جستجوی پیشرفته
بازدید
42212
آخرین بروزرسانی: 1397/02/31
خلاصه پرسش
مقولات عشر چیست و جوهر و عرض چه اقسامی دارند؟
پرسش
انواع جوهر و انواع عرض را نام برده و توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
ماهیت در اولین دسته‌بندى، به «جوهر» و «عرض» تقسیم می‌شود.
جوهر را در اولین دسته‌بندى به پنج گروه تقسیم کرده‌اند: ماده، صورت، جسم، نفس و عقل.
اما «عَرَض» از دیدگاه مشهور حکیمان «نُه» تا است، مقولات نه‌گانه عرض عبارتند از: کم، کیف، أین، متى، وضع، جِدَه، اضافه، فعل و انفعال. هفت مقوله پایانی عرض (أین، متى، وضع، جِدَه، اضافه، فعل و انفعال) را مقولات نسبی می‌گویند. این عقیده حکماى مشّا در مورد تعداد مقولات بود و مدرکشان هم استقرا است.
فیلسوفان عرض را به عرض لازم(غیر مفارق) و عرض مفارق تقسیم کرده‌اند. عرض لازم، عرضى است که انفکاک و جدایی آن از ماهیت ممتنع است؛ مانند حرارت نسبت به آتش یا مانند کتابت بالقوّه نسبت به انسان. عرض مفارق، عرضى است که انفکاک و جدایی آن از شى‏ء، ممتنع نیست؛ مانند ایستادن یا نشستن برای انسان. عرض مفارق خود بر دو قسم است: یا زودگذر است مثل سرخى شرم و زردى ترس یا دیر گذر است مثل پیرى و جوان.
پاسخ تفصیلی
ماهیت در اولین دسته‌بندى، به «جوهر» و «عرض» تقسیم می‌شود؛ زیرا ماهیت وقتى در خارج موجود شد، نحوه وجودش از دو حال خارج نیست:
1. ماهیتى که اگر در خارج موجود شود، وجودش در موضوعى است که آن موضوع بی‌نیاز از آن ماهیت می‌باشد. چنین ماهیتى «عرض» نامیده می‌شود؛ مانند سفیدى، سیاهى، شجاعت، دورى و نزدیکى.
2. ماهیتى که اگر در خارج موجود شود، وجودش در موضوعى که بى‏نیاز از آن است، نمى‏باشد. چنین ماهیتى «جوهر» خوانده می‌شود.[1]
جوهر را در اولین دسته‌بندى به پنج گروه تقسیم کرده‌اند: ماده، صورت، جسم، نفس و عقل. این اقسام از راه گردآورى جوهرهایى که با برهان وجودشان اثبات شده، به دست آمده است. تعریف هر یک از این اقسام چنین است:
عقل؛ جوهرى است که ذاتاً و فعلاً [یعنى هم در مقام ذات و هم در مقام فعل‏] جدا از ماده است.
نفس؛ یعنی جوهرى که در مقام ذات مجرّد از ماده است، اما در مقام فعل وابسته به‏ آن می‌باشد.
ماده؛ جوهرى است که حامل قوّه و استعداد می‌باشد.
صورت جسمانى؛ جوهرى است که فعلیت ماده از جهت امتداد در جهات سه‌گانه را [طول و عرض و عمیق‏] تأمین می‌کند.
جسم؛ جوهرى است که در جهات سه‌گانه امتداد دارد.
اما «عَرَض» از دیدگاه مشهور حکیمان «نُه» تا است، مقولات نه‌گانه عرض عبارتند از: کم، کیف، أین، متى، وضع، جِدَه، اضافه، فعل و انفعال. هفت مقوله پایانی عرض (أین، متى، وضع، جِدَه، اضافه، فعل و انفعال) را مقولات نسبی می‌گویند. این عقیده حکماى مشّا در مورد تعداد مقولات بود و مدرکشان هم استقرا است.
