لطفا صبرکنید
15286
- اشتراک گذاری
قرآن کریم در ابتدای سوره یاسین می فرماید:
«لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»؛ تا مردمی را بیم دهى که پدرانشان انذار نشدند؛ از اینرو آنان بیخبرانند!
«... وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»؛ و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم.
در آیه اول خدای متعال خطاب به پیامبر(ص) میفرماید:
پدران مردمی که امروز تو آنان را انذار میدهی؛ انذار نشدهاند. (البته اگر «ما»ی در «ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ» را نافیه بگیریم این معنا برداشت میشود که دربارۀ آن بحث میکنیم)؛ اما در این آیه صحبتی از عذاب گروه انذار نشده، به میان نیامده است. از سوی دیگر در آیه دوم میفرماید: ما هیچ گروهی را بدون فرستادن انذار دهنده عذاب نمیکنیم.
روشن است که هیچ تناقضی بین دو آیه وجود ندارد.
البته میتوان سؤال را از زاویۀ دیگری مطرح کرد تا اشکال وارد شود. به این صورت که اگر «ما» در آیه 6 سورۀ یاسین نافیه باشد،[1] این معنا را میرساند: کسانی بودند که انذار نشدند. از طرفی در آیه 24 فاطر میفرماید:
هیچ امتی نیست مگر آنکه انذار دهندهای برای آنان آمده است.
در ظاهر بین این دو آیه اختلاف دیده میشود که برای حل آن باید به نکات زیر توجه کرد.
راههای حل اختلاف:
- در جمله «ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ»، از سوی مفسران احتمالاتی مطرح شده است؛ مانند:
الف) ما نافیه باشد؛ یعنی مردمی را بترسانی که پدرانشان انذار نشدهاند؛ زیرا آنها در زمان فترت بین عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) زندگی میکردند. بنابر این، جمله «ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ» به عنوان صفت محلا منصوب است.
ب) «ما»ی در «ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ»، مصدر باشد؛ یعنی مردم را به گونهی انذار پدرانشان بترسانی.
ج) «ما»ی در «ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ»، موصول، منصوب و مفعول دوم باشد؛ یعنی مردم را از آن عذابی که پدرانشان ترسانده شدهاند، بترسانی.[2]
بر اساس احتمال دوم و سوم، هیچ تعارضی بین آیات نیست؛ چرا که این معنا، از سوی آیات دیگر قرآن مانند آیه 165 سوره نساء و 24 سوره فاطر، تأیید میشود. در این دو آیه و آیات مشابه، فرستادن انذار دهنده لازم و ضروری شمرده شده است.
احادیث و روایات نیز این معنا را تأیید میکنند. از امام صادق(ع) نقل شده است: منظور آیه این است؛ به همان شکلی که پدران این قوم انذار شدهاند، این قوم را نیز انذار کن.[3]
بر این اساس، با تمسک به دیگر ترکیبهای آیه و استمداد از آیات و روایات، اختلاف برداشته میشود.
- احتمال دارد منظور از عدم انذار پدران در سوره یاسین، امتهای گذشته نباشد؛ بلکه تنها انسانهایی مورد نظر باشند که به دلایلی انذار پیامبران به آنها نرسیده باشد.
به این معنا که در فرهنگ قرآن، هیچ امتی بدون انذار کننده نبود؛ اما بعید نیست اشخاصی به دلیل موانعی پیام رسولان الهی را نشنیده باشند. این افراد اگر خود دخالتی در قصورشان نداشته باشند پیش خداوند معذور خواهند بود.
در این راستا علامه طیاطبائی ذیل آیه 98 سوره نساء مینویسد:
آیه مورد بحث این معنا را روشن میکند که آگاهی نداشتن به معارف دین، در صورتى که ناشى از قصور و ضعف باشد و خود انسان جاهل هیچ دخالتى در آن قصور و ضعف نداشته باشد، در پیشگاه خداى متعال معذور است. خداى سبحان جهل به دین و هر ممنوعیت از اقامه شعائر دینى را ظلم میداند؛ ظلمى که عفو الهى شامل آن نمیشود، آنگاه از این قانون کلى مستضعفان را استثناء نموده، عذر آنان را که همان استضعاف باشد پذیرفته است. سپس با بیانى کلى که هم شامل آنان شود و هم شامل غیر آنها، معرفیشان نمود. و آن بیان کلى عبارت است از اینکه کسى نتواند محذورى را که مبتلاى بدان است دفع کند -و این معنا همانطور که شامل مستضعفان مورد بحث میشود که در سرزمینى قرار گرفتهاند که اکثریت و قدرت در آنجا به دست کفّار است؛ و چون عالم و دانشمند دینى نیست که معارف دین را از او بیاموزند، و یا محیط کفر و ترس از شکنجههاى طاقتفرساى کفار اجازه نمیدهد به آن معارف عمل کنند و... و عوامل مختلفى دست به دست هم داده و نگذاشته که این شخص به دین حق بگراید-، چنین کسى نیز مستضعف است و مصداق استثناى در آیه است.[4]
البته این معنا جایی است که (انذار نشدهاند) در آیه را به نرسیدن انذار به آنها معنا کنیم، معنایی که با دیگر اصول قرآن که بیان شد سازگار است.
[1]. ر. ک: صافی، محمودبن ابراهیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 22، ص 291، دمشق، بیروت، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، چاپ چهارم، 1418ق.
[2]. طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج 3، ص 131، قم، مؤسسة النشر اسلامی، 1422ق.
[3]. العروسی الحویزی، عبد علی بن جمع، تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 375، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلییان، بی تا. «عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (ع) قال مسئلة عن قوله لتنذر قوما ما انذر آبائهم فهم غافلون قال (ع) لتنذر القوم الذین انت فیهم کما انذر آبائهم فهم غافلون».
[4]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 51، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.