لطفا صبرکنید
9051
- اشتراک گذاری
ترس و امید، و در مواردى محبّت نسبت به خداى متعال جاى تعجبى ندارد؛ زیرا این امر به نحوى سراسر زندگى ما را پر کرده است، لکن از شدت وضوح، از آن غافلیم. باید توجه داشت که حتى راه رفتن ما ثمره ی ترس و امید و محبت است؛ چرا که تا امیدى نباشد راه نمی رویم و اگر راه نرویم به مقصد نمی رسیم و تا نترسیم در راه رفتن احتیاط نکرده و آسیب دیده و باز هم از مقصد می مانیم. این امر در استفاده از وسایل نقلیه، وسایل برقى یا آتش زا و... نمود بیشترى دارد؛ زیرا ما مشتاقانه از آنها استفاده می کنیم، لکن اگر استفاده ی ما از آنها همراه با ترس و احتیاط بعد از آن نباشد، نزدیک شدن به آنها سبب هلاکت و نابودى ما است.
بنابر این، جمع شدن ترس و امید، در یک ذات و نسبت به یک چیز یا یک شخص، ممکن است و جاى هیچ گونه تعجب ندارد.
در مورد خدای متعال باید گفت: هم باید از خدا ترسید و هم باید به او عشق و امید داشت؛ زیرا عشق و محبت و امید به او، باعث همرنگى از یکسو و تحرک و تلاش و سبقت هر چه بیشتر در کسب عوامل خشنودى او، و در نهایت رسیدن به فیوضات و الطاف و نعمات دنیوى و اخروى او، از سوى دیگر مىگردد. و ترس از او سبب خضوع و خشوع و اطاعت هر چه بیشتر و ترک گناه و سایر عواملى که موجبات قهر و غضب و عذاب او را فراهم می کنند، خواهد شد.
این همراهی بیم و امید در دنیا براى افراد متوسط، سبب آرامش خالى از هرگونه بیم و ناراحتى در آخرت می گردد؛ دنیایى که جاى کشت و فعالیت است و کشت و فعالیت او نیازمند حراست و حفاظت از آفات بوده تا به مصرف اُخروى برسد و در آن جا نیازى به حراست نیست، چنان که جاى کشت و فعالیت نیست.
ترسِ تنها، سبب ناامیدى و یأس و دل مردگى و افسردگى می شود و امید و محبتِ تنها و بدون ترس، سبب فریب نفس و تجرى و ارتکاب معاصى می گردد و این هر دو مذموم و نامطلوب هستند.
ترس و امید و محبت امورى وجدانى و بی نیاز از تعریف هستند. انسان در مقابل امورى ممکن است دچار ترس و هراس گردد؛ مانند:
- احساس خطر و آسیب بر جان و مال و عرض و... خود؛
- درک عظمت و هیبت امرى یا چیزى؛
- جهل به عواقب و تبعات کارى و یا سرانجام خویش؛ و...، هرچند ممکن است نسبت به امرى برخى از این عوامل با هم همراه گردند.
احساس محبت و علاقه نیز در پى امورى چند به دست می آید:
الف) یافتن جذبه ها و زیبایی هایى در محبوب و گرایش و علاقه به او به جهت علاقه و گرایش به آن زیبایی ها، و شاعر این عشق را در پى رنگ و سرانجام آن را ننگ می داند، لکن این امر کلیت ندارد؛ بلکه اگر این زیبایی ها، زیبایی هاى گذرا و فانى و ظاهری باشند این امر صحیح است، لکن اگر این جمال و کمال، ارزش هاى اخلاقى یا جمال و کمال وجودى و حقیقى باشند، این عشق در پى رنگ نبوده و عاقبتش ننگ نیست، بلکه سرانجام آن همرنگى است.
ب) احساس وابستگى و نیاز به محبوب و انتظار استفاده از محبوب در راه رسیدن به مقاصد خویش. این محّب، محبوب را براى خود می خواهد نه به جهت خودش؛
ج) محبتى که در پى احساس شکرگزارى به ولى نعمت حاصل می گردد و محّب از آن جهت شیفته ی محبوب گشته است که موهبت و بذل و عطیه اى را از جانب محبوب دریافت کرده و رهین منّت او گشته است.
