لطفا صبرکنید
بازدید
8643
8643
آخرین بروزرسانی:
1396/09/20
کد سایت
fa81651
کد بایگانی
98575
نمایه
دلالت مباهله پیامبر(ص) بر حقانیت اسلام و فضیلت اهلبیت
طبقه بندی موضوعی
تاريخ بزرگان|رفتار با غیر مسلمانان
اصطلاحات
مباهله
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چگونه از مباهله رسول خدا(ص) با مسیحیان نجران میتوان به حقانیت اسلام و فضیلت اهلبیت(ع) پی برد؟
پرسش
با سلام؛ مباهله پیامبر(ص) از چه جهاتی سند حقانیت اسلام و اهلبیت میباشد؟ و تأثیر مباهله بر تعامل بین ادیان توحیدی و مذاهب اسلامی چیست؟
پاسخ اجمالی
خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به رسول خود میفرماید:
«هرگاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده، باز کسانی با تو به ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را. ما زنان خویش را بخوانیم، شما هم زنان خود را. ما خودمان را دعوت کنیم، شما هم خودتان را. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».[1]
پس از نزول این آیه، رسول خدا(ص) هیأتی از بزرگان مسیحی نجرانی که برای گفتوگو درباره حقانیت اسلام به مدینه آمده بودند را به مباهله دعوت کرد،[2] ولی در روز مورد توافق طرفین، وقتی اسقف مسیحیان، پیامبر(ص) را دید که با بهترین عزیزانش پا در میدان گذاشته، ترس او را فراگرفت و گفت: «مردى را میبینم که با کمال جرأت اقدام به مباهله میکند و میترسم راستگو باشد، و اگر اینگونه باشد، به خدا سالی بر ما نمیگذرد که در تمام دنیا یک مسیحی وجود نداشته باشد»؛[3] و به همین دلیل از مباهله منصرف شده و با قبول تعهداتی با پیامبر مصالحه نمودند.
درباره این ماجرا میتوان گفت؛ - با توجه به نزدیکتر بودن مسیحیت آن زمان به عصر حضرت عیسی(ع) و دسترسی بزرگان آنان به متون اصلی و دست نخورده مسیحیت، و نیز آگاهی آنان از اوصاف و نشانههای پیامبر آخر الزمان - انصراف اسقفهای مسیحیان از مباهله با رسول خدا، و چگونگی رفتار و گفتار آنها در این رخداد، میتواند سندی بر حقانیت اسلام باشد.
اما درباره دلالت جریان مباهله بر حقانیت و فضیلت اهلبیت پیامبر(ص)، باید یادآور شد که مفسران شیعه و سنی، معتقدند، پیامبر اسلام(ص) در این ماجرا، فقط چهار تن را به همراه داشت، که عبارت بودند از: حضرات علی، فاطمه، حسن و حسین(ع). و بعد از نزول این آیه، پیامبر از ایشان به عنوان «اهلبیت» خود، یاد کردند.[4]، [5]
در ذیل، به کلماتی از منابع حدیثی و تفسیری اهلسنت در این زمینه، اشاره میکنیم؛
1. زمخشری میگوید: در روز مباهله پیامبر(ص) دست حسنین را گرفت و فاطمه و علی به دنبال آنان بودند، هنگامیکه اسقف نجران این منظره را دید گفت: ای مسیحیان! من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند، خداوند آنرا بر خواهد کَند. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و بر روی زمین تا روز قیامت یک نفر نصرانی باقی نخواهد ماند.[6]
2. در صحیح مسلم آمده است: روزی معاویه از سعد بن ابی وقاص سؤال کرد؛ چرا تو لعن و سبّ علی بن ابی طالب نمیگویی؟ سعد در جواب گفت: به خاطر سه امر: حدیث منزلت در جنگ تبوک، داستان پرچم در جنگ خیبر و داستان مباهله، وقتی که آیه «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکم» نازل شد، پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و گفت: بار خدایا! اینها اهلبیت من هستند.[7]
3. در تفسیر کشف الاسرار نیز آمده است: اصحاب مباهله پنج نفر بودند: مصطفی، زهرا، مرتضی، حسن و حسین، آن ساعت که برای مباهله بیرون آمدند، رسول خدا(ص) دست به دعا برداشت و عرضه داشت:
خدایا! اینها اهلبیت من هستند. جبرئیل آمد و گفت: یا محمّد و من هم از اهلبیت شما هستم؟، رسول خدا فرمود: یا جبرئیل تو هم از ما هستی. آنگاه جبرئیل به آسمانها عروج کرد و فخر فروخت و گفت: چه کسی مثل من است، من در آسمانها طاووس ملائکهام و در زمین از اهلبیت محمد(ص).[8]
4. سیوطی و ابن کثیر در تفسیر خود میگویند: در آیه مباهله مراد از «انفسنا»، رسول الله و علی میباشد و مراد از «ابنائنا»، حسن و حسین و مراد از «نسائنا»، فاطمه میباشد.[9]
همچنین به اعتراف برخی نویسندگان اهلسنت، آیه مباهله دلالت بر فضیلت اهلبیت داشته و گواه بر حقانیت علی بن ابی طالب(ع) است:
آیه مباهله دلیل بر فضیلت و مقدم بودن علی بر ابوبکر و عمر است، و اگر بخواهیم احادیث دال بر فضل علی بر آندو را بیان کنیم از صد تا روایت هم بیشتر است.[10]
من دلایلی دارم که میرساند علی از بقیه انبیا، رسولان، ملائکه مقربین و همه مخلوقات خدای متعال به غیر از حضرت محمد(ص) افضل است و از جمله این دلایل، آیه مباهله است که خداوند علی را نفس محمد(ص) قرار داده و چون محمد افضل همه است، پس علی نیز افضل از همه میباشد.[11]
توضیح اینکه، وقتی علی(ع) به منزله نفس و شخص محمد(ص) خوانده میشود، به یقین عین او نیست، ولی در تمام جهات(بجز مقام نبوت...) همانند او است. از سوی دیگر میدانیم پیامبر برتر از همهی انبیا بود، پس علی نیز میباید افضل باشد.[12]
نتیجه اینکه آیه مباهله هم سند حقانیت اسلام است، و هم بیانگر فضیلت اهلبیت و امیرمؤمنان علی(ع)!
«هرگاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده، باز کسانی با تو به ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را. ما زنان خویش را بخوانیم، شما هم زنان خود را. ما خودمان را دعوت کنیم، شما هم خودتان را. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».[1]
پس از نزول این آیه، رسول خدا(ص) هیأتی از بزرگان مسیحی نجرانی که برای گفتوگو درباره حقانیت اسلام به مدینه آمده بودند را به مباهله دعوت کرد،[2] ولی در روز مورد توافق طرفین، وقتی اسقف مسیحیان، پیامبر(ص) را دید که با بهترین عزیزانش پا در میدان گذاشته، ترس او را فراگرفت و گفت: «مردى را میبینم که با کمال جرأت اقدام به مباهله میکند و میترسم راستگو باشد، و اگر اینگونه باشد، به خدا سالی بر ما نمیگذرد که در تمام دنیا یک مسیحی وجود نداشته باشد»؛[3] و به همین دلیل از مباهله منصرف شده و با قبول تعهداتی با پیامبر مصالحه نمودند.
درباره این ماجرا میتوان گفت؛ - با توجه به نزدیکتر بودن مسیحیت آن زمان به عصر حضرت عیسی(ع) و دسترسی بزرگان آنان به متون اصلی و دست نخورده مسیحیت، و نیز آگاهی آنان از اوصاف و نشانههای پیامبر آخر الزمان - انصراف اسقفهای مسیحیان از مباهله با رسول خدا، و چگونگی رفتار و گفتار آنها در این رخداد، میتواند سندی بر حقانیت اسلام باشد.
اما درباره دلالت جریان مباهله بر حقانیت و فضیلت اهلبیت پیامبر(ص)، باید یادآور شد که مفسران شیعه و سنی، معتقدند، پیامبر اسلام(ص) در این ماجرا، فقط چهار تن را به همراه داشت، که عبارت بودند از: حضرات علی، فاطمه، حسن و حسین(ع). و بعد از نزول این آیه، پیامبر از ایشان به عنوان «اهلبیت» خود، یاد کردند.[4]، [5]
در ذیل، به کلماتی از منابع حدیثی و تفسیری اهلسنت در این زمینه، اشاره میکنیم؛
1. زمخشری میگوید: در روز مباهله پیامبر(ص) دست حسنین را گرفت و فاطمه و علی به دنبال آنان بودند، هنگامیکه اسقف نجران این منظره را دید گفت: ای مسیحیان! من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند، خداوند آنرا بر خواهد کَند. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و بر روی زمین تا روز قیامت یک نفر نصرانی باقی نخواهد ماند.[6]
2. در صحیح مسلم آمده است: روزی معاویه از سعد بن ابی وقاص سؤال کرد؛ چرا تو لعن و سبّ علی بن ابی طالب نمیگویی؟ سعد در جواب گفت: به خاطر سه امر: حدیث منزلت در جنگ تبوک، داستان پرچم در جنگ خیبر و داستان مباهله، وقتی که آیه «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکم» نازل شد، پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و گفت: بار خدایا! اینها اهلبیت من هستند.[7]
3. در تفسیر کشف الاسرار نیز آمده است: اصحاب مباهله پنج نفر بودند: مصطفی، زهرا، مرتضی، حسن و حسین، آن ساعت که برای مباهله بیرون آمدند، رسول خدا(ص) دست به دعا برداشت و عرضه داشت:
خدایا! اینها اهلبیت من هستند. جبرئیل آمد و گفت: یا محمّد و من هم از اهلبیت شما هستم؟، رسول خدا فرمود: یا جبرئیل تو هم از ما هستی. آنگاه جبرئیل به آسمانها عروج کرد و فخر فروخت و گفت: چه کسی مثل من است، من در آسمانها طاووس ملائکهام و در زمین از اهلبیت محمد(ص).[8]
4. سیوطی و ابن کثیر در تفسیر خود میگویند: در آیه مباهله مراد از «انفسنا»، رسول الله و علی میباشد و مراد از «ابنائنا»، حسن و حسین و مراد از «نسائنا»، فاطمه میباشد.[9]
همچنین به اعتراف برخی نویسندگان اهلسنت، آیه مباهله دلالت بر فضیلت اهلبیت داشته و گواه بر حقانیت علی بن ابی طالب(ع) است:
آیه مباهله دلیل بر فضیلت و مقدم بودن علی بر ابوبکر و عمر است، و اگر بخواهیم احادیث دال بر فضل علی بر آندو را بیان کنیم از صد تا روایت هم بیشتر است.[10]
من دلایلی دارم که میرساند علی از بقیه انبیا، رسولان، ملائکه مقربین و همه مخلوقات خدای متعال به غیر از حضرت محمد(ص) افضل است و از جمله این دلایل، آیه مباهله است که خداوند علی را نفس محمد(ص) قرار داده و چون محمد افضل همه است، پس علی نیز افضل از همه میباشد.[11]
توضیح اینکه، وقتی علی(ع) به منزله نفس و شخص محمد(ص) خوانده میشود، به یقین عین او نیست، ولی در تمام جهات(بجز مقام نبوت...) همانند او است. از سوی دیگر میدانیم پیامبر برتر از همهی انبیا بود، پس علی نیز میباید افضل باشد.[12]
نتیجه اینکه آیه مباهله هم سند حقانیت اسلام است، و هم بیانگر فضیلت اهلبیت و امیرمؤمنان علی(ع)!
[1]. آل عمران، 61.
[2]. جهت آگهی از معنا و شرح این ماجرای مباهله، ر. ک: نمایه 6231 (شرایط مباهله).
[3]. ر. ک: رازی، ابو عبد الله فخرالدین محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 8، ص 248، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق. این شأن نزول با تفاوتهاى مختصرى در کتب احادیث و تفاسیر؛ مانند: صحیح مسلم، جزء 12، ص 129، ش 4420؛ سنن ترمذی، جزء 10، ص 260، ش 2925 و جزءالورد 12، ص 187، ش 3658؛ مسند احمد، جزء4، ص 32، ش 1422؛ حاکم، المستدرک علی الصحیحین، جزء 11، ص 26، ش 4702، که او میگوید مطابق شرط شیخین این حدیث صحیح است؛ و انوار التنزیل و أسرار التأویل، ج 2، ص 20 و نیز معجم کبیر طبری؛ صحیح ابن حیان، مشکل الآثار طحاوی؛ ابو الفتوح رازى، و تفسیر کبیر غیر آن نیز آمده است، و فخر رازى در ذیل تفسیر آیۀ مذکور بعد از بیان شأن نزول آیۀ تطهیر برای امام حسن و امام حسین و فاطمة و علی(ع) میگوید: این روایت در میان علماى تفسیر و حدیث، مورد اتفاق است؛ بر گرفته از نمایه 6231 (شرایط مباهله).
[4]. یکی از شبهاتی که اهلسنت دارند این است که مصداق «اهلبیت» در آیه «تطهیر» (سوره احزاب، آیه 33) را به زنان پیامبر تفسیر میکنند، در حالیکه از شأن نزول آیه مباهله روشن میشود که اهلبیت پیامبر اسلام عبارتاند از: علی، فاطمه، حسن و حسین.
[5]. ر. ک: طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 763 – 764، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ فیض کاشانى ملا محسن، تحقیق، اعلمى، حسین، تفسیر الصافى، ج 1، ص 345 – 344، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415 ق.؛ عروسى حویزى عبد على بن جمعه، تحقیق، رسولى محلاتى، سید هاشم، تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 347 – 350، قم، اسماعیلیان چاپ چهارم، 1415ق.
[6]. زمخشرى محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 368، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[7]. «اللهم هؤلاء اهلی»؛ مسلم بن الحجاج أبو الحسن المحقق، محمد فؤاد عبد الباقی، المسند الصحیح، ج 4، ص 1871، باب فضائل علی بن ابی طالب، ح 2404، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
[8]. میبدى، رشیدالدین، تحقیق، حکمت، على اصغر، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج 2، ص 151، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.
[9]. سیوطى جلال الدین الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 2، ص 39، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، 1404 ق؛ ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تحقیق، محمد حسین شمس الدین، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 47، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، چاپ اول، 1419ق.
[10]. حفتی، حامد، داوود، نظرات فی الکتب الخالده، ص 184، قاهره، مطبوعات النجاح، اول، 1399ق.
[11]. حنفی، فتح الدین علی محمد، فلک النجاة فی الامامة و الصلاة، ص 18، بیجا، مؤسسه دار الاسلام، چاپ دوم، 1418ق.
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، جمعی از دانشمندان، پیام قرآن، ج 9، ص 251، قم، نسل جوان، چاپ دوم، 1374ش.
نظرات