لطفا صبرکنید
5121
- اشتراک گذاری
در ارتباط با پرسش مطرحشده، با استفاده از کتب لغوی معنای واژههای یاد شده را ذکر میکنیم:
- حنجره: در تعریف و توضیح واژه «حنجره» که جمع آن «حناجر» است، عبارات مختلفی به کار برده شده است. برخی آنرا رأس غلصمه[1] از سمت بیرون[2] و برخی آنرا قسمتی از حلق که در کنار غلصمه قرار دارد[3] و برخی آنرا جوف و داخل حلق گفتهاند.[4] اما تعریف واضح آن چنین است: بخشی از مجرای تنفس که بین حلق و ریه قرار دارد و اولین مجرایی است که هوا را از مجرای مشترک، به مجرای مختص تنفس وارد میکند.[5]
- حلقوم: اصل این ماده، به معنای کندن و جدا کردن است. «حلقوم» که همان حلق[6] و بر روزن «فعلوم» است، متناسب با معنای جدا کردن، به محل ذبح و نحر حیوان گفته میشود. حروف اضافه موجود در حلقوم نسبت به حلق، برای دلالت کردن این واژه بر معنایی فراتر از حلق و به عبارتی امتداد آن میباشد.[7] اما به طور کلی به محل ورود آب و غذا به مِری اطلاق میگردد.[8]
- تراقی: اما معنای «تراقی» جمع مکسر «ترقوه»، ماهیتاً با معنای دو واژه سابق متفاوت است. ترقوه به استخوانهایی گفته میشود که در بالاى قفسه سینه و بین گودی گلو و کتف قرار دارد.[9] این استخوان در هر دو طرف گلو (راست و چپ) وجود دارد.
[1]. گوشت میان سر و گردن؛ بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ج 1، ص 644، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 260، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412ق.
[3]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 216، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[4]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم،ج 3، ص 327، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[5]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،ج 2، ص 292، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[6]. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 146، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بیتا.
[7]. التحقیق، ج 2، ص 270.
[8]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی،ج 13، ص 91، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
[9]. مفردات الفاظ القرآن،ص 166.