مهربان است.


[1]. توبه، 43.

[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 574، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.

[3]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏15، ص 72، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.

[4]. مائده، 95.

[5]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 196، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[6]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی‌ کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 183-182، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش.

[7]. المفردات فی غریب القرآن، ص 486.

[8]. بقره، 109.

[9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏12، ص 190.

[10]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 127- 128، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[11]. نور، 22.

[12]. تغابن، 14.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها