لطفا صبرکنید
27316
- اشتراک گذاری
قابیل از برادرش هابیل بزرگتر بود و علت قربانی کردن نیز یکی از دو کار بیان شده است که بنا بر دیدگاه عدهای از علما و برخی از روایات برای جانشینی و خلافت پس از حضرت آدم(ع) بوده که خداوند به آدم(ع) دستور فرمود اسم اعظم را به هابیل بیاموز و او را جانشین خود معرفی کن و هنگامی که آدم(ع) این دستور را اعلام کرد، قابیل زیر بار نرفت و گفت من شایستهتر به مقام خلافت و جانشینی هستم و این دستور خدا نیست، بلکه نظر شخصی خود تو است. بنابر این، حضرت آدم(ع) فرمود برای اثبات شایستگی خویش قربانی ببرید، قربانی هر کدام قبول شد او شایسته جانشینی است که سرانجام قربانی هابیل پذیرفته شد و همین امر سبب شد قابیل حسادت ورزد و برادرش را به قتل برساند.
گروه دیگر گفتهاند علت دستور به قربانی کردن دو برادر، دستور خداوند مبنی بر ازدواج هر کدام از آن دو با خواهر دو قلوی دیگری بوده است که چون خواهر قابیل زیباتر از خواهر هابیل بود، این دستور مورد اعتراض و انکار قابیل قرار گرفت و حضرت آدم برای اثبات این که این دستور از سوی خداوند است نه از جانب خودش آنان را با قربانی کردن راهنمایی فرمود.
قرآن کریم کتاب آسمانی و الاهی است که جهت هدایت و راهنمایی بشر، از سوی خداوند بلند مرتبه بر قلب نازنین پیامبر گرامی اسلام(ص) نازل شد و توسط آن حضرت به ما اعلام گردید. این کتاب سراسر، پند و اندرز و بیانگر راه سعادت و کمال انسانها است. قرآن کتاب قصه و تاریخ نیست، اگر در جایی به داستان و قصه تاریخی پرداخته، فقط به نکات عبرت و پند آموز آن اشاره کرده و از ذکر جزییات آن خودداری نموده است که تکمیل قصه یا تاریخ را باید از زبان اهل تاریخ و مفسران، به استناد گفتار امامان معصوم(ع) یا کتاب های تاریخی و... شنید.
از جمله قصههایی که خداوند برای پند و اندرز بشر ذکر نموده، داستان دو فرزند حضرت آدم(ع) است که می فرماید: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین».[1] در این آیه می فرماید که دو فرزند آدم(ع)، برای تقرب و نزدیک شدن به پروردگار خویش قربانی عرضه نمودند که از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، اما نه اسم آن دو فرزند را ذکر میکند و نه جهت این قربانی نمودن را. همچنین در ادامه می فرماید:
«قربانی یکی از آنها که اهل تقوا و خدا ترس بود قبول شد و قربانی دیگری قبول نشد و کسی که قربانیش قبول نشد برادرش را تهدید به مرگ کرد ولی برادرش گفت من تو را نمیکشم و بار گناه تو را به دوش نمیکشم و از پروردگارم میترسم. اما سرانجام آن برادر دیگر، برادرش را کشت ولی نمیدانست جسد او را چکار کند تا این که خداوند دفن کردن جسد را توسط کلاغی به او فهماند و یاد داد».[2]
در اینکه چه چیزی سبب شد تا حضرت آدم(ع) به هابیل و قابیل، دستور قربانی کردن دهد، میان مفسران، دو دیدگاه وجود دارد.
دیدگاه اول
گروهی از مفسران معتقدند؛ از سوی خداوند حکیم، به حضرت آدم(ع) دستور داده شد تا هابیل را برای جانشینی خود معین کند و اسم اعظم را به او بدهد. حضرت آدم این دستور خداوند را اعلام کرد، وقتی این خبر به قابیل رسید مخالفت نمود و گفت این دستور خداوند نیست، بلکه اختیار خود تو است و من چون بزرگترم شایستهتر به این مقام هستم. حضرت آدم(ع) برای اینکه به قابیل ثابت کند این دستور از جانب خدا است، به آنها دستور داد برای نزدیک شدن به خدا و تشخیص لایقترین فرد به خلافت و جانشینی، قربانی نمایند، قربانی هر کدام قبول شد او جانشین و برگزیده از جانب خدا است که قربانی قابیل، پذیرفته نشد اما قربانی هابیل، پذیرفته شد و معلوم شد هابیل لایق به جانشینی پدر و پیامبری است. بنابر این، قابیل حسادت ورزید و او را تهدید به قتل نمود و همیشه او را تحت تعقیب و مراقبت قرار میداد تا اینکه سر انجام او را در جای خلوتی دید و سنگی را بر سرش کوبید و او را به قتل رساند.[3]
دیدگاه دوم
طبق این دیدگاه، حضرت حوا، همسر حضرت آدم(ع)، در اولین حاملگی و فرزند دار شدن خویش، دو فرزند به دنیا آورد؛ یکی پسر که نامش «قابیل» و دیگری دختر و نامش «اقلیما» بود. در بار دوم نیز دو فرزند به دنیا آورد، یکی پسر نامش «هابیل» و دیگری دختر نامش «لوزا» یا «لبوزا» بوده است.
خداوند حکیم برای تداوم نسل بشر به حضرت آدم دستور دادند خواهر قابیل را به هابیل و خواهر هابیل را به قابیل تزویج کنند و حضرت آدم(ع) این دستور را به دو فرزندش اعلام فرمودند؛ هابیل قبول نمود ولی قابیل به جهت زیبا بودن خواهرش که دلش میخواست خودش با او ازدواج کند سرکشی کرد و به پدرش گفت این دستور از جانب خداوند نیست، بلکه خودت چنین تصمیمی گرفتی. حضرت آدم(ع) برای اینکه ثابت کند این دستور خداوند است نه نظر شخصی خودش، گفت شما برای خداوند قربانی ببرید، قربانی هر کدام که قبول شد او با اقلیما ازدواج نماید.
هابیل که گلهدار بود یکی از بهترین گوسفندان را برای قربانی انتخاب کرد، ولی قابیل که کشاورز بود بدترین خوشههای گندم را برای قربانی انتخاب کرد و با هم بر سر کوهی رفتند، قربانیان خود را در آنجا قرار دادند که آتش و نوری آمد قربانی هابیل را برد و قربانی قابیل مورد قبول واقع نشد. قابیل خشمگین شد و به هابیل گفت تو را زنده نخواهم گذاشت، تو میخواهی با خواهر زیباتر من ازدواج کنی و من با خواهر زشت تو؟ هابیل گفت من ابتدا به قتل تو نمیکنم و به سوی تو دست درازی نخواهم کرد، اما قابیل با سنگی بر سر هابیل کوبید و او را کشت.[4]
اشکال
ممکن است کسی خیال کند که هابیل خود را در اختیار برادرش قرار داد و از خود دفاعی نکرد تا قابیل او را کشت و این خودکشی است.
جواب
اگر در آیات مربوط به قصه هابیل و قابیل و سرانجام، کشته شدن هابیل به دست قابیل، دقت نماییم، هرگز چنین پرسشی به ذهن خطور نمیکند که هابیل تن به کشتن داد، پس شاید کارش خودکشی به حساب آید؛ زیرا هابیل نگفت اگر بخواهی مرا به قتل برسانی از خودم دفاع نمیکنم، بلکه گفت اگر تو براى کشتن من، دست دراز کنى، من هرگز به قتل تو دست نمىگشایم، چون از پروردگار جهانیان مىترسم![5] با این گفتار خواست خود را از کشتن برادر و آغاز نمودن به قتل که کار قبیح و زشت است تبرئه نماید. اما دفاع کردن از خویش را بر وجهی که موجب کشتن برادرش نباشد و عقل هم آن را قبیح نداند هرگز منکر نشد، و در آیه هیچ دلالتی بر انکار و ترک دفاع معقول از سوی هابیل وجود ندارد تا کسی فکر کند کشته شدن هابیل خودکشی بوده است.[6] بلکه میتوانیم بگوییم به حکم عقل و خرد، در صورت وجود شرایط دفاع کردن و یا نجات خود از مرگ، از خود دفاع نموده و در نجات خویش تلاش و کوشش کرده است ولی موفق به نجات خود نشد یا برادرش او را در حال غفلت و به طور ناگهانی به قتل رسانده است.[7]
در خاتمه یاد آور میشویم؛ چون جانشینی و خلافت، بین دو فرزند آدم(ع)، مورد نزاع و اختلاف واقع شده بود، خداوند در آن برهۀ از زمان آن دو را امتحان نمود، ولی دلالتی بر امتحان نکردن بقیۀ اولاد آدم(ع) ندارد. بلکه هر کس چه فرزندان اولین و چه فرزندان آخرین آن حضرت، در زمان معین و بر مقتضای شرایط و موقعیت خویش امتحان خواهند شد، چنانکه قرآن کریم می فرماید: «قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىکنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان».[8]
[1]. «و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامى که هر کدام، کارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند امّا از یکى پذیرفته شد، و از دیگرى پذیرفته نشد (برادرى که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: « (من چه گناهى دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران مىپذیرد»؛ مائده، 27.
[2]. مائده، 27 - 31.
[3]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق، مصحح، جمعى از محققان، ج 11، ص 240 و 241 و 245، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی- الأصول و الروضة، محقق، مصحح، شعرانى، ابوالحسن، ج 12، ص 51، المکتبة الإسلامیة ، تهران، چاپ اوّل، 1382 ق؛ بروجردى سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج 2، ص 200، انتشارات صدر، تهران، چاپ ششم، 1366 ش؛ ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج 2، ص 197، انتشارات برهان، تهران، چاپ سوم، 1398 ق؛ حسینى، شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشرى، ج 3، ص 64، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، 1363 ش.
[4]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 283، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 13، ص 146، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اوّل، 1404 ق؛ شهید ثانى، زین الدین بن على، شرح مصباح الشریعة، ترجمه عبد الرزاق گیلانى، محقق، مصحح، خوانسارى، آقاجمال، محمدبن حسین، ص 323، پیام حق، تهران، چاپ اول، 1377 ش.
[5]. «لَئنِ بَسَطتَ إِلىََّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنىِ مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِىَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنىِّ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَلَمِین»؛ مائده، 28.
[6]. علم الهدى، على بن حسین، أمالی المرتضى، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 2، ص 49 و 50، دار الفکر العربی، قاهره، چاپ اول، 1998 م.
[7]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن،ج 5، ص 303، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417 ق؛ حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 4، ص 408، کتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق؛ صادقى تهرانى، محمد، البلاغ فى تفسیر القرآن بالقرآن، ج 1، ص 112، مؤلف، قم، 1419 ق.
[8]. بقره، 155.