لطفا صبرکنید
6321
در برخی آیات قرآن، خدای متعال پیامبرش را با عبارت «قُل» مورد خطاب قرار داده است. به کار بردن این نوع ادبیات، جدای از اینکه میتواند نوعی تفنن در عبارت و شیوهای بلاغی برای بیان مطالب این کتاب آسمانی باشد، علتها، حکمتها و فوائد دیگری نیز میتواند در آن نهفته باشد که به برخی از آنها اشاره میشود:
- یکی از بارزترین اتهاماتی که درباره قرآن مطرح میشود، انکار الهی بودن و آسمانی بودن قرآن و آیات کریمه آن است. این موضوع حتی از جانب افرادی که خود را پیرو پیامبر(ص) نیز میدانند مطرح میشود، با این ادعا که اصل معنا و محتوای قرآن وحیانی است، اما کلمات و عبارات آن میتواند انشاء خود پیامبر(ص) باشد.
وجود کلمات و عباراتی مانند واژهی «قُلْ» در جای جای فرازهای قرآن، تأکیدی غیر مستقیم بر نزول الفاظ قرآن از جانب خالق یکتا است؛ چرا که عاقلانه نیست کسی خود را مورد خطاب قرار داده و به خود امر کند که مطلبی را به دیگران ابلاغ کند!
- اینکه خداوند در برخی موارد به طور مستقیم با مردم سخن نگفته و از پیامبرش خواسته که او سخن خدا را ابلاغ کند، تأکیدی بر این مطلب است که پیامبر خدا، واسطه بین او و مخلوقاتش است که خود جایگاه ویژهای به شمار رفته و موضوع «واسطه بودن پیامبران» نباید مورد غفلت و بیاهمیتی قرار گیرد.
- با اینکه در مرحلهی اوّل، پیامبر خدا(ص) مخاطب این دست آیات و اوامر قرآنی است، اما حداقل در برخی از مواردی که از واژهی «قل» در آنها استفاده شده است، میتوان مسلمانان را نیز مخاطب مستقیم خداوند دانست. به عنوان مثال وقتی یک مسلمان هنگام تلاوت قرآن به این آیه میرسد: «قُلْ أعوذٌ بِرَبِّ النَّاسِ»، میتواند چنین تصور کند که خداوند به صورت مستقیم، خود او را مورد خطاب قرار داده و از او میخواهد که به پروردگار انسانها پناه برد. مخاطب قرار گرفتن مؤمنان و مسلمانان از جانب خدای متعال و از طریق آیات قرآن، نوعی تکریم مؤمن و مسلمان به شمار میرود؛ چرا که خالق هستی او را به طور مستقیم مخاطب خود قرار داده و با او سخن گفته است. از این موضوع با اصطلاح «خطاب تشریف» یاد میشود.[1]
- در مواردی نیز وجود کلمهی «قل» در آیه، نشانگر این مطلب است که شخص یا گروهی از افراد، از پیامبر(ص) درباره موضوعی سؤال کردهاند؛ از اینرو خدای متعال خطاب به پیامبر خود میفرماید که در پاسخ سؤال آنها چنین بگو؛ خصوصاً در مواردی که شخص پیامبر منتظر دریافت پاسخ از جانب خدا بود. در چنین مواردی، آمدن واژهی «قل» در ابتدای سخن، کاملاً متناسب و به جا است.[2]
- آغاز شدن کلام با امر به گفتن، (حداقل در برخی موارد) میتواند بیانگر این مطلب نیز باشد که شخص پیامبر(ص) از مطلبی که با وحی در اختیار ایشان قرار میگیرد مطلع بوده، ولی آنرا به دلایل و مصالحی ابلاغ نکرده و منتظر فرصت مناسب بود[3] که خداوند با واژهی «قل» ایشان را مطلع میکند که آن فرصت فرا رسیده است.
- به دلیل اینکه آیات قرآن از جانب خدا است و سخن و گفته او است، کسی که قرآن را تلاوت میکند نیز با این تصور که هرچه تلاوت میشود گفته خدا است، آنرا قرائت میکند. اما در این بین، برخی آیات قرآن گفته شخص رب العالمین نبوده، بلکه نقل قول از دیگران است. علاوه بر نقل قول، گاهی سخنی مطرح میشود که شایستگی آنرا ندارد که از خود خداوند آن را بگوید، بلکه سخنی است که باید از جانب پیامبر و یا مسلمانان بیان شود. در چنین مواردی لازم است که در ابتدای کلام، واژهی «قل» آورده شود تا مشخص شود این سخن با آنکه وحیانی است، اما اینگونه نیست که خداوند از جانب خودش آنرا گفته باشد. به عنوان مثال؛ اگر در ابتدای سوره کافرون، «قل» قرار نگیرد، این توهم پیش میآید که گوینده عبارت «من خدای شما را نمیپرستم» خدا است؛ در حالیکه نه فقط خدا هیچ کسی را نمیپرستد؛ بلکه شأنیت آنرا ندارد که کسی را عبادت کند.[4]
[1]. سیوطی، جلال الدین،الاتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 25، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1421ق.
[2]. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی،ج 1، ص 189، دمشق، مطبعة الترقی، چاپ اول، 1382ق.
[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 432، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. همان، ج 27، ص 386 – 387.