
لطفا صبرکنید
31272
- اشتراک گذاری
تصویر معنویت نوین که اخیرا مطرح شده است، با تصویر معنویت در ذهن ما به عنوان یک مسلمان بسیار متفاوت است. در تلقى ما معنویت ارتباط تنگاتنگى با دین دارد. معنویت دینی، بر اساس عمل به مجموعه اى از رهنمودها، حاصل میشود. رهنمودها و معارفی که از حقایقى ماوراى عالم مادى سخن میگوید؛ حقایقى که بر اساس آن، انسان در نظام خلقت، جایگاه خاصى دارد و باید براى حفظ آن جایگاه خاص، مسیر ویژهاى را طى کند؛ مسیری که رفتارهاى خاصى را میطلبد.
به عبارت دیگر؛ معنویت دینی، احساسى است که انسان نسبت به حقایقى که در افقى بالاتر از عالم ماده قرار گرفتهاند، پیدا میکند. و علاوه بر این، در چارچوب و ضوابطى خاص میسّر است.
با توجه به محدودیت عقل، در شناخت ابعاد وجودی انسان و درک نیازهای واقعی و اصیل او، و در نتیجه انتخاب روشها و چگونگی طیّ مسیر و رسیدن به آنچه فطرت انسان به آن میل دارد، نمیتوان به معلومات عقلی تکیه نمود، بلکه نیاز به راهنمایی است که حیطۀ درک و احاطۀ او فراتر از عقل باشد و آن وحی است، که از طریق رسولان امین به جامعهی بشریت رسیده و انسانها را به مسیر حق رهنمون میسازد.
خداوند با ارسال رُسُل یکی پس از دیگری، دین خود را کامل نمود و انسان باید با بررسی و دقّت در احکام ادیان مختلف کاملترین و بهترین آنرا که مقبول درگاه الهی است بیابد و عمل کند، و از این طریق به نیازهای معنوی و روحی خود پاسخی واقعی دهد تا به سعادت واقعی راه یابد.
برای روشن شدن پاسخ، ابتدا باید معنویت را تعریف کنیم و سپس با بیان ویژگیهاى معنویت نوین، فرق بین معنویت دینی و غیر دینی را روشن نماییم.
معنویت در لغت لاتین (Spirituality) به معناى تنفّس است و به تنفّس زندگى اشاره دارد. به این معنا که با معنویت، قلب خود را بگشاییم و ظرفیت تجربهی عظمت، تقدّس و سپاسگزارى را در خود پرورش دهیم، اندوه زندگى را حس کنیم، شور و شوق وجود را بشناسیم و خود را تسلیم حقیقتى کنیم که والاتر از ما است.[1]
به نظر میرسد این تصویر از معنویت با تصویر معنویت در ذهن ما به عنوان یک مسلمان بسیار متفاوت است. در تلقى ما معنویت ارتباط تنگاتنگى با دین دارد. و دین، مجموعهاى از معارف است که از حقایقى ماوراى عالم مادى سخن میگوید؛ حقایقى که بر اساس آن، انسان در نظام خلقت، جایگاه خاصى دارد و باید براى حفظ آن جایگاه خاص، مسیر ویژهاى را طى کند و این مسیر، رفتارهاى خاصى را میطلبد. پس باید کارهایى را انجام دهد و کارهایى را ترک نماید.
معنویت نوین دارای ویژگیهایى است که تمایز آنرا از معنویت دینى کاملا روشن میسازد:
- در چهارچوب دین، «معنویت»، یک امرى ذهنى، خیالى و حاصل از احساسات سرشار انسانى نسبت به واقعیات مادى نیست؛ بلکه احساسى است که انسان نسبت به حقایقى که در افقى بالاتر از عالم ماده قرار گرفتهاند، پیدا میکند؛ حقایقى که وجود دارند و بر عالم، تأثیر میگذارند. ولى در معنویت نوین، به هیچ وجه، بحث «حقیقت» در میان نیست، هرگونه تجربهی عاطفى یا هیجانى شدید نسبت به هر موضوعى میتواند معنویت به حساب آید. مهم این است که شما برانگیخته شوید، احساس اوج و تعالى نمایید و یا به اصطلاح، سرشار از حسّ عظمت گردید. چنین است که یک قطعه موسیقى، یک شعر عاشقانه و حتى شکوه یک نمایش آیینى میتواند شما را در فضایى معنوى پرواز دهد.
- در معنویت نوین، اثرى از «تکلیف» نیست. شما میتوانید با آغوش باز به سراغ هرگونه تجربهاى بروید؛ تجربهاى که میتواند آن نقطهی «اوج» را براى شما به ارمغان بیاورد، ولى در معنویت دینى، تجربهی معنوى، تنها در چهارچوب و ضوابطى خاص میسّر است. اساساً بعضى از تجارب معنوى تنها زمانى حاصل میشوند که شما از بسیارى از تجارب دیگر، چشمپوشى نمایید. تجربهی یک گناه، قطعاً احساس لطیف معنوى یک «حضور» در نماز را لکّهدار میکند.[2]
آنچه مطلوب ما است و دین در آن نقش اساسی دارد، معنویت دینی است نه معنویت نوین و به دلایلی که ذکر خواهد شد معنویت نوین نمیتواند پاسخگوی نیازهای روحی انسان باشد.
البته منظور ما از معنویت دینی، معنویت دین اسلام است. ما از دینی صحبت میکنیم که در آن، عقلانیت، معنویت و عدالت در کنار هم جمع شدهاند. اما عقلانیت ما با راسیونالیسم الحادی غرب متفاوت است. عقلانیت ما در زیر سایهی وحی و در کنار آن است. عدالت ما با شریعت الهی چفت شده است و ناقض شریعت نیست. حقوق بشر و اومانیسم ما، حقوق بشر و اومانیسمی است که بر اساس توحید است، نه بر اساس ماتریالیسم و الحاد. معنویت اسلام نه از نوع معنویت بودایی است که هیچ ارتباطی به زندگی عینی نداشته باشد، و نه امری حاشیهای و سلیقهای از نوع معنویت و عرفان آمریکایی است که مثل یک سرگرمی با ال. اسی. دی و ماری جوانا تأمین میشود.
از طرف دیگر معنویت پاسخی است به نیازی که انسان در خود احساس میکند و اینجا است که ما باید دست به انسانشناسی و شناخت نیازهای واقعی و اصیل او بزنیم و بیان کنیم که آیا معنویت نوین میتواند این نیازهای واقعی انسان را اشباع نماید یا نه؟ آیا انسان قادر است بدون کمک دین و تنها با عقل خود به نیازهایی خود واقف گردد و برنامهای برای تامین آن پیریزی نماید؟
از دیدگاه اسلام انسان موجودی دو بُعدی(روحانی و جسمانی) است که غایت خلقت او در دنیاى مادی، غایتی مقدس است. این موجود شریف حدوثاً و بقائاً به خداوند غنیّ بالذّات وابسته است؛ یعنی در دستگاه شریعت الهی که طرح حیات زمینی برای انسان است، انسان هویتی دارد که دارای درجات و مراتب است. یک مرتبه از این واقعیت مرتبهی ناسوتی او است که همان بدن خاکی و کالبد آدمی است؛ امّا مراتب گسترده و حقایق وسیعی که درجات هویت انسان را میسازد در پشت پرده بدن ناسوتی است و تحت عنوان «من» از او نام برده میشود که همان نفس ناطقه یا روح غیبی است. به چشم وحی و عقل، این «من» انسانی همان هویت اصلی او را تشکیل میدهد و ابزار تکامل آن، همان ارتباطاتی است که انسان با بدن و عالم خارج دارد. تمام ادراکات و تحریکاتی که در انسان تحقق پیدا کند، در عالم انسانی به وسیلهی «من» است و بدن حکم ابزار و آلت تصاعد و تکامل آن هویت انسانی را دارد.
قرآن کریم حقیقت روح، را یک واقعیت امری، یعنی از امر و ملکوت عالم میداند و راجع به این «من» انسانی میفرماید: «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»؛[3] گویند که روح چیست؟ بگو روح از امر پروردگار من است.
این امر چیست؟ قرآن میفرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون».[4] یعنی امر خداوند، وجودی است که تدریج در آن راه ندارد؛ نیاز به زمان ندارد و یک واقعیت فرازمانی است؛ یعنی همین که خداوند اراده کرد، تأخیر ندارد، ارادهی او همان، و وجود آن همان. یک موجودی است از جنس ملکوت و سرمدی است و نه از ملک هستی و از واقعیت طبیعی.
بر این اساس، در شناخت آفریدههایی مثل انسان و نیازهای او، باید تعالیم آفریدگار را مورد توجه قرار داد، در غیر این صورت، فرآیند انسانشناسی به انحراف و گمراهی کشیده میشود و شناخت نیازها و روشها و ابزارهای پاسخگویی به این نیازها نیز با مشکل روبرو خواهد شد.
حال آیا عقل میتواند بدون کمک گرفتن از دین حق که تنها یکی بیش نیست،[5] برای نیازهای معنوی انسان برنامه بدهد و قوانینی را عرضه کند؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: اگرچه دین اسلام تأمین برخی از نیازهای انسان را به عقل و تجربه واگذار کرده است؛[6] اما در جای خود ثابت شده است[7] که انسان با تعریفی که از آن ارائه شد، اولا: در کشف تمام نیازهای اصیل و واقعی و تمییز نیازهای اصلی و فرعی توانمند نیست و در این مقوله به دین نیاز دارد.[8] و ثانیا: ابزارهاى موجود بشر از برآورده کردن نیازهاى انسان عاجزند؛ لذا دین باید پا به عرصهی وجود گذارد.[9]
تعالیم دینی و الهی، مجموعهای از قوانین است که انسان آفرین آگاه به حقیقت و جایگاه انسان و مصالح و منافع او، برای پاسخگوی به نیازهای اصیل بشر و تأمین حقوق، منافع و مصالح وی تدوین و در مجموعهای به نام دین ارائه کرده است؛ یعنی بخش عمدۀ دین که مجموعهای از بایدها و نبایدها است، برای تأمین نیازها و حفظ حقوق انسانی است. بایدها طرق تأمین حقوق و نیازهای اصیل و نبایدها نشان دهندۀ موانع و آفات تأمین حقوق هستند[10] و از طریق این بایدها و نبایدها است که میتوان به معنویت واقعی رسید و نیازهای معنوی انسان را پاسخ گفت.
در همین راستا، شخصی از امام باقر(ع) سؤال میکند که چرا چیزهایی؛ مانند خمر، مردار، خون و گوشت خوک حرام شدهاند؟
امام میفرماید: حلال و حرام و باید و نباید، بر اساس رغبت خداوند به حلالها و نفرت او از حرامها نیست. خداوند بشر را آفرید و میداند چه چیزی مایۀ قوام بدن وی و به مصلحت او است؛ لذا آنها را حلال کرد. و میداند چه چیزی به زیان او است؛ از اینرو آنها را حرام کرده است.[11]
بنابر این، بایدها و نبایدها(تکالیف) در دین، بار زائدی نیست که بر دوش بشر گذاشته شده باشد، تا شخص ثالثی به منافع و سودی برسد. بلکه برای دستیابی خود انسان به حق و برطرف کردن موانعِ موجودِ در مسیر حق است.[12]
البته، این بدان معنا نیست که عقل در فهم قوانین و تکالیف الهی نقشی ندارد.
گفتنی است که بایدها و نبایدها - که همان تکالیف الهی هستند- در برخورد با عقل به سه دسته تقسیم میشوند:
- تکالیفی که بدون وجود دین، مقبول عقل بوده و دین آنرا تأیید کرده و به آن رنگ و بوی الهی میدهد، مانند ضرورت صداقت و عدالت که عقل بدون حضور دین آنرا میپذیرد.
- تکالیفی که عقل قدرت تجزیه و تحلیل آنها را دارد، مثل ضرورت وجود صانع و خالق، یا یا ضرورت عدالت خالق و کلیات فروع دین و... .
باید توجه داشت که آن دسته از تکالیف که در محدودۀ عقل بشری بوده و انسان قدرت فهم آنرا نیز دارد، جهت درک و تجزیه و تحلیل آن، نیاز به تخصص و اطلاعات کافی است و تا اطلاعات کافی و تخصصِ لازم نباشد، تلاش فرد بینتیجه میماند؛ اما در مسائل فراعقلی حتی در مرحلۀ درک، عقل نیازمند قدرتی مافوق خود است.
- تکالیفی که فراعقلی است؛ نظیر بعضی از فروع دین(حج یا احکام مختلف نماز).
با توجه به آنچه گفته شد، روشن شد که معنویت نوین بر مبنای انسانشناسی واقعی بنا نشده، و روش مناسبی برای پاسخگویی به نیازهای روحی انسان نیست. و این از آنرو است که دستگاه عقل، قدرت کافی و در نتیجه طرح و برنامهای جامع و فراگیر برای به سعادت رسیدن انسان ندارد، و محتاج به دستگاهی است که محیط به تمام منازل وجودی انسان باشد و راهکارهایی را که موجب سعادت و شقاوت او است، مشخص کند و منازل بعد از مرگ را، چه در برزخ و چه در آخرت بتواند مشاهده کند. از اینرو خداوند متعال دستگاه وحی و نبوت الهی - که همۀ موجودات و آثار آنها چه در عالم ملک و ناسوت را در برمیگیرد- را، به یاری عقل فرستاده است. پس شایسته است که انسان با دقت در احکام دین، یا رجوع به متخصصان دینی وظیفهی خود را بیابد. همانگونه که قرآن نیز توصیه به سئوال و پرسش از آگاهان میکند.[13]، [14]
[1] .Psychology Today, Sep, 1999 - spirituality Author: David N. Elkins.
[2]. نک: سایت مجمع تشخیص مصلحت نظام، به نقل از از مقالۀ دکتر دیوید. ان . اِلکینز(David N. Elkins)، روانشناس بالینى و استاد دانشگاه، درباره «معنویت» در مجله «روانشناسى امروز» به چاپ رسیده است.
[3]. اسراء ، 85.
[4]. یس ، 82.
[5]. نک: پلورالیسم دینى و قرائتهاى مختلف از دین، سؤال 118 (سایت: 1738).
[6]. نک: خسرو پناه، عبدالحسین، گسترۀ شریعت، ص 74-76.
[7]. نک: نقش منابع دینی در اخلاق، سؤال 562 (سایت: 615).
[8]. تفصیل این بحث را در کتاب: خسرو پناه، عبدالحسین، انتظار بشر از دین، ص 120-124، پیگیری نمایید.
[9]. نصر، محمد، شیوه هاى تبیین انتظار از دین، مجلۀ نقد و نظر، شماره 6.
[10]. نک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 149 – 150، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[11]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 24، ص 99 – 100، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 483، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[12]. جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف، ص 38.
[13]. نحل، 43. "فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ".
[14]. برای اطلاع بیشتر، ر. ک: نصر، سید حسین، Heart of Islam، ترجمه فارسی، قلب اسلام، مترجم، شهرآیینی؛ فعالی، محمد تقی، آفتاب و سایهها؛ جوادی آملی، عبدالله. حق و تکلیف؛ همو، فطرت در قرآن.