د) محبوب، طالب محبت محّب و جذب او به سوى خویش، براى دست گیرى از او و زیر بال و پر گرفتن او است و...، و ممکن است نسبت به یک محبوب عواملى چند با یکدیگر همراه شوند.
اگر دقت کنیم در تمامى عمل کردها و عکس العمل هاى ما به نوعى ترس و محبت و امید به هم آمیخته اند، اگرچه ممکن است در مواردى یکى بر دیگرى غالب باشد و همیشه موازنه برقرار نباشد، لکن این معیت ترس و امید(و محبت) امرى اجتناب ناپذیر است. البته، این امر از امورى است که از شدت وضوح آن، از آن غافلیم و این دو بر عمل کردهاى ما تأثیر می نهند. امید و محبت، سبب تحریک ما به سوى کارهاى روزمره و حتى کارهاى خطیر می گردد و ترس، سبب احتیاط و دقت و ارزیابى و سنجش تبعات آن و تهیه ی مقدمات آن می گردد. اگر در وجود انسان تنها امید و محبتِ می بود، احتیاط کنار رفته و خیلى زود به نابودی مبتلا می شدیم و اگر تنها ترس می بود، اقدام بر هیچ کارى حتى نوشیدن و خوردن نمی کردیم؛ زیرا ممکن است قطره اى وارد ریه ی ما گشته یا لقمه اى گلوگیرمان شود و سبب مرگمان گردد!
بنابر این، اظهار تعجب از معیت ترس و امید و محبت نسبت به خدا، جاى تعجب دارد؛ زیرا نشانه ی غفلت ما از شناخت خود و حالات خود است.
توضیح این که: ترس و امید و محبت به خداوند، در افراد مختلف بر حسب میزان شناخت آنها از خدا و صفات جمالیه و جلالیه ی او و سایر معارف دین از یکسو و عمل کرد گذشته ی آنها از سویى، و اطمینان یا عدم اطمینان آنها از آینده ی خویش از سوى دیگر متفاوت است؛ آنها که مجذوب هیبت و عظمت و جلالت حق گشته و یا در گذشته ی خویش مرتکب عصیان شده و رعایت محضر ربوبى را نکرده اند، ترسشان بر محبت و امیدشان غالب است و برعکس، آنها که مجذوب جمال و رحمت حق تعالى گردیده و عنایات و ألطاف او را تجربه کرده و در گذشته ی خویش جانب احتیاط را نگهداشته و أدب محضر ربوبى را رعایت کرده اند و اگر لغزیده اند، باب توبه و مغفرت حق را گشوده یافته و توبه ی نصوح نموده اند؛ محبّت و امیدشان بر ترسشان غالب است و دیگران که بینابین عمل کرده و از عمل کرد گذشته ی خود و قبولى آنها مطمئن نبوده و نیز از سرانجام عدم رهایى خود از قهر و عذاب خدا بیمناک اند و در عین حال امید به عفو وجود و کرمش دارند، بین ترس و امید و محبتشان موازنه برقرار است. اما مهم این است که در اغلب افراد، ترس و محبتشان برخاسته از حب نفس و غریزه ی جلب منفعت و دفع ضرر است؛ یعنى بیشتر افراد از روى ترس از عِقاب خدا در آخرت و محرومیت از فیوضات حق تعالى و نیافتن نعمات و خوشی هاى بهشتى، به خداوند اظهار محبت و امید می کنند، لکن آنها که شیفته ی جمال و کمال حق و مبهوت جلال و عزّ و عظمت حق تعالی، و یا هر دو هستند بسیار اندک اند و غیر از انبیا و اوصیا(ع) کمتر افرادى به این مقام، بار یافته اند.
