لطفا صبرکنید
390
- اشتراک گذاری
الکَفْتُ: القبض و الجمع.[1] واژه «کِفات» از ریشه «کفت» در لغت به معنای جمع و قبض است. این واژه و این ریشه تنها یکبار در قرآن و آن هم در آیه 25 سوره مرسلات آمده است:
«أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفاتاً، أَحْیاءً وَ أَمْواتاً »؛ آیا زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار ندادیم؟! براى زندهها و مردهها؟!
در این آیه خدای متعال میفرماید که زمین را چنان قرار دادیم که تمام انسانها -اعم از مردهها و زندهها- را در خود جمع میکند.[2]
در همین راستا گزارش شده است، امام علی(ع) هنگام بازگشت از صفین به قبرستان نگاه انداخت و فرمود: این کفات اموات است؛ یعنى محل تجمع مردگان. بعد به خانههاى کوفه نگریست و فرمود: «هذه کفات الاحیاء». سپس این آیه را خواند.[3]
برخی گفتهاند: «کفات» جمع «کفت» به معناى ظرف است. و معناى آیه این است که مگر ما زمین را ظرفی براى تجمع زندگان و مردگان قرار ندادیم؟![4]
البته این معنا، تفاوت چندانی با معنای قبل ندارد.
در تفسیر دیگری، مرده و زنده موجود در آیات نه به معنای زنده و مرده انسانها؛ بلکه به معنای زمینهای حاصلخیز و غیر قابل کشت تفسیر شده است؛ یعنی زمین به گونهای آفریده شد که بعضی قسمتهای آن، گیاهان و بذرها را زنده میکند و میرویاند، و قسمتهای دیگر آن غیر قابل کشت و شورهزار است و چیزى از آن نمیروید و سبز نمیشود.[5] یعنی زندگی در آن جریان ندارد.
گفتنی است که مشتقات ریشه «کفت» در لغت به معنای تاختن حیوانات و پرواز سریع پرندگان نیز مورد استفاده قرار گرفته است[6] که البته این معنا در آیه موجود در پرسش، مورد نظر نیست.
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 713، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 153، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 400، قم، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق.
[4]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 29، ص 145، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 632، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 632.
[6]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 2، ص 78، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.