تعریف و اقسام اعراض نه گانه
1. مقوله کمّ: کمّیّت، عَرَضى است که ذاتاً قابل قسمت وهمى می‌باشد. کمّ در اولین دسته‌بندی به کمّ متصل و کمّ منفصل تقسیم می‌شود؛ ‏کمّ متصل آن است که میان اجزاى مفروضش حدّ مشترکى بتوان یافت. مراد از حدّ مشترک چیزى است که اگر به عنوان آغاز یکى از دو جزء در نظر گرفته شود، بتوان آن‌را آغاز جزء دیگر هم دانست و اگر پایان یک جزء اعتبار شود، بتوان آن‌را پایان جزء دیگر هم به شمار آورد؛ مانند نقطه میان دو پاره خط و خط میان دو جزء سطح و سطح میان دو جسم تعلیمى و نیز لحظه که بین دو جزء زمان واقع می‌شود.
کمّ منفصل، کمّى است که چنین حدّ مشترکى میان اجزاى آن نتوان در نظر گرفت؛ مانند عدد پنج که اگر آن‌را به سه و دو تقسیم کنیم، حدّ مشترکى بین آنها نخواهد بود؛ زیرا اگر حدّ مشترکى وجود داشته باشد، یا جزئى از آنهاست، که در این صورت باید عدد پنج، چهار بشود و یا خارج از آنهاست، که در این صورت عدد پنج، شش می‌شود؛ این هر دو، خلاف فرض است.
کمّ متصل به دو قسم قارّ و غیر قارّ منقسم می‌شود. قارّ آن است که اجزاى مفروضش با هم موجود باشند؛ مانند خط. و غیر قارّ، به عکس، اجزائش با هم موجود نمی‌شوند. کمّ غیر قارّ همان زمان است که هر جزء مفروضش، وقتى تحقق می‌یابد که جزء قبلى سپرى شده و جزء بعدى هنوز به وجود نیامده باشد.
کمّ متصل قارّ بر سه قسم است:
الف. جسم تعلیمى: مقدارى است که در جهات سه‌گانه جسم طبیعى (طول، عرض و عمق) سریان داشته و در هر سه جهت قابل انقسام می‌باشد.
ب. سطح: پایان جسم تعلیمى است و در دو جهت قابل انقسام می‌باشد.
ج. خط: پایان سطح است و فقط در یک جهت تقسیم می‌شود.
2. مقوله کیف: کیف، عرضى است که ذاتاً نه قسمت‌پذیر است و نه نسبت‌پذیر و آن‌را در دسته‌بندى نخستین به چهار گروه تقسیم کرده‌اند:
الف. کیفیات نفسانى [که همان کیفیات عارض بر نفس است] مانند: علم، اراده، ترس، شجاعت، یأس و امید.
ب. کیفیات ویژه کمّیات مانند: استقامت، انحنا و شکل، که ویژه کمّ متصلند؛ همین طور زوج بودن و فرد بودن، که از کیفیات مختص به کمّ منفصلند.
ج. کیفیات استعدادى که به آن قوّه [مقاومت در برابر عامل مؤثر] و لا قوّه [عدم مقاومت‏] نیز گفته می‌شود؛ مانند آمادگى زیاد براى اثرپذیرى- مثل نرم بودن- و آمادگى زیاد براى اثرناپذیرى، مثل سخت بودن.
د. کیفیاتى که توسط حواس ظاهرى پنج‌گانه درک می‌شوند.
3. مقوله‌ی «أین»: هیئتى است که به واسطه انتساب شى‏ء به مکان تحقق می‌یابد.
4. مقوله «متى»: عبارت است از هیئتى که براى شى‏ء از نسبتش به زمان پدید می‌آید.
5. مقوله «وضع»: هیئتى است که از نسبت اجزاى یک شى‏ء به یکدیگر و نسبت مجموع آن اجزا به خارج پدید می‌آید؛ مانند ایستاده بودن، که هیئت خاصى براى انسان است و از نسبت‏ خاصى که بین خود اعضاى انسان با یکدیگر و نیز بین آنها با خارج برقرار است، پدید می‌آید؛ به این صورت که سرش بالا و پاهایش پایین قرار گرفته است.
6. مقوله «جِدَه‏»: که به آن ملک هم گفته می‌شود، هیئتى است که از احاطه یک شى‏ء بر شى‏ء دیگر پدید می‌آید؛ خواه این احاطه به ‏طور کامل باشد؛ مانند چادر بر سر داشتن و یا به ‏طور ناقص باشد، مانند پیراهن به تن داشتن و یا کفش به پا داشتن.
7. مقوله «اضافه‏»: هیئتى است که از تکرار نسبت بین دو چیز به وجود می‌آید، مانند نسبت پدری و فرزندی، که از آن جهت که پدر این فرزند است، نسبت پدری به او، و به دیگری از آن جهت که فرزند اوست، نسبت فرزندی داده می‌شود.
8. مقوله «فعل»: عبارت است از هیئت به دست آمده از تأثیر عامل مؤثر در زمان تأثیر، مانند هیئت پدید آمده از گرم کردن ماده گرم کننده در زمان گرم کردن.
9. مقوله «انفعال»: هیئتى است که از اثرپذیرى شى‏ء متأثر در حال اثرپذیرى به وجود می‌آید؛ مانند هیئتى که از گرم شدن آب، مثلاً تا وقتى در حال گرم شدن است، پدید می‌آید.[2]
همچنین فیلسوفان به اعتباری دیگر؛ عرض را به عرض لازم(غیر مفارق) و عرض مفارق تقسیم کرده‌اند. عرض لازم، عرضى است که انفکاک و جدایی آن از ماهیت ممتنع است؛ مانند حرارت نسبت به آتش یا مانند کتابت بالقوّه نسبت به انسان. عرض مفارق، عرضى است که انفکاک و جدایی آن از شى‏ء، ممتنع نیست؛ مانند ایستادن یا نشستن برای انسان. عرض مفارق خود بر دو قسم است: یا زودگذر است مثل سرخى شرم و زردى ترس یا دیر گذر است مثل پیرى و جوان.[3]
 

[2]. ر.ک: طباطبائى، سید محمد حسین، بدایة الحکمة، ترجمه و شرح: شیروانى، على، ج 2، ص 126 – 243، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ نهم، 1388ش.
[3]. ر. ک: ابو نصر فارابى، المنطقیات، ج 1، ص 36، مکتبة آیة اللّه المرعشى، قم، چاپ اول، 1408ق؛ صلیبا، جمیل، صانعى دره بیدى، منوچهر، فرهنگ فلسفى، ص 466، انتشارات حکمت، تهران، چاپ اول، 1366ش.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • آیا «اخلاق فضیلت» ارتباطی با «فضیلت‌مندی» به معنای دینی آن دارد؟
    5977 انسان شناسی 1396/11/03
    اخلاق فضیلت، به عنوان شاخه‌ای از اخلاق هنجاری،[1] بر رفتار فضیلت‌مندانه با دیدگاهی غایت‌اندیشانه و کمال‌طلبانه تأکید دارد و در آن تلاش می‌شود مبنایی عقلانی و کامل برای گزاره‌ها و کنش‌های رفتاری وضع شود که مبتنی بر سعادت‌محوری با توجه به «خیر» است.
  • «ضروری دین» و «ضروری مذهب» یعنی چه؟
    1467 1402/06/21
    در پاسخ به این پرسش، توضیح مختصری در مورد این دو اصطلاح که کاربرد فراوانی در متون اسلامی دارد، ارائه می‌کنیم:ضروری دین: آنچه تمام فرقه‌ها و گروه‌های اسلامى آن‌‏را جزو آموزه‌های قطعی و تردیدناپذیر دین اسلام می‌دانند؛ ضروری دین نامیده می‌شود. اموری مانند توحید و یگانگی پروردگار، ...
  • فلسفه انفاق به فقیران چیست؟
    17933 تفسیر 1389/03/05
    گاهی گفته می‌شود: اگر فلانى فقیر است لابد کارى کرده که خدا می‌خواهد فقیر بماند، و اگر ما غنى هستیم لابد عملى انجام داده‌ایم که مشمول لطف خدا شده‌ایم، بنابراین نه فقر آنها و نه غناى ما هیچ‌کدام بی‌حکمت نیست! در حالی که دستور الهی به انفاق به ...
  • آیا ارتباط جنسی جن‌ها برای زاد و ولد مثل انسان‌ها است؟
    89185 تفسیر 1391/11/03
    از آیات متعدد قرآن کریم، استفاده می‌شود که، جنّیان چون انسان‌ها با یکدیگر سخن می‌گویند و یکدیگر را به نیکوکارى دعوت کرده و از عذاب خدا می‌ترسانند. همچنین همانند انسان‌ها تکلیف، زندگی، مرگ و عقاب و ثواب دارند. اما این‌که تکثیر و زاد و ولد جنّیان چگونه است ...
  • آیا دعای نوری که بر روی کفن می‌نویسند، دارای سند معتبر است؟
    32609 درایه الحدیث 1392/06/14
    آنچه با عنوان «دعای نور» در برخی سایت‌های اینترنتی آمده، در منابع حدیثی و ادعیه یافت نشد، بلکه آنچه سفارش شده که بر روی کفن نوشته شود، «دعای جوشن کبیر» است که سید ابن طاوس و دیگران از پیامبر اکرم(ص) و امام کاظم(ع) نقل کرده‌اند و فقها نیز ...
  • آیا علت انکار خدا نارسائی در دلایل اثبات خداست؟
    14477 Islamic Philosophy 1390/09/05
    این حقیقت که انبیای الاهی با همه حکمت و براهین قاطع خود، باز هم مورد انکار افراد کافر در زمان خود قرار گرفته اند، نشانگر عناد منکران است؛ چرا که نمی خواهند حق را تصدیق کنند، نه این که دلایل کافی ارائه نشده، یا دلایل منکران همگی رد نشده ...
  • آیا باید در ازدواج موقت عده نگه داشت؟ آیا زنان فاحشه هم باید عده نگه بدارند؟
    62475 Laws and Jurisprudence 1387/04/30
    زن (غیر باکره) که به خاطر طلاق یا مرگ همسر، از او جدا شد، حتما باید عدّه نگه دارد (مگر این که یائسه باشد) و در زمان عده، نمی تواند به عقد دیگری در آید. حال اگر زن بگوید عدّه‏ام تمام شده است، با دو شرط از او قبول مى‏شود:
  • کسی که نمی دانسته سیگار روزه را باطل می کند، روزه هایی که با کشیدن سیگار گرفته، علاوه بر قضا کفاره هم دارد یا نه؟
    66938 Laws and Jurisprudence 1387/06/23
    نظرحضرت امام خمینی (ره) و سایر مراجع معظم تقلید این است که:"اگر (روزه دار) به واسطه ندانستن مسئله کارى انجام دهد که روزه را باطل مى‏کند، چنانچه مى‏توانسته مسئله را یاد بگیرد، بنابر احتیاط واجب کفاره بر او ثابت مى‏شود و اگر نمى‏توانسته مسئله را یاد بگیرد، یا اصلًا ملتفت ...
  • آیا با وجود فقیر، می‌توان زکات فطره را جهت سایر موارد پرداخت کرد؟
    13847 زکات فطره 1393/05/06
    فطریه را می‌توان در یکی از هشت موردی که در بحث زکات مال بیان می‌شود مصرف نمود (که جهت اطلاع از آن می‌توانید به نمایه 6221 (موارد مصرف زکات) مراجعه نمایید)، ولى احتیاط مستحبّ[1] آن است که فقط به فقراى شیعه پرداخت شود.
  • «العلّة تعمّم و تخصص» به چه معنا است؟
    12958 مبانی فقهی و اصولی 1392/08/21
    عبارت «العلة تعمم و تخصص»؛ اصطلاحی مرتبط با علم اصول فقه است؛ اگرچه در دیگر علوم و حتی در بیانات عرفی نیز به کار گرفته می‌شود. اگر حکمی بیان شود که علت واقعی نیز در آن آمده باشد، می‌توان با توجه به علت ذکر شده، موارد مشابهی که ...

پربازدیدترین ها