لطفا صبرکنید
بازدید
16443
16443
آخرین بروزرسانی:
1401/06/01
کد سایت
fa1274
کد بایگانی
973
نمایه
شخصیت ابوهریره از دیدگاه صحابه
طبقه بندی موضوعی
تاريخ بزرگان|بزرگان
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا عمر(خلیفه دوم) ابوهریره را به علت جعل حدیث دروغین توبیخ کرد؟
پرسش
می گویند عمر(خلیفه دوم)، ابوهریره(راوی سنی) را به علت جعل حدیث دروغین صراحتاً توبیخ کرد و کتک زد، آیا این حقیقت دارد؟ اگر ممکن است جهت مراجعه، منبعی را نیز ذکر کنید.
پاسخ اجمالی
ذهبی، و دیگران نقل کردهاند که خلیفهی دوم ابوهریره را به جهت روایات بیپایه و اساس زیادی که به پیامبر(ص) نسبت میداد توبیخ میکرد و شدیداً او را تا پایان حکومت خود از نقل روایت منع کرد.
میتوان علل سوء ظن عمر به ابوهریره را در این عوامل جستوجو کرد:
- مجالست او با کعب الاحبار یهودی و نقل روایت از او،
- نقل روایات بیپایه و اساس که غالباً موافق اسرائیلیات، بلکه جز اسرائیلیات چیز دیگری نبود.
- نقل روایات مخالف با روایات منقول از صحابه،
- مخالفت اصحابی؛ مانند علی(ع) و ابوبکر با او.
پاسخ تفصیلی
در مورد زندگی ابوهریره قبل از اسلام اطلاعی در دست نیست مگر آنچه خود او نقل کرده که از کوچکی با یک گربه کوچکی همبازی بوده و آدمی یتیم و فقیری بوده که به خاطر فرار از گرسنگی به مردم خدمت میکرده است. دینوری در کتاب «المعارف» گفته او از قبیله دوس در یمن بوده، یتیم زیست و تهی دست مهاجرت کرده، در سی سالگی به مدینه آمد و به خاطر تنگدستی راه صفه را که مهاجرین فقیر در آنجا جمع بودند در پیش گرفت.[1]
خود ابوهریره به صراحت علت ایمان آوردن به اسلام و پیامبر(ص) را سیری شکم و فرار از فقر بیان کرده نه چیز دیگر.[2] خود او میگفته من همواره دنبال شکم بودهام تا جایی که بعضی از اصحاب از اینکه هر روز به خاطر غذا به خانه آنها میرفتهام از من فراری بودهاند، او جعفر بن ابیطالب را به خاطر مهمان نوازیهایی که از او میکرده بعد از رسول اکرم برتر از همه اصحاب میدانسته و در مورد او جملات نغزی بیان کرده است.[3]
ثعالبی در کتاب ثمارالقلوب گفته ابوهریره با معاویه غذا میخورد و پشت سر علی نماز میخواند و خود در علت این کار میگفت آش معاویه چربتر و خوشمزهتر است ولی نماز پشت سر علی افضل است.[4]
اما اینکه آیا خلیفه دوم، ابوهریره را به خاطر جعل حدیث، تازیانه زد و او را از نقل حدیث برحذر داشت؟، باید گفت:
این مطلب مورد اتفاق است که ابوهریره با اینکه تنها یک سال و نُه ماه با پیامبر(ص) همراه بود ولی بیشتر از دیگر اصحاب از آنحضرت حدیث نقل کرده است.[5]
ابن حزم، آماری از احادیث او گرفته و نوشته است: «مسند بُقَیّ بن مخلد، به تنهایی 5374 حدیث از ابوهریره نقل کرده و بخاری 446 حدیث از او آورده است».[6]
خود ابوهریره چنانکه بخاری از او روایت کرده گفته است: «هیچیک از اصحاب پیامبر(ص) به اندازه من از آنحضرت حدیث نقل نکرده است مگر عبدالله بن عمرو که او احادیث را مینوشت ولی من نمینوشتم».[7]
کثرت روایات ابی هریره عمر بن خطاب را بیمناک کرد تا اینکه او را به همین خاطر تازیانه زد[8] و به او گفت که نقل حدیث از رسول خدا را کنار بگذارد وگرنه او را به دَوس – که وطنش بود- تبعید نماید.[9] خود او میگفته: «من برای شما احادیثی نقل میکنم که اگر زمان عمر نقل میکردم او مرا تازیانه میزد»،[10] یا «سرم را میشکافت».[11]
زهری از ابن سلمه نقل کرده که شنیدم ابوهریره می گفت: نمی توانستیم بگوییم رسول خدا چنین گفت تا عمر از دنیا رفت. آیا می توانستیم این احادیث را برای شما نقل کنیم در حالی که عمر زنده بود؟! به خدا قسم اکنون از وعده های تازیانه عمر بر پشتم می ترسم.[12]
ابوهریره برای توجیه این همه روایت خود از پیامبر (ص) اصولی خاص داشته و می گفته: «تا زمانی که روایتی، حلالی را حرام و حرامی را حلال نکند در نسبت دادن روایت به پیامبر (ص) مشکلی نیست». و این اصل پنداری خود را با احادیثی که به پیامبر (ص) نسبت می داده شرعی جلوه داده است از آن جمله حدیثی است که طبرانی از ابوهریره از رسول خدا نقل کرده است که: «تا زمانی حلالی را حرام و حرامی را حلال نکرده اید و به حق رسیدید مشکلی در نسبت دادن آن به من نیست.» همچنین آورده است که از پیامبر (ص) شنیده است که می گفته: «هر که حدیثی را روایت کند که رضای خدا در آن است پس من آن را گفته ام هر چند آن را نگفته باشم.»[13]
در حالی که آن چه از پیامبر (ص) ثابت است این است که او فرموده: « هر که از من حدیثی را نقل کند که من آن را نگفته باشم جایگاه او در آتش سوزان است.»[14]
عمر چون زیاده روی ابوهریره در نقل حدیث را دید، تأکید کرده بود که همواره این حدیث را به او گوشزد کنند.[15]
ابوهریره و تدلیس
تدلیس این است که از کسی که او را ملاقات نموده ای چیزی روایت کنی که از او نشنیده ای و یا از هم عصر خود مطلبی را نقل کنی که او نگفته باشد و در نقل چنین وانمود شود که از او شنیده و او چنین حرفی گفته است.[16] روشن است که تمام انواع تدلیس مذموم و حرام است و آن را برادر دروغ دانسته اند.[17]
حدیث شناسان گفته اند اگر ثابت شود کسی یک روایت را به تدلیس نقل کرده است دیگر هیچ روایتی را نباید از آن شخص پذیرفت هر چند بدانیم که او فقط یک بار تدلیس کرده است.[18] دینوری و ا بن کثیر از پسر ابن سعید نقل کرده اند که می گفت : «از خدا بترسید و حدیث نقل نکنید به خدا قسم در کنار ابوهریره بودم که از رسول خدا(ص) روایتی نقل کرد و روایتی از کعب احبار، سپس به بعضی از کسان که با ما بودند گفت حدیث رسول خدا را به کعب نسبت می دهم و حدیث کعب را به رسول خدا(ص).»[19] علماء حدیث به اتفاق گفته اند: ابوهریره ، عبادله ، معاویه و انس از کعب الاحبار یهودی نقل روایت کرده اند، کعب الاحباری که به خاطر فریب مسلمین به ظاهر اسلام آورده بود ولی در باطن یهودی بوده، و از میان آنها ابوهریره بیشتر از هر کس دیگر از او اخذ روایت نموده و به او اعتماد کرده است.[20] در واقع نیرنگ کعب بر ابوهریره چیره شده تا آن چه از خرافات و اوهام می خواسته در دین اسلام داخل کند. از لابه لای اقوالی که در مورد کعب گفته ا ند روشن می شود که کعب روش خاص خود را داشته است، ذهبی در طبقات الحفاظ در مورد ابوهریره نوشته است : «کعب درباره ابوهریره می گفته کسی را ندیدم که تورات نخوانده عالم تر از ابوهریره بر آن باشد.» [21] نگاه کنید چگونه این کاهن، ابوهریره را فریب داده، چگونه ابوهریره می توانسته بفهمد در تورات چه هست در حالی که تورات را نمی شناخته و اگر می شناخته قادر به خواندن آن نبوده چون تورات به لغت عبرانی بوده و ابوهریره حتی لغت عرب را نمی دانسته چون بی سواد بوده است.[22]
بخاری از ابوهریره نقل کرده که اهل کتاب تورات را به عبری می خوانند و آن را به عربی برای اهل اسلام تفسیر می کنند و اگر من عبری می دانستم من هم از مفسرین آن می شدم.[23]
دینوری در مورد ابوهریره نوشته است: «چون ابوهریره روایاتی نقل کرده که هیچ کس از اقران او و بزرگان صحابه نقل نکرده اند او را متهم کرده و رویات او را انکار کرده اند و گفته اند چگونه تنها تو این احادیث را از پیامبر (ص) شنیده ای در حالی که هیچ گاه تنها در محضر پیامبر (ص) نبوده ای».[24]
دینوری می گوید: عایشه به شدت او را انکار می کرد[25]و از جمله کسانی که ابوهریره را متهم به دروغ می کردند عمر و عثمان و علی(ع) و غیر ایشان بودند.
ابوهریره از رسول اکرم (ص) نقل کرده بود که: «طیره (فال بد زدن) در زن، حیوان و خانه (صحیح) است». وقتی این حدیث را برای عایشه نقل می کنند می گوید: «به آن کسی که قرآن را بر ابوالقاسم نازل کرده قسم، هر کسی این حدیث را به پیامبر (ص) نسبت دهد دورغ گفته است؛ بلکه پیغمبر(ص) فرمود : «اهل جاهلیت می گفتند طیره در حیوان، زن و خانه است .»
علی (ع) می فرمود: «ابوهریره دروغگوترین مردم است.» و در جای دیگر فرمود: «دروغگو ترین افراد بر رسول اکرم ابوهریره است». می گویند روزی ابوهریره گفت: «حدثنی خلیلی؛ دوستم برایم حدیث کرد.» حضرت علی بلافاصله در جواب او می فرماید: «متی کان النبی خلیلک؛کی نبی اکرم(ص) دوست تو بود؟![26]
ابوجعفر اسکافی نقل می کند: معاویه گروهی از صحابه و تابعین را تحریک کرد تا علیه علی (ع) احادیث قبیحی را جعل کنند از صحابه ابوهریره، عمروبن عاص، مغیره بن شعبه و از تابعین عروه بن زبیر بودند.[27]
در این خصوص به طور مستقل دو کتاب در مورد ابوهریره نوشته شده است :
یک. «ابوهریره » نوشته سید شرف الدین عاملی، که در خصوص سؤال فوق می توان به صفحات 136 ، 160 ، 186 مراجعه کرد.
دو. «شیخ المضیره ابوهریره» نوشته محمود ابوریه مصری .
خود ابوهریره به صراحت علت ایمان آوردن به اسلام و پیامبر(ص) را سیری شکم و فرار از فقر بیان کرده نه چیز دیگر.[2] خود او میگفته من همواره دنبال شکم بودهام تا جایی که بعضی از اصحاب از اینکه هر روز به خاطر غذا به خانه آنها میرفتهام از من فراری بودهاند، او جعفر بن ابیطالب را به خاطر مهمان نوازیهایی که از او میکرده بعد از رسول اکرم برتر از همه اصحاب میدانسته و در مورد او جملات نغزی بیان کرده است.[3]
ثعالبی در کتاب ثمارالقلوب گفته ابوهریره با معاویه غذا میخورد و پشت سر علی نماز میخواند و خود در علت این کار میگفت آش معاویه چربتر و خوشمزهتر است ولی نماز پشت سر علی افضل است.[4]
اما اینکه آیا خلیفه دوم، ابوهریره را به خاطر جعل حدیث، تازیانه زد و او را از نقل حدیث برحذر داشت؟، باید گفت:
این مطلب مورد اتفاق است که ابوهریره با اینکه تنها یک سال و نُه ماه با پیامبر(ص) همراه بود ولی بیشتر از دیگر اصحاب از آنحضرت حدیث نقل کرده است.[5]
ابن حزم، آماری از احادیث او گرفته و نوشته است: «مسند بُقَیّ بن مخلد، به تنهایی 5374 حدیث از ابوهریره نقل کرده و بخاری 446 حدیث از او آورده است».[6]
خود ابوهریره چنانکه بخاری از او روایت کرده گفته است: «هیچیک از اصحاب پیامبر(ص) به اندازه من از آنحضرت حدیث نقل نکرده است مگر عبدالله بن عمرو که او احادیث را مینوشت ولی من نمینوشتم».[7]
کثرت روایات ابی هریره عمر بن خطاب را بیمناک کرد تا اینکه او را به همین خاطر تازیانه زد[8] و به او گفت که نقل حدیث از رسول خدا را کنار بگذارد وگرنه او را به دَوس – که وطنش بود- تبعید نماید.[9] خود او میگفته: «من برای شما احادیثی نقل میکنم که اگر زمان عمر نقل میکردم او مرا تازیانه میزد»،[10] یا «سرم را میشکافت».[11]
زهری از ابن سلمه نقل کرده که شنیدم ابوهریره می گفت: نمی توانستیم بگوییم رسول خدا چنین گفت تا عمر از دنیا رفت. آیا می توانستیم این احادیث را برای شما نقل کنیم در حالی که عمر زنده بود؟! به خدا قسم اکنون از وعده های تازیانه عمر بر پشتم می ترسم.[12]
