جستجوی پیشرفته
بازدید
15737
آخرین بروزرسانی: 1391/08/20
خلاصه پرسش
ملاک کثرت در موجودات، اعم از مجرد و مادی چیست؟
پرسش
چگونه مجردات که در زمان و مکان قرار ندارند شمارش پذیرند؟
پاسخ اجمالی

کثرت در عالم عقول و مجردات به معنای تعدد مراتب است؛ یعنی وجود آنها دارای شدت و ضعف و کمال و نقص است، و شمارش پذیر بودن آنها ارتباطی به مکان داشتن یا نداشتن آنها ندارد. البته در عالم طبیعت از آن‌جا که تمام موجودات مادی هستند و خصوصیت ماده این است که زمان و مکان اشغال می‌کند؛ لذا ظهور موجودات مادی در مکان‌های مختلف با تعدد ذاتی آنها همراه شده و گمان می‌شود تکثر و تعدد به خاطر عوارض این موجودات (که از جمله آن زمان و مکان است) می‌باشد.

پاسخ تفصیلی

شمارش پذیر بودن موجودات، به معنای تعدد و تکثر داشتن آنها در خارج است؛ لذا چند سؤال در این زمینه مطرح می‌شود. یکی این‌که حقیقت وجودات خارجی چیست؟ آیا تکثر در خارج وجود دارد؟ رابطه موجودات با یکدیگر به چه نحو است، و چه امری باعث افتراق آنها از یکدیگر می‌شود؟ دیگر این‌که آیا اساساً این ملاک در مجردات هم وجود دارد و می‌توان گفت مجردات هم به نوعی، کثرت دارند یا خیر؟

این‌که منشأ کثرت حقیقی موجودات، وجود است یا ماهیت، به مبنای ما در اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت بر می‌گردد. طبق آنچه در حکمت متعالیه به اثبات رسیده، چیزی که در خارج اصیل است، وجود می‌باشد و ماهیت یک مفهوم اعتباری است که به تبع وجود نیز در خارج موجود شده است. این پیش فرض در جای خود به اثبات رسیده و در این‌جا از توضیح و اثبات آن صرف نظر می‌کنیم.

پس از اثبات اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت و وضوح این‌که مفهوم وجود در خارج مصادیق زیادی؛ مانند انسان، اسب و ... دارد، این سؤال مطرح می‌شود که میان مصادیق خارجی وجود چه نسبتی برقرار است؛ آیا این مصادیق به تمامِ ذاتِ بسیطِ خود، با یکدیگر تغایر و تباین داشته و تنها در صدق مفهوم وجود، اشتراک[1] دارند، یا این‌که وجود، حقیقت واحدی است که مراتب و مصادیق مختلفی دارد و این مراتب علاوه بر اشتراک در مفهوم وجود، در حقیقت وجود نیز با یکدیگر مشترک هستند؟

دو دیدگاه مهم در این مسئله وجود دارد:

1. مصادیق خارجی وجود، حقایق متباین به تمام ذات بوده و هیچ اشتراکی با یکدیگر ندارند و صرفا مفهوم وجود بر آنها صدق می کند. این دیدگاه به گروهی از حکمای مشایی نسبت داده شده است.

۲ . وجود حقیقت واحد دارای مراتب و به عبارت دیگر حقیقت واحد مشکک است. مصادیق مختلف وجود همه در حقیقت وجود مشترک بوده و فرق آنها با یکدیگر نیز در حقیقت وجود است. به بیان دیگر، ما به الاشتراک آنها عین ما به الامتیاز آنها بوده و همان حقیقت وجود است. از این نظریه به وحدت تشکیکی حقیقت وجود تعبیر می‌شود. این دیگاه به حکمای فهلوی (معرّب پهلوی) فارس نسبت داده شده است و صدر المتألهین و پیروان وی، آن‌را پذیرفته‌اند.[2]

تا این‌جا بیان شد که وجود حقیقت واحد است و در عین حال نسبت مصادیق مختلف آن به یکدیگر تشکیکی است که از آن به کثرت در عین وحدت و یا برعکس تعبیر می‌شود. حال باید دید چه چیزی باعث این کثرت شده و به عبارتی ملاک این کثرت چیست؟ پاسخ این سؤال مستلزم بیان اقسام کثرت می‌باشد.

کثرتِ مصادیق وجود، بر دو گونه است:[3]

۱. حقیقی (ذاتی و بدون واسطه در عروض): این کثرت اوّلاً و بالذات وصف خود وجود بوده و بر دو قسم است:

الف. طولی: کثرت مصادیق وجود که در طول هم بوده و رابطه علی و معلولی میان آنها برقرار است[4]؛ در این کثرت بالاترین مرتبه، وجود واجب متعال و پایین‌ترین آن، وجود ماده اولی است.

ب. عرضی: کثرت مصادیق وجود که در عرض هم بوده و رابطه علی و معلولی ندارند؛ مانند وجود زید و وجود عمرو.

۲. اعتباری (عرَضی و ماهوی): در این کثرت، وجود ممکن به واسطه اتحاد با ماهیات مختلف، کثرت می‌یابد؛ مانند وجود انسان و وجود اسب. این کثرت اولاً و بالذات و حقیقتاً وصف ماهیت است و ثانیاً و بالعرض و به واسطه ماهیت، به وجودی که با ماهیت متحد است نسبت داده می‌شود.

مقصود از کثرت در مسئلۀ تشکیک، کثرت حقیقی مصادیق وجود است. حقیقت وجود در هر مصداق، اوصاف[5] و خصوصیاتی داشته که با وجود مصداق عینیت دارد و همین اوصاف و خصوصیات منشأ کثرت مصادیق وجود و امتیاز آنها از یکدیگر می‌شود. برای مثال وجوب وجود بالذات و سایر صفات کمالیه واجب متعال همچون علم و قدرت که با وجود او عینیت دارند، منشأ و عامل امتیاز وجود واجب متعال از وجود ممکن است.

حال این کثرت حقیقی، گاهی طولی و گاهی عرضی است. در کثرت طولی عالی‌ترین مرتبه وجود، وجود واجب متعال بوده و پایین‌ترین آن ماده اولی است که جز قوه بودن هیچ‌گونه فعلیتی ندارد. فرق این دو نوع از کثرتِ حقیقی، این است که بین مصادیقِ کثرت طولی، رابطه علی و معلولی برقرار است، در حالی‌که در کثرت عرضی رابطه علیت برقرار نیست. مرحوم سبزواری برای کثرت عرضی، افراد یک نوع واحد را مثال زده که بین آنها رابطه علی و معلولی برقرار نیست.[6]

هر یک از مصادیق کثرت طولی دارای مرتبه‌ای است که معلول برای مرتبه بالا و علت برای مرتبه پایین‌تر از خود می‌باشد. این کثرت در همه مراتب وجود از جمله عالم عقول و مجردات نیز صادق است. با این بیان روشن می‌شود که منشأ کثرت و تعدد در مرتبه عالم عقول و مجردات به مراتب آن است و شمارش پذیر بودن آنها ارتباطی به مکان داشتن یا نداشتن آنها ندارد. بله در عالم طبیعت چون موجودات همه مادی هستند و خصوصیت ماده این است که زمان و مکان اشغال می‌کند؛ لذا ظهور موجودات مادی در مکان‌های مختلف با تعدد ذاتی آنها همراه شده و گمان می‌شود تکثر و تعدد به خاطر عوارض این موجودات (که از جمله آن زمان و مکان است) می‌باشد.

 اما اثبات کثرت عرضی در مجردات، منوط به اثبات نظریه مُثُل افلاطونی است؛ در نظر برخی از حکیمان مثل افلاطونی قابل اثبات نیست؛[7] بر این اساس کثرت عرضی را در مورد مجردات نمی‌توان پذیرفت؛ این عده برای عدم کثرت عرضی در مجردات چنین استدلال می‌کنند: وجه تمایز مصادیق کثرت عرضی، عوارضی است که بر هر یک از آنها عارض شده است. از طرفی عرَض، نیاز به موضوع دارد و آن موضوع برای اتصافش به این عرض باید امکان[8] و قابلیت اتصاف را داشته باشد. در حالی‌که امکان از خصوصیات ماده است و مجردات خالی از ماده می‌باشند در نتیجه موجود مجرد کثرت عرضی نخواهد داشت. برای همین گفته شده است، هر یک از موجودات مجردات، خود نوعی است که یک فرد بیشتر ندارد.[9]

 


[1]. منظور اشتراک لفظی است یعنی مصادیق وجود بتمامه مختلف هستند و هر کدام وجودی است غیر از دیگری و تنها در لفظ "وجود"  اشتراک دارند. ولی این نظریه قابل قبول نیست بلکه بین مصادیق وجود اشتراک معنوی برقرار است. برای مطالعه بیشتر: ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، بدایة الحکمة، مرحله اول، فصل 2، ص12، موسسة النشر الاسلامی، قم، 1428 ق.

[2]. چرا حکمت مشّاء حقایق اشیاء را متباین و حکمت متعالیه آن را تشکیکی می داند؟ ر .ک : سوال 504، کد بایگانی fa545 

[3]. حکیم سبزواری، شرح منظومه،(با تعلیقه علامه حسن زاده آملی)، ج2، از ص 110 تا 121 و از ص 178 ، نشر ناب، تهران، 1413 ق؛ جوادی آملی، عبد الله، رحیق مختوم، ج 1، بخش 1، از ص 360 و بخش 5، ص 550 و 551، مرکز نشر اسراء، قم، زمستان 1389

[4]. طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، مرحله 12، فصل 17، موسسة النشر الاسلامی، قم، 1426 ق.

[5]. مقصود از این اوصاف و خصوصیات، همان اعراض ذاتی وجود است. اعراض ذاتی وجود همچون فعلیت و خارجیت، به اوصافی گفته می شود که از نظر مفهوم با وجود مغایرت دارند ولی مصداق آنها واحد و همان وجود است.

[6]. و آن‌گاه این سؤال را مطرح نموده است که تخصّص و تمیّز افراد نوع واحد به عوارض آنها است، پس چگونه ممکن است کثرتی که از ناحیه عوارض ماهوی پدید می‏آید به وجود نسبت داده شود؟ سپس در پاسخ از این اشکال می‏گوید: عوارض دارای دو دید بشرط لا و لابشرط هستند و امتیاز افراد نوع واحد به لحاظ بشرطلا، یعنی به مثل سواد و بیاض نیست، بلکه به وجود لابشرط آنها که همان ابیض و اسود است می‏باشد و چون لابشرط با موضوع خود متّحد است، بازگشت این سخن بدان است که امتیاز افراد نیز به وجودات آنها است. اسفار، ج1، ص44، تعلیقة السبزواری، نقل از جوادی آملی، عبد الله، رحیق مختوم، ج1، بخش 1، ص 362، مرکز نشر اسراء، قم، زمستان 1389.

[7]. بدایة الحکمة، ص 217 - 220.

[8]. امکان استعدادی مراد است.

[9]. بدایة الحکمة، ص 215.

 

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها