لطفا صبرکنید
16090
لایکـون المـومـن مـومنـا حتـى تکـون فیه ثلاث خصـال : 1ـ سنه من ربه ؛ 2ـ وسنه من نبیه؛ 3ـ و سنه من ولیه. فـاما السنه مـن ربه فکتمان سـره. و امـا السنة من نبیه فمـداراة الناس . و امـا السنة مـن ولیه فـالصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء.
در بخش نظرات یکی از دوستانم معترض شد که چقدر مطمئنی به صحت این حدیث؟ هر چند ایراداتی که وارد کرده بود به ذهن من معقول نبود و این که این کلام به دل او نمی نشیند هم حرف حساب برای جعلی دانستن نیست، از آنجایی که اولا هیچ تخصصی در زمینه حدیث ندارم، ثانیا کنجکاوم بدانم چطور به سوالات پاسخ می دهید، ثالثا آن دوست یک معلم است در سطح دانشگاه و نظراتش را دیگران بسیاری قبول دارند رابعا به او وعده داده بودم که دنبال جواب کارشناسانه برای ایرادش می روم و از فرد مطلعی در مورد میزان اعتبار آن یا هر کلامی در رد یا تاییدش سوال خواهم کرد، مایلم از صحت و سقم این حدیث آگاهی یابم.
هر چند برخی از راویان این حدیث مجهول و ناشناخته هستند؛ ولی به چند دلیل این حدیث قابل استناد است:
1. این روایت در منابع متعدد دسته اول روایی وارد شده است؛ و این را می دانیم که وجود روایت در منابع متعدد و توجه محدثان بزرگ به آن می تواند گواه بر اعتبار آن و نشان از این باشد که در نظر این راویان قرائنی بر درستی آن وجود داشته است؛ 2. همان گونه که در خود این روایت بیان شده مضمون آن بر گرفته شده از آیات قرآن و هماهنگ با آن است؛ 3. روایات فراوانی محتوا و مواردی که در این روایت آمده را تأیید می کند؛ 4. اگر روایت دارای سند صحیح و موثق نباشد نمی توان نسبت جعلی یا دروغ بودن به آن داد.
هر چند برخی از راویان این حدیث مجهول و ناشناخته هستند؛[1] ولی این روایت به چند دلیل قابل استناد است:
1. این روایت در منابع متعدد دسته اول روایی وارد شده است؛ مانند: کافی، ج 2، ص 241؛ امالی صدوق، ج1، ص 339؛ عیون اخبارالاخبار، ج1، ص 256؛ معانی الاخبار، ص 184؛ تحف العقول، ص 312 و 442؛ چنان که در منابع دسته دوم؛ مانند: مشکاة الانوار، ص 85؛ کشف الغمة ، ج 2، ص 292؛ روضة الواعظین ، ج 2، ص 432؛ التمحیص، ص 67؛ و... نیز آمده است؛ وجود روایت در منابع متعدد و توجه محدثان بزرگ به آن می تواند گواه بر اعتبار آن و نشان از این باشد که در نظر این راویان قرائنی بر درستی آن وجود داشته است.
2. همان گونه که در خود این روایت بیان شده مضمون آن بر گرفته شده از آیات قرآن و هماهنگ با آن است. متن روایت به این گونه است « لا یکون المؤمن مؤمنا حتى یکون فیه ثلاث خصال سنة من ربه و سنة من نبیه و سنة من ولیه فأما السنة من ربه فکتمان سره قال الله (جل جلاله) عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ و أما السنة من نبیه فمداراة الناس فإن الله (عز و جل) أمر نبیه بمداراة الناس فقال خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ و أما السنة من ولیه فالصبر فی البأساء و الضراء یقول الله (عز و جل) وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.»[2]
3. روایات فراوانی محتوا و مواردی که در این روایت آمده را تأیید می کند. مثلاً در روایتی چنین آمده « قال أمیر المؤمنین (ع) جمع خیر الدنیا و الآخرة فی کتمان السر و مصادقة الأخیار...»[3] یا در روایت دیگری از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که آن حضرت فرمود: مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَان[4] و ...
4. اگر روایت دارای سند صحیح و موثق نباشد نمی توان نسبت جعلی یا دروغ بودن به آن داد، بلکه باید برای ادعای جعلی یا دروغ بودن روایت دلیل اقامه کرد.
[1] این روایت در کافی با این سند نقل شده است: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَهْلِ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الدِّلْهَاثِ مَوْلَى الرِّضَا (ع) قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (ع). در این سند ابراهیم بن اسحاق وجود دارد که علمای رجال او را ضعیف و غیر قابل اعتماد می دانند (اردبیلی ،جامع الرواة، ج 1، ص 18). علاوه این که سهل بن حارث مجهول است و دلهاث هم توثیقی ندارد (اردبیلی ،جامع الرواة،، ج 1، ص 311). و در امالی و خصال و معانی الخبار صدوق چنین آمده است : حدثنا علی بن أحمد بن موسى (ره) قال حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی عن سهل بن زیاد الأدمی عن مبارک مولى الرضا علی بن موسى (ع). در این سند محمد بن ابی عبدالله توثیق ندارد و علمای رجال در مورد سهل بن زیاد با هم اختلاف دارند برخی وی را موثق می دانند و در نظر برخی وی ضعیف است؛ مبارک هم توثیق ندارد. (نک: اردبیلی ، جامع الرواة) و در عیون الاخبار با این سند آمده : حدثنا أبی (رضی الله عنه) قال حدثنا أحمد بن إدریس قال حدثنی محمد بن أحمد بن یحیى بن عمران الأشعری قال حدثنی سهل بن زیاد عن الحارث بن الدلهاث مولى الرضا (ع) قال سمعت أبا الحسن (ع) در این سند نیز علاوه بر اختلافی بودن سهل بن زیاد، حارث بن دلهاث مجهول است.
[2]مؤمن مؤمن نباشد تا در او سه خصلت باشد روشى از پروردگارش و روشى از پیغمبرش و روشى از امامش، روش پروردگارش راز پوشى است خداى جل جلاله فرماید داناى نهان است و احدى بر راز او مطلع نشود جز رسولى که خود پسندد روش پیغمبرش مدارا با مردم زیرا خداى عز و جل به پیغمبرش دستور مداراى با مردم داد و فرمود عفو پیشه کن و بنیکى دستور ده و از نادانان رو برگردان روش امامش شکیبائى در سختى و فکارى و گاه نبرد است خداى (عز و جل) می فرماید آنان که شکیبایند در سختى و فکارى و گاه نبرد هم آنان باشند که راستى کردند و هم آنهایند پرهیزکاران. امالی صدوق، ج1، ص339.
[3]خیر دنیا و آخرت در رازدارى و دوستى با نیکان جمع است؛ مفید، الاختصاص، ص ۱۸.
[4] مدارا کردن با مردم یک نیمه ایمان و نرمى با آنان نیمى از معیشت است؛ کافی، ج 2، ص 117.