لطفا صبرکنید
22322
- اشتراک گذاری
هر پیامبری به آمدن پیامبر بعد از خود خبر داده است .مسلمانان عقیده دارند که پیامبران گذشته به آمدن نبی مکرم اسلام(ص) بشارت داده اند. همچنین شیعیان با توجه به اشارات موجود در قرآن و احادیث ائمه معصومین (ع) ،عقیده دارند که ادیان گذشته اوصیا و جانشین های پیامبر اکرم (ص) را نیز معرفی کرده اند. احادیثی در منابع شیعی وارد شده است که می فرماید: خداوند از پیامبران گذشته درباره ولایت امیر المؤمنین و سایر ائمه (ع) پیمان گرفته است که برخی از این احادیث دارای سند صحیحی هستند.
همچنین با توجه به این که همه کتاب های آسمانی به غیر از قرآن دچار تحریف شده اند، بسیاری از حقایق آشکار نشده است. اما با این حال باز در همین کتاب های آسمانی موجود مواردی یافت می شود که به مقام و ولایت اوصیای رسول اکرم (ص) اشاره شده است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: "نگامی که عیسی بن مریم به بنی اسرائیل گفت: همانا من فرستاده خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق می کنم و نیز شما را مژده می دهم که پس از من رسول بزرگواری که نامش احمد است، بیاید"[1] هم چنین در سوره اعراف می فرماید:"آنان که پیروی کنند از رسول و پیغمبر امٌی که در تورات و انجیلی که در دست آنها است، نام و اوصاف او را نگاشته می یابند که آن رسول آنها را امر به خوبی و نهی از زشتی خواهد کرد"[2] براین اساس مسلمانان معتقدند که پیامبران گذشته به بعثت رسول اکرم (ص) بشارت داده اند. بسیاری از دانشمندان یهودی یا مسیحی پیش از بعثت رسول اکرم (ص) در انتظار آمدن نبی آخرالزمان بودند. برای همین منظور برخی از یهودیان در اطراف مدینه ساکن شده و در انتظار پیامبر موعود بودند که نمونه بارز آن، راهبی مسیحی به نام بحیرا بود. زمانی که پیامبر اکرم را در کودکی دید به حضرت ابوطالب عموی پیامبر اکرم (ص) گفت: "این طفل آینده درخشانی دارد. این همان پیامبر موعود است که کتاب های آسمانی از نبوت جهانی و حکومت گسترده او خبر داده اند. این همان پیامبر است که من نام او و نام پدر و فامیل او را در کتاب های دینی خوانده ام و می دانم از کجا طلوع می کند و به چه نحو آیین او در جهان گسترش پیدا می نماید."[3]
قرآن تصریح می کند که اهل کتاب، شناختی چون شناخت فرزندان خود نسبت به پیامبر اکرم (ص) داشتند که این آیات حاکی از شناخت بالای آنها نسبت به رسول اکرم است. خداوند می فرماید: " گروهی که ما بر آنها کتاب فرستادیم، پیامبر اسلام را هم چون فرزندان خود می شناسند، اگر چه گروهی از آنان در حالی که حق را می دانند کتمان می کنند"[4]
این آیه اشاره به این حقیقت دارد که شرح صفات جسمی و روحی و منطقه ای پیامبر اسلام در کتب پیشین به قدری روشن بوده است که ترسیم کاملی از او در اذهان دانشمندان آنها وجود داشته است. همان گونه که درباره مسلمان شدن سلمان فارسی نقل شده است که یکی از دانشمندان مسیحی بشارت پیامبر اکرم (ص) را به او داده بود و برخی از خصوصیات جسمانی حضرت را نیز به عنوان علامت به سلمان گفته بود.[5]
همچنین بر اساس آنچه در روایات معتبر ما آمده است شیعه اعتقاد دارد که همه انبیای گذشته به آمدن و ولایت اوصیای پیامبر اکرم (ص) (که همان ائمه طاهرین (ع) هستند) نیز خبر داده اند.
روایات بسیاری درباره توسل پیامبران پیشین به اهل بیت (ع) و اعتقاد به ولایت آنها در منابع شیعی وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: "رگز پیامبری به نبوت نرسید؛ مگر به خاطر شناخت حق ما و تفضیل دادن ما بر دیگران"[6] هم چنین در روایات آمده است که پیامبران پیشین با توسل به نبوت رسول اکرم و ولایت حضرت علی و سایر ائمه (ع) از گرفتاری ها رها می شدند.[7] حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل با توسل به نبی اکرم و ولایت علی (ع) از رودخانه نیل به سلامتی گذشتند.[8] توبه حضرت آدم به علت توسل او به اهل بیت (ع) پذیرفته شد.[9] واین به خاطر مقام والایی است که ائمه طاهرین در نزد خداوند متعال دارند.
علامه مجلسی با توجه به روایات می نویسد: " همه پیامبران می دانستند که پس از آنها پیامبری خواهد آمد که خاتم پیامبران است و شریعت آنها را نسخ خواهد کرد؛ همان گونه که می دانستند که پیامبر آخرالزمان بر همه پیامبران برتری و فضیلت دارد و نیز یقین داشتند که او اوصیا و جانشین هایی خواهد داشت که حافظ شریعت او و نگهدار دین او خواهند بود؛ از این رو بر آنها واجب بود که به آخرین پیامبر و جانشین های او باور داشته باشند و اعتراف کنند."[10]
در ذیل آیه شریفه 115 سوره طه که می فرماید: " و ما با آدم عهدی بستیم او آن را فراموش کرد و او را در آن عهد استوار و ثابت قدم نیافتیم " در تفسیر این عهد روایاتی -که برخی از جهت سند صحیح هستند - در کتاب های حدیثی و تفسیری و کلامی شیعه نقل شده است. در برخی از این روایات آمده است که : "با آدم عهد بستیم درباره محمد (ص) و امامان پس از وی و او در این عهد ثابت قدم نبود و همانا پیامبران اولوا العزم به این نام نامیده شدند؛ چون درباره محمد و اوصیاء او به خصوص درباره مهدی و روش او با آنها عهد بستیم و آنان در این عهد استوار بودند و به آن گواهی دادند".[11]
حدیثی دیگر از امام باقر (ع) دلالت دارد که این عهد و پیمان در عالم ذر بوده است. امام باقر در این حدیث پس از بیان کیفیت خلقت آدم از گل، به آیه " آیا من پروردگار شما نیستم ؟ گفتند چرا گواهیم؛ تا نگویند که ما بی خبر و غافل بودیم"[12] استشهاد کرده و می فرماید: " سپس خداوند از پیامبران پیمان گرفت و فرمود: "آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آیا این محمد رسول من نیست؟ و آیا این علی امیر مؤمنان نیست؟ گفتند: بله، و نبوت برای آنان اثبات شد و از پیامبران اولوا العزم پیمان گرفت بر این که من پروردگار شمایم و محمد رسول من است و علی امیر مؤمنان است و اوصیائش پس از او والی امر من و خزانه دارهای علم من می باشند و به وسیله مهدی دینم را نصرت می دهم و دولتم را ظاهر می کنم و از دشمنانم به وسیله او انتقام می گیرم و به وسیله او با میل یا اکراه پرستیده می شوم . گفتند : بله، پروردگارا ما اقرار داریم و گواهیم، آدم نه انکار کرد و نه اقرار ، و مقام اولوا العزمی در این پنج ثابت شد ... و این است تفسیر سخن خدا که فرمود:" و ما با آدم عهدی بستیم او آن را فراموش کرد و او را در آن عهد استوار و ثابت قدم نیافتیم..."[13]
این حدیث و احادیث دیگری با این مضمون در بسیاری از کتب حدیثی و تفسیری شیعه آمده است. علامه طباطبایی پس از نقل این حدیث در ذیل آیه 115 سوره طه می فرماید: "معنای یاد شده از عهد، در روایت امام باقر(ع) از بطن قرآن است و از باب تفسیر لفظ آیه نیست"[14].
امام صادق (ع) می فرماید: "ولایت ما ولایت خداست که هیچ پیغمبری جز برای آن مبعوث نشد"[15].
هم چنین در روایتی دیگر می خوانیم: "ولایت علی (ع) در صحف همه پیامبران نوشته شده است و خدا هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر با عقیده به نبوت محمد (ص) و امامت علی (ع)"[16].
با توجه به روایات یاد شده می توان اصل عهد و پیمان گرفتن خداوند از انبیاء گذشته نسبت به ولایت و امامت ائمه (ع)، را اثبات کرد؛ ولی از تفصیل و جزئیات بیشتر درباره آن نمی توان مطلب بیشتری فهمید.
پیامبر اسلام و اوصیای وی در عهدین
نکته دیگری که لازم است ذکر شود، این است که همه کتاب های آسمانی به غیر از قرآن کریم دچار تحریف شده اند. آن چه امروز به نام تورات و انجیل در دست یهودیان و مسیحیان است، کتاب های نازل شده بر حضرت موسی و عیسی (ع) نیست؛ بلکه این کتاب ها به وسیله یاران آنها یا افرادی بعد از آنها تالیف شد. خود مسیحی ها و یهودی ها نیز این مطلب را می پذیرند.[17] بنابراین وقتی نام رسول اکرم را از کتاب های خود حذف می کنند به یقین نام اوصیای او را نیز حذف خواهند کرد.
با وجود این باز هم می توان مواردی پیدا کرد که به نبوت رسول اکرم (ص) و جانشین های او اشاره دارند. برخی از محققان اسلامی کوشیده اند و از کتاب های آسمانی گذشته شواهدی را یافته اند که به نبوت رسول اکرم (ص) و جانشین های آن حضرت دلالت می کنند. سید محمود سیالکوتی در کتاب "علی و پیامبران" می نویسد:"مثلا در انجیل، صحیفة غزل الغزلات، چاپ لندن، سال 1800 میلادی، باب 5، آیه 1 ـ 10، سخنانی غیرصریح از حضرت سلیمان (ع) راجع به پیامبر خاتم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) دارد تا در آخر، صریحا می فرماید: "خلو محمّدیم" (او دوست و محبوب من، محمّد است). ولی از انجیل هایی که بعد از سال 1800 میلادی چاپ شد، جملة "خلو محمدیم" حذف گردیده است. همچنین لفظ "ایلیا" یا "ایلی" یا "آلیا" که در کتب مقدّس پیشین ذکر شده است، مخالفان حقّ، می کوشند ثابت کنند که مراد از آن، خدا یا الیاس یا مسیح یا یوحنّا است نه حضرت علی (ع).
ناگفته نماند که بعضی از روحانیان با انصاف مسیحی که دربارة "ایلیا" یا "ایلی" یا "آلیا" تحقیق کرده اند و از زندان تعصّب رهایی یافته اند، حقیقت امر را بیان نموده اند.
یکی از آنان mr. j. b.galidon است، که چنین می نویسد:
in the language of oldest and present hebrew the word "allia" or "ailee" is not in the meanings of god or allah but this word is showing that in next and last time of this world any one will become nominates allia or ailee.
ترجمة متن انگلیسی:
در زبان عبرانی باستانی، کلمة "ایلیا" یا "ایلی" به معنای خدا، یا "الله" استعمال نشده و نمی شود، بلکه کلمه مذکور نشان می دهد که در زمان آینده یا آخرالزمان شخصی خواهد آمد که نامش "ایلیا" یا "ایلی" باشد."[18]
برای مطالعه بیشتر به دو کتاب زیر مراجعه شود:
1. علی و پیامبران، سید محمود سیالکوتی، ترجمه سید محمد مختاری، دار الثقافة، 1384ه.ش.
2. اهل البیت فی الکتاب المقدس، کاظم نصیری، چاپ اول، صدر، 1997م.
[1]. صف،6.
[2]. اعراف، 157.
[3]. سبحانی ، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 71، به نقل از تاریخ طبری و سیره ابن هشام، چاپ سوم، نشر مشعر، تهران، 1374ه.ش.
[4]. بقره، 146؛"الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُون، شبیه همین آیه در سوره انعام آیه بیست آمده است.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص193،
[6]. کلینی،اصول کافی، ج3، ص 245، چاپ هشتم ، انتشارات اسوه، قم، 1385ه.ش. و مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج18، ص299، چاپ اول، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404ه.ق.
[7]. بحار الانوار، ج13، ص138، ج14، ص402.
[8]. همان، ج14، ص402.
[9]. همان.
[10]. همان، ج18، ص299.
[11]. اصول کافی، ج3، ص176.
[12]. اعراف، 172.
[13]. اصول کافی، ج4، ص29، و صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات، ص90، منشورات اعلمی، تهران، 1362 ه.ش، و بحرانی، هاشم، غایة المرام، ج1، ص93، تحقیق علی عاشور.
[14]. ترجمه المیزان، ج14، ص 322.
[15]. اصول کافی، ج3، ص245.
[16]. اصول کافی، ج3، ص246.
[17]. تفسیر نمونه، ج24، ص72.
[18] . سیالکوتی، محمود، علی و پیامبران، ترجمه سید محمد مختاری، دارالثقافة، 1384ه.ش.