امام علی(ع) در حکمت جاودانه ی خویش این سه گروه را این گونه ترسیم می نماید: «گروهى خدا را به امید ثواب عبادت کردند که این عبادت بازرگانان است. و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است. و گروهى خدا را از روى سپاس گزارى عبادت کردند که این عبادت آزادگان است».[1]
و بدین جهت است که برخى از بزرگان می فرمایند: یکى از مبانى مهم تعلیم و تربیت در اسلام، «محبت» است. قرآن کریم که معلم و مربى اخلاق است، مهم ترین محور فضایل اخلاقى را محبت می داند و امام صادق(ع) می فرماید: «خداى سبحان پیامبر خود را با محبت الهى تأدیب و تربیت کرده است».[2]
مسئله ی تخویف(ترساندن) و تبشیر(تشویق کردن) در قرآن و روایات اهل بیت(ع) فراوان است؛ اما نسبت به افراد ضعیف «مرحله نهایى» و نسبت به افراد متوسط، «مقدمه و وسیله» است تا انسان در اوایل از راه تنبیه و تشویق و کم کم بر اساس تحبیب حرکت کند.[3]
بنابر این نباید از معیت ترس و محبت نسبت به خداوند تعجب کرد، بلکه این معیت ترس و امید براى تربیت و تعالى و ترقى انسان لازم است؛ زیرا با ترس، از معاصى و مهالک و اسباب غضب و قهر و عذاب خدا می پرهیزد و خضوع و خشوع و اطاعتش از حق تعالى بیشتر می گردد؛ و از روى محبت به انجام مشتاقانه ی واحبات و نوافل و سبقت به سوى امورى که موجب جلب الطاف و رحمت و نعمات الهی می گردد، روى می آورد.
خلاصه این که، ثمره ی بیم و امید او، سبقت به خیرات و تحلیه ی به فضایل و پرهیز از شرور و معاصى و تخلیه ی رذایل است. و این همان کمال مطلوبى است که خداوند از آفرینش انسان داشته است؛ یعنى گرفتن رنگ إله و رسیدن به مقام خلیفة اللهى و آرمیدن در نعمات اخروى و رهایى از هرگونه نگرانى و ناراحتى. چنان که به این ثمره بارها اشاره نموده است:
«کسى که به خدا و روز دیگر(معاد) ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، برایشان أجرشان نزد خداوند محفوظ است و هیچ گونه ترس و ناراحتى بر ایشان نخواهد بود».[4]
و گرنه، ترس به تنهایی باعث دل مردگى، افسردگى، ناامیدى، و ترک توبه و غرق شدن در گناهان و معاصى و... و بالاخره گرفتارى در نقمات دنیوى و اخروى، و محبتِ تنها نیز سبب تجرّى و ارتکاب معاصى، به امید توفیق توبه در آخر عمر، و طمع بی جا به رحمت و کرم و لطف حق می گردد، در حالى که وقتى به دنبال کسب اسباب جلب رأفت و رحمت حق نبوده، نمی تواند از رحمت و لطف او طرفى ببندد! و نظر به این امر است که امام حسین(ع) در «دعاى عرفه» می فرماید:
«کور باد چشمى که تو را بر خود مراقب نمی بیند و سرمایه را می بازد، آن که از براى او نصیبى از محبت قرار نداده اى»
پس خوشه چینى از این ترس و محبت در آخرت صورت می گیرد و آن جا یا جایگاه عذاب و نقمت خالص براى کسانى است که این نعمت را حفظ نکرده و یا ناامید گشته و غرق معاصى شده اند، و یا فریب خورده و توشه برنداشتند، و یا جایگاه نعمت و آسایش خالص بدون نگرانى و ترس است براى کسانى که با حفظ توازن بین بیم و امید، هم از معاصى اجتناب کرده اند و هم بر توشه گیرى از خیرات براى آخرتشان سبقت گرفته اند.[5]
[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 510، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 17، ص 3، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[3]. جوادى آملى، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، ص 330 – 332، قم، مرکز نشر اسراء.
[4]. بقره، 62؛ مائده، 65؛ ر. ک: «خداوند؛ ترس یا محبت»، 64.
[5]. براى مطالعه بیشتر، ر. ک: کتابهای اخلاقى، بحث «خوف و رجا»، یا «محبت» و «ولایت»؛ مانند جوادی آملی، عبد الله، مراحل اخلاق در قرآن، ص 279 – 340؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص 221 - 233 و 481 – 484؛ مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، بحث خوف و رجاء.