ابوهریره برای توجیه این همه روایت خود از پیامبر (ص) اصولی خاص داشته و می گفته: «تا زمانی که روایتی، حلالی را حرام و حرامی را حلال نکند در نسبت دادن روایت به پیامبر (ص) مشکلی نیست». و این اصل پنداری خود را با احادیثی که به پیامبر (ص) نسبت می داده شرعی جلوه داده است از آن جمله حدیثی است که طبرانی از ابوهریره از رسول خدا نقل کرده است که: «تا زمانی حلالی را حرام و حرامی را حلال نکرده اید و به حق رسیدید مشکلی در نسبت دادن آن به من نیست.» همچنین آورده است که از پیامبر (ص) شنیده است که می گفته: «هر که حدیثی را روایت کند که رضای خدا در آن است پس من آن را گفته ام هر چند آن را نگفته باشم.»[13]
در حالی که آن چه از پیامبر (ص) ثابت است این است که او فرموده: « هر که از من حدیثی را نقل کند که من آن را نگفته باشم جایگاه او در آتش سوزان است.»[14]
عمر چون زیاده روی ابوهریره در نقل حدیث را دید، تأکید کرده بود که همواره این حدیث را به او گوشزد کنند.[15]
ابوهریره و تدلیس
تدلیس این است که از کسی که او را ملاقات نموده ای چیزی روایت کنی که از او نشنیده ای و یا از هم عصر خود مطلبی را نقل کنی که او نگفته باشد و در نقل چنین وانمود شود که از او شنیده و او چنین حرفی گفته است.[16] روشن است که تمام انواع تدلیس مذموم و حرام است و آن را برادر دروغ دانسته اند.[17]
حدیث شناسان گفته اند اگر ثابت شود کسی یک روایت را به تدلیس نقل کرده است دیگر هیچ روایتی را نباید از آن شخص پذیرفت هر چند بدانیم که او فقط یک بار تدلیس کرده است.[18] دینوری و ا بن کثیر از پسر ابن سعید نقل کرده اند که می گفت : «از خدا بترسید و حدیث نقل نکنید به خدا قسم در کنار ابوهریره بودم که از رسول خدا(ص) روایتی نقل کرد و روایتی از کعب احبار، سپس به بعضی از کسان که با ما بودند گفت حدیث رسول خدا را به کعب نسبت می دهم و حدیث کعب را به رسول خدا(ص).»[19] علماء حدیث به اتفاق گفته اند: ابوهریره ، عبادله ، معاویه و انس از کعب الاحبار یهودی نقل روایت کرده اند، کعب الاحباری که به خاطر فریب مسلمین به ظاهر اسلام آورده بود ولی در باطن یهودی بوده، و از میان آنها ابوهریره بیشتر از هر کس دیگر از او اخذ روایت نموده و به او اعتماد کرده است.[20] در واقع نیرنگ کعب بر ابوهریره چیره شده تا آن چه از خرافات و اوهام می خواسته در دین اسلام داخل کند. از لابه لای اقوالی که در مورد کعب گفته ا ند روشن می شود که کعب روش خاص خود را داشته است، ذهبی در طبقات الحفاظ در مورد ابوهریره نوشته است : «کعب درباره ابوهریره می گفته کسی را ندیدم که تورات نخوانده عالم تر از ابوهریره بر آن باشد.» [21] نگاه کنید چگونه این کاهن، ابوهریره را فریب داده، چگونه ابوهریره می توانسته بفهمد در تورات چه هست در حالی که تورات را نمی شناخته و اگر می شناخته قادر به خواندن آن نبوده چون تورات به لغت عبرانی بوده و ابوهریره حتی لغت عرب را نمی دانسته چون بی سواد بوده است.[22]
بخاری از ابوهریره نقل کرده که اهل کتاب تورات را به عبری می خوانند و آن را به عربی برای اهل اسلام تفسیر می کنند و اگر من عبری می دانستم من هم از مفسرین آن می شدم.[23]
دینوری در مورد ابوهریره نوشته است: «چون ابوهریره روایاتی نقل کرده که هیچ کس از اقران او و بزرگان صحابه نقل نکرده اند او را متهم کرده و رویات او را انکار کرده اند و گفته اند چگونه تنها تو این احادیث را از پیامبر (ص) شنیده ای در حالی که هیچ گاه تنها در محضر پیامبر (ص) نبوده ای».[24]
دینوری می گوید: عایشه به شدت او را انکار می کرد[25]و از جمله کسانی که ابوهریره را متهم به دروغ می کردند عمر و عثمان و علی(ع) و غیر ایشان بودند.
ابوهریره از رسول اکرم (ص) نقل کرده بود که: «طیره (فال بد زدن) در زن، حیوان و خانه (صحیح) است». وقتی این حدیث را برای عایشه نقل می کنند می گوید: «به آن کسی که قرآن را بر ابوالقاسم نازل کرده قسم، هر کسی این حدیث را به پیامبر (ص) نسبت دهد دورغ گفته است؛ بلکه پیغمبر(ص) فرمود : «اهل جاهلیت می گفتند طیره در حیوان، زن و خانه است .»
علی (ع) می فرمود: «ابوهریره دروغگوترین مردم است.» و در جای دیگر فرمود: «دروغگو ترین افراد بر رسول اکرم ابوهریره است». می گویند روزی ابوهریره گفت: «حدثنی خلیلی؛ دوستم برایم حدیث کرد.» حضرت علی بلافاصله در جواب او می فرماید: «متی کان النبی خلیلک؛کی نبی اکرم(ص) دوست تو بود؟![26]
ابوجعفر اسکافی نقل می کند: معاویه گروهی از صحابه و تابعین را تحریک کرد تا علیه علی (ع) احادیث قبیحی را جعل کنند از صحابه ابوهریره، عمروبن عاص، مغیره بن شعبه و از تابعین عروه بن زبیر بودند.[27]
در این خصوص به طور مستقل دو کتاب در مورد ابوهریره نوشته شده است :
یک. «ابوهریره » نوشته سید شرف الدین عاملی، که در خصوص سؤال فوق می توان به صفحات 136 ، 160 ، 186 مراجعه کرد.
دو. «شیخ المضیره ابوهریره» نوشته محمود ابوریه مصری .
[1]. ابوریه، شیخ محمود، شیخ المضیره ابوهریره، ص 103؛ همو، اضواء علی السنة المحمدیة، ص 195؛ موسوی عاملی، سیدشرف الدین، ابوهریره، ص 136.
[2]. همان.
[3]. فتح الباری، ج 7، ص 62.
[4]. ثعالبی، ثمارالقلوب فی المضاف و المنسوب، ص 76 – 87.
[5]. اضواء علی السنة المحمدیة، ص 200.
[6]. شیخ المضیره ابوهریره، ص 120.
[7]. ابن حجر، فتح الباری، ج 2، ص 167(او گفته ثابت شده که ابوهریره نه حدیث مینوشته و نه حافظ قرآن بوده است).
[8]. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 67 – 68، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[9]. ذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، ج 2، ص 600 – 601، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق؛ ابن عساکر، على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 50، ص 172، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1415ق؛ ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 69، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1415ق؛ ابن کثیر دمشقی، عماد الدین اسماعیل، البدایة و النهایة، ج 8، ص 106، بیروت، دار الفکر، بیتا.
[10]. ذهبی، شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 12، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1419ق.
[11]. تاریخ مدینة دمشق، ج 67، ص 343؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 601؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 107.
[12] . همان.
[13] .شاطبی، الموافقاتف ج2، ص23.
[14] .محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ص202.
[15] . سیدشرف الدین موسوی عاملی، ابوهریره، ص140.
[16] .شیخ احمد شاکر، شرح الفیة السیوطی، ص35.
[17] .همان.
[18] .محمود ابوریهف اضواء علی السنة المحمدیة، ص202 و 203.
[19].ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 8، ص109؛ ابن قتیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث، ص50و 48 .
[20] . محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ص207.
[21] .ذهبی،طبقات الحفاظ، به نقل از محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ص207.
[22] . محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیة، ص207.
[23] .همان.
[24] .دینوری تأویل مختلف الحدیث، ص50.
[25] .همان، ص48.
[26] . اضواء علی السنة المحمدیة ، ص204.
[27] .محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 358.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات