لطفا صبرکنید
بازدید
15049
15049
آخرین بروزرسانی:
1397/07/09
کد سایت
fa73326
کد بایگانی
89671
نمایه
عزیر و ارمیا(ع) دو شخصیت و دو پیامبر
طبقه بندی موضوعی
تاریخ|آثار و تاریخ پیشینیان|عزیر|ارمیاء
اصطلاحات
حضرت عزیر (ع)|ارمیاء (ع)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
عزیر(ع) و ارمیا(ع)؛ دو نام برای یک پیامبرند و یا هر کدامشان پیامبری جداگانه میباشند؟
پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید.
آیا حضرت عزیر نبی با ارمیای نبی یک پیامبر بوده اند یا خیر؟درصورت جواب مثبت،برهان یا منبع دقیق آنرا ذکر کنید و منشا این اختلاف اسم را بگویید. در صورت جواب منفی ،چرا برخی این حرف را میزنند که این دو پیامبر یکی بودند؟!
پاسخ اجمالی
حضرت عُزَیْر بن شرحیا[1] و حضرت إرمیا بن حلقیا[2] از پیامبران بنیاسرائیل بودند که تقریباً در یک دوران میزیستند.
ارمیا(ع) در زمان طغیان و نافرمانی بنیاسرائیل مبعوث شد و آنان را از عذاب الهی بیم داد و خداوند این عذاب را توسط حمله بخت النصر و قتل عام او تحقق بخشید. ایشان در زمان حمله بخت النصر زنده بود.[3] پس از حمله بخت النصر، یهودیان به اسارت برده شدند. چند دهه در اسارت بودند و در نهایت با حمایت کوروش پادشاه ایران به سرزمین خود برگشتند. بازگشت آنها به همراه احیای معبد و جمعآوری متون دینی تحت رهبری حضرت عزیر(عزرا) بود.[4]
بیشتر منابع شیعه[5] و اهلسنت[6] عزیر و ارمیا را دو شخصیت و دو پیامبر دانستهاند. البته برخی ارمیا را همان حضرت خضر(ع) معرفی کردهاند.[7]
از شواهد و قرائن نیز اینگونه به دست میآید که عزیر و ارمیا، دو پیامبر بودهاند. به عنوان نمونه، در برخی دعاها که از نام پیامبران در آنها یاد شده؛ این دو نام در کنار یکدیگر ذکر شده که نشان از یکی نبودن آنها دارد:
در دعای ام داوود در ماه رجب آمده است: «... وَ أَرْمِیَا وَ حَیْقُوقَ وَ دَانِیَالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عِیسَى ...».[8] و در دعای اول ماه رجب آمده: «... شُعَیْبٍ وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَرْمِیا وَ عُزَیْرٍ وَ حِزْقِیلَ ...».[9]
همچنین اگر حضرت عزیر را همان عزرا در تاریخ یهود بدانیم،[10] میتوان براساس تورات نیز این دو را، متفاوت از یکدیگر دانست. عزرا و ارمیا، هر یک کتابهای جداگانهای در مجموعه کتاب مقدس نگاشتهاند. در ابتدای کتاب ارمیا چنین آمده است:
«این کتاب شامل پیامهایی است که خدا به اِرمیا پسر حلقیا داد. ارمیا یکی از کاهنان شهر عناتوت واقع در سرزمین بنیامین ... ».[11] همچنین در ابتدای کتاب عزرا، حادثه زمان او را تحققبخش پیشگویی ارمیا دانستهاند: «در سال اول سلطنت کوروش، پادشاه پارس، خداوند آنچه را که توسط ارمیای نبی فرموده بود، به انجام رساند. خداوند کوروش را بر آن داشت تا فرمانی صادر کند و آنرا نوشته به سراسر سرزمین پهناورش بفرستد».[12]
با این حال در قرآن داستانی وجود دارد که شاید برای برخی منشأ این تردید شده که شاید عزیر و ارمیا دو نام برای یک پیامبر باشند:
«... همچون [داستان] آنکس که بر [خرابههاى] شهرى [با خانههایى] فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند [مردم] این [شهر] را پس از مرگ آن[ها] زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس [دوباره به جهان] باز آورد فرمود: چندگاه درنگ داشتى؟ گفت: یک روز یا پارهاى از یک روز درنگ داشتم فرمود: [نه] بلکه صد سال است که درنگ کردهاى، به آب و غذایت بنگر که دگرگونى نپذیرفته است و [نیز] به درازگوش خود بنگر [که مرده و پوسیده است] -و [این] براى آن [است] که تو را نشانهاى براى مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت [و پوست] بر آن میپوشانیم، و چون بر وى آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کارى تواناست».[13]
برخی از مفسران این داستان را در مورد حضرت عزیر(ع) دانستهاند و برخی حضرت ارمیا(ع) را پیامبری دانستهاند که این رخداد برای او اتفاق افتاده است و برخی نیز معتقدند که این اتفاق برای هر دو پیامبر رخ داده است.[14] شاید این اختلافات زیاد و همچنین نزدیک بودن زمان زندگی این دو پیامبر، برای برخی این شائبه را به وجود آورده است که در یک رخداد، شاید پیامبری با دو نام نقش داشته ولی در نقل آن ماجرا، گاه به یک نام ایشان اشاره شده و گاه به نام دیگرشان. اما با توجه به آنچه گفته شد، اینکه آنان دو پیامبر باشند، احتمالش قویتر است.
ارمیا(ع) در زمان طغیان و نافرمانی بنیاسرائیل مبعوث شد و آنان را از عذاب الهی بیم داد و خداوند این عذاب را توسط حمله بخت النصر و قتل عام او تحقق بخشید. ایشان در زمان حمله بخت النصر زنده بود.[3] پس از حمله بخت النصر، یهودیان به اسارت برده شدند. چند دهه در اسارت بودند و در نهایت با حمایت کوروش پادشاه ایران به سرزمین خود برگشتند. بازگشت آنها به همراه احیای معبد و جمعآوری متون دینی تحت رهبری حضرت عزیر(عزرا) بود.[4]
بیشتر منابع شیعه[5] و اهلسنت[6] عزیر و ارمیا را دو شخصیت و دو پیامبر دانستهاند. البته برخی ارمیا را همان حضرت خضر(ع) معرفی کردهاند.[7]
از شواهد و قرائن نیز اینگونه به دست میآید که عزیر و ارمیا، دو پیامبر بودهاند. به عنوان نمونه، در برخی دعاها که از نام پیامبران در آنها یاد شده؛ این دو نام در کنار یکدیگر ذکر شده که نشان از یکی نبودن آنها دارد:
در دعای ام داوود در ماه رجب آمده است: «... وَ أَرْمِیَا وَ حَیْقُوقَ وَ دَانِیَالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عِیسَى ...».[8] و در دعای اول ماه رجب آمده: «... شُعَیْبٍ وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَرْمِیا وَ عُزَیْرٍ وَ حِزْقِیلَ ...».[9]
همچنین اگر حضرت عزیر را همان عزرا در تاریخ یهود بدانیم،[10] میتوان براساس تورات نیز این دو را، متفاوت از یکدیگر دانست. عزرا و ارمیا، هر یک کتابهای جداگانهای در مجموعه کتاب مقدس نگاشتهاند. در ابتدای کتاب ارمیا چنین آمده است:
«این کتاب شامل پیامهایی است که خدا به اِرمیا پسر حلقیا داد. ارمیا یکی از کاهنان شهر عناتوت واقع در سرزمین بنیامین ... ».[11] همچنین در ابتدای کتاب عزرا، حادثه زمان او را تحققبخش پیشگویی ارمیا دانستهاند: «در سال اول سلطنت کوروش، پادشاه پارس، خداوند آنچه را که توسط ارمیای نبی فرموده بود، به انجام رساند. خداوند کوروش را بر آن داشت تا فرمانی صادر کند و آنرا نوشته به سراسر سرزمین پهناورش بفرستد».[12]
با این حال در قرآن داستانی وجود دارد که شاید برای برخی منشأ این تردید شده که شاید عزیر و ارمیا دو نام برای یک پیامبر باشند:
«... همچون [داستان] آنکس که بر [خرابههاى] شهرى [با خانههایى] فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند [مردم] این [شهر] را پس از مرگ آن[ها] زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس [دوباره به جهان] باز آورد فرمود: چندگاه درنگ داشتى؟ گفت: یک روز یا پارهاى از یک روز درنگ داشتم فرمود: [نه] بلکه صد سال است که درنگ کردهاى، به آب و غذایت بنگر که دگرگونى نپذیرفته است و [نیز] به درازگوش خود بنگر [که مرده و پوسیده است] -و [این] براى آن [است] که تو را نشانهاى براى مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت [و پوست] بر آن میپوشانیم، و چون بر وى آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کارى تواناست».[13]
برخی از مفسران این داستان را در مورد حضرت عزیر(ع) دانستهاند و برخی حضرت ارمیا(ع) را پیامبری دانستهاند که این رخداد برای او اتفاق افتاده است و برخی نیز معتقدند که این اتفاق برای هر دو پیامبر رخ داده است.[14] شاید این اختلافات زیاد و همچنین نزدیک بودن زمان زندگی این دو پیامبر، برای برخی این شائبه را به وجود آورده است که در یک رخداد، شاید پیامبری با دو نام نقش داشته ولی در نقل آن ماجرا، گاه به یک نام ایشان اشاره شده و گاه به نام دیگرشان. اما با توجه به آنچه گفته شد، اینکه آنان دو پیامبر باشند، احتمالش قویتر است.
[1]. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 3، ص 401، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[2]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج 1، ص 589، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[3]. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق خلیل شحادة، ج 2، ص 135، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[4]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 4، ص 162، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[5]. شبر، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، ص 79، بیروت، دارالبلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ج 1، ص 90، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[6]. ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 2، ص 245، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 161، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[7]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 160، بیروت، دارصادر، 1385ق.
[8]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 809، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق.
[9]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ج 3، ص 202، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1415ق.
[10]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 243، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم، فی ظلال القرآن، ج 3، ص 163، دارالشروق، بیروت، قاهره، چاپ هفدهم، 1412ق.
[11]. ارمیا؛ 1: 1.
[12]. عزرا؛ 1:1.
[13]. بقره، 259.
